*#گام به گام با کاروان حسینی*
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما بزرگواران🌹
در ادامه مطالب شبهای گذشته میپردازیم به رویدادهای پس از ورود کاروان حسینی به مکّه ی معظّمه.
در مطالب گذشته که ارسال شد خدمت شما عزیزان ملاحظه فرمودید، حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام همراه با اهل کاروان خویش پس از پنج ۵ روز طیّ طریق از مدینه منوّره در روز جمعه سوم ماه شعبان سال شصت ۶۰ که همزمان مصادف است با سالروز تولد آن حضرت، وارد مکّه شد و همانطور که عرض کردیم، زنان و اهلبیت اطهار خود را در منزل به جای مانده از جدّه ی بزرگوارشان حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها جای داد و شخص ایشان و تمامی مردان کاروان که همراه آن حضرت بودند در خانه ی عباس إبن عبدالمطّلب که همجوار خانه ی حضرت خدیجه سلام الله علیها قرار داشت سکنیٰ گزیدند.
*امام حسین علیه السلام در مکّه و وضع آن شهر در سال شصت هجری*
اکنون خوب است که نظری به شهر مکّه بیندازیم و حسین علیه السلام را در آن شهر ببینیم.
اگر ما در سال شصتم هجری قدم به مکّه میگذاشتیم اولین چیزی که سبب حیرت ما میگردید وسعت معابر شهر بود و دومین چیزی که باعث حیرت می شد اینکه می دیدیم که خانه های شهر مکّه با سنگ ساخته شده و در بین خانه ها حتی عمارت سه طبقه هم دیده میشد، معابر شهر مکّه آن قدر وسیع بود که اگر در سال شصتم هجری اتومبیل وجود داشت بدون اشکال و به راحتی از آن معابر میگذشت.
تاریخ ساختن خانه ها با سنگ در مکّه مسبوق به قبل از اسلام بوده است و اولین مرتبه که اسم مکّه در تاریخ خوانده میشود در جغرافیای (بَطلمیوس) است که در کتاب خود، شهر مکّه را (مکروبه) نوشته و توضیح داده که خانه های شهر با سنگ ساخته شده و آنجا بت خانه ایی بزرگ وجود داشته است و در عصر جاهلیت قبل از اسلام مردم از اطراف و اکناف حجاز برای زیارت بت ها و هم برای تجارت به آن شهر میرفته اند.
در سال شصتم هجری نیز همزمان با ورود کاروان حسینی از مدینه به مکّه، در شهر مکّه یک بازار بزرگ بدون سقف وجود داشت که از جنوب شرقی به سوی شمال غربی شهر امتداد پیدا میکرد و آن بازار را به اسم (مُسعیٰ) میخواندند.
به گواهی مورخین تاریخ، در سرتاسر بلاد عربستان آن روز، بازاری پررونق تر و بزرگتر از آن بازار وجود نداشت و تمام کالاهای دنیای آن روز که بیشتر از راه دریا به مکّه میرسید در آن بازار دیده میشد، زیرا کاروان های تجاری، فاصله ی بین مکّه و بندر (جدّه) را که در ساحل دریای سرخ واقع گردیده بود در مدت دو یا سه شبانه روز طی میکردند و کالاهایی که با کشتی به بندر جدّه میرسید به سرعت وارد بازار مکّه میشد.
زمخشری دانشمند معروف که ملقّب به (جارالله)است، یعنی (همسایه ی خدا )، زیرا در مکّه سکونت داشته عقیده دارد که مکّه یک اسم فارسی است و در اصل (مزدگاه) بوده، یعنی جای (مزدا) که خدای واحد ایرانیان باستان نام داشته است.
در جای دیگری زمخشری اسم مکّه را مزگا (بدون دال) نوشته و در جای دیگر (مه گاه) در لغت نوشته شده است.
از تاریخ بنای شهر مکّه چیزی در کتابهای معتبر و مستند تاریخ وجود ندارد، زیرا معلوم نیست بنای اصلی و مربوط به تاریخ این شهر در چه قرنی بنیانگذاری گردیده است، جز آنچه که براساس آیات قرآن کریم، حضرت ابراهیم خلیل آن خانه ی معمور را که به واسطه ی گذر زمان تخریب گردیده بود از نو بازسازی و تجدید بنا کرد، اما همه ی مورخین تاریخ به اتفاق هم بر این باورند که شهر مکّه یکی از کهن ترین و معمور ترین بناهای تاریخی ست که برخلاف بعضی از شهرها و قصبات دیگر دارای کلبه نبوده و خانه های کاهگلی نداشته است، بلکه در آنجا خانه ها با سنگ ساخته میشده و معابری وسیع داشته و همچنین دارای هیچگونه درخت و گیاهی جز چند نوع خار که معروف ترین آنها به خار اشتر و درخت (اراک) که چوبی مخصوص مسواک بوده داشته است.
در مکّه (عمران) یا همان ابوطالب إبن عبدالمطّلب پدر امام علی علیه السلام جدّ پدری حسین در آن زمان خانه ایی داشت نزدیک خانه ی کعبه و حسین علیه السلام در سال هشتم هجری که با جدّ بزرگوارش محمّد مصطفی صلی الله علیه واله از مدینه به مکّه رفت آن خانه را دید.
حسین و برادر بزرگش حسن علیه السلام هر دو بعد از اینکه پدرشان علی إبن ابیطالب علیه السلام به اتفاق جدّشان رسول خدا صلی الله علیه و اله از مکّه به مدینه هجرت نمودند در مدینه متولد شدند و در سال هشتم هجرت هنگامی که سپاه اسلام پس از چند سال مجدداً شهر مکّه را فتح کرد و رسول خدا صلی الله علیه و اله، اهلبیت اطهار خود را برای زیارت و بازدید به مکّه برد حسین علیه السلام در آن سال پسر بچه ایی خردسال (پنج ساله) بود و برای اولین بار خانه ی پدربزرگش ابوطالب رحمه الله علیه را نزدیک خانه ی کعبه دید.
اما در سال شصتم هجری هنگام ورود کاروان حسینی به مکّه ی معظّمه دیگر آن خانه ی عظیم وجود نداشت، زیرا برای طرح توسعه و وسعت بیت الله الحرام در زمان خلیفه ی دوم عمر
إبن خطاب آن خانه و خانه های دیگری که نزدیک کعبه بود را ویران کرده بودند و همان گونه ایی که در مطالب گذشته گفته شد آن حضرت پس از ورودش به شهر مکّه همراه با اهلبیت اطهار خود و اهل کاروان وارد خانه ی مادری اش حضرت خدیجه ی کبری سلام الله علیها که عمارتی دوطبقه و دارای صحن و سرای عظیم و سردابی بزرگ داشت گردید.
به گواهی تاریخ، این عمارت عظیم که در گذشته متعلق به بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه ی کبریٰ سلام الله علیها بوده است همجوار خانه ی عباس إبن عبدالمطّلب عموی پیامبر صلی الله علیه واله در بخش جنوب شرقی شهر مکّه واقع بوده است.
به نقل مورخین، این عمارت عظیم نزدیک بازار بزرگ مسعیٰ بود و آن بازار را بدین جهت مسعیٰ میخواندند که هنگام حجّ، آنهایی که بین صفا و مَروه سعی میکردند بایستی از این بازار عبور میکردند تا وارد صحن بیت الله الحرام شوند.
به گواهی تاریخ، خانه ایی که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در آن سکنیٰ گزید مثل تمام خانه های شهر مکّه حیاطی وسیع داشت و در سال شصتم هجری غیر از اعضای خانواده ی او، اهل کاروان و تعدادی از مردان که محافظان آن حضرت بودند در آن خانه سکنیٰ گزیدند.
به گواهی تاریخ، خانه ایی که آن حضرت و اهلبیت اطهارش در آن ساکن شدند از خانه های خوب مکّه به شمار می آمد و آن قدر وسعت داشت که نه فقط اعضای خانواده ی حسین در آن خانه به راحتی زندگی میکردند بلکه نیمی از مردان کاروان حسینی و اعضای خانواده ی ایشان در آن خانه به راحتی به سر میبردند و نیم دیگر آنان در خانه ی عباس إبن عبدالمطّلب جای داده شدند.
در خانه ی حسین علیه السلام سرداب های بزرگ وجود داشت که در روزهای گرم تابستان مکّه وقتی به آن سرداب ها میرفتند مثل این بود که به ییلاق رفته اند و چون آن زیر زمین های وسیع بدون رطوبت بود مکان مناسبی برای استراحت اهل کاروان و اعضای خانواده ی حسین علیه السلام بود.
به گواهی تاریخ، ساعتی بعد از غروب آفتاب هوای شهر مکّه در گرم ترین روزهای تابستان خنک میشد و به گونه ایی هوا تغییر میکرد که آنهایی که در شب در هوای آزاد به روی پشت بام خانه ها میخوابیدند نزدیک صبح در وقت سحر بایستی رو انداز روی خود می انداختند تا جسم آنان را از سرما و نسیم سحری محفوظ بدارد،لذا زندگی مرفّه آن حضرت و اعضای خانواده اش در شهر مکّه حتی در فصل تابستان ناراحت کننده نبوده است.
وضع زندگی آن حضرت در مدینه و مکّه به تصدیق تمام مورخین اسلامی اعم از مورخین سنی و شیعه بسیار شرافتمندانه و آبرومندانه بود.
به گواهی تاریخ، خانه ی آن حضرت در آن عصر مزیّن به فرش های دستباف ابریشمی که تاجران ایرانی برای فروش به سرزمین حجاز میبردند و پردهای زیبای یمنی که با پارچه های ابریشم و کنف بافته میشد آراسته بود.
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را اهالی سرزمین حجاز و مردم عراق علاوه بر بزرگی و مقام و شخصیت شاخص آن حضرت که منتصب به پسر دختر پیغمبر اسلام و فرزند علی إبن ابیطالب علیه السلام بود و از بزرگان و سادات و سروران قبیله ی بزرگ قریش ریشه داشت به ثروتمند ترین شخص بَطحا میشناختند، زیرا آن حضرت در مدینه دارای باغستان ها و نخلستان های وسیع انار و خرما بود و گله های گوسفند و زمین های زراعتی آن حضرت در مدینه زبان زد خاص و عام بود، به گونه ایی که تعداد زیادی از اهالی مدینه به واسطه ی زراعت و دامپروری آن حضرت دارای شغل و کسب معاش و رزق و روزی فراوان برای خود و خانواده های خود گردیده بودند و بسیاری از مسکینان و فقرای شهر را آن حضرت به واسطه ی جود و سخاوتمندی و کرم خویش در هر مناسبتی به ضیافت و میهمانی به صرف طعام دعوت مینمود.
حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در چهار عید مربوط به اعیاد مسلمین وَلیمه میداد؛ یکی در روز عید فطر و دیگری در روز عید قربان معروف به عید اَضحیٰ و سومین عید روزی که جدّ بزرگوارش محمّد مصطفی صلی الله علیه واله به پیغمبری مبعوث گردید(عید مبعث) و دیگری در روز عید غدیر خم که به گواهی امام احمد إبن حنبل، بانی و رئیس فرقه ی حَنبلی از معروف ترین علمای اهل تسنن، آن روز از همه ی اعیاد دیگر مسلمین بهتر و والاتر است، زیرا علی إبن ابیطالب علیه السلام را خداوند به عنوان حجّت خود میان امت اسلام برگزید.
به گواهی تاریخ، در این اعیاد هر کسی میخواست بدون دقّ الباب یا کسب اجازه وارد خانه ی حسین علیه السلام میشد و بر سفره ی آن حضرت به صرف طعام از خود پذیرایی میکرد.
حسین علیه السلام بالفطره و ذاتاً کریم بود و سخاوت را دوست داشت و این صفت را برجسته ترین صفت نیکوی یک انسان کامل میدانست.
ایشان عقیده داشت که سخاوت از شجاعت برتر میباشد و در بین صفات ناپسند آدمی، لئامت و رفتن زیر بار ظلم ظالمان را از همه بدتر میدانست و همواره میفرمود: *اسلام آمد تا انسان را از زیر بار ظلم و زور اربابان رفاه طلب و باج بگیران ستمگر نجات دهد و رهایی بخشد، پس شایسته نیست هر انسان مؤمن و
آزاده ایی زیر بار حرف ظلم و زور دیگران سر خم کند.*
اما بعد...
ورود امام علیه السلام به مکّه ی معظّمه بازتاب های متفاوتی داشت؛ برای بعضی ها خوشحال کننده و روزنه ی امید و دلگرمی بود، ولی برای برخی موجب پریشانی و اضطراب و برای برخی هم ورود و توقف آن حضرت در مکّه سنگین و دشوار واقع گردید.
توده ی مردم مسلمان و به خصوص آنهایی که طی ۲۰ سال از مظالم بنی امیه و معاویه إبن ابوسفیان جانشان به لب رسیده بود و دیگر تاب و توان حکومت کردن یزید را بر ممالک و سرزمین های اسلامی نداشتند و تکیه گاهی برای قیام و حرکت بر ضد دولت بنی امیه می جستند حرکت امام علیه السلام و اصحاب و اهلبیت آن حضرت به جهت قیام و مخالفت با یزید و نظام فاسد بنی امیه باعث دلگرمی و امید و جهش نشاط و تلاش آنها واقع گردید و باعث شد خود را برای کمک به امام علیه السلام در این نهضت و مبارزه با دستگاه ظلم و فساد آماده تر کنند و با گامی محکم تر و استوار تر تحت فرماندهی حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام درصدد تهیه ی اسلحه و نیرو و سایر امکانات برآمده که شرح آن را إنشاءالله در مطالب آینده عرض خواهیم کرد.
و اما برای دستگاه حکومت ظالمانه ی بنی امیه و یزید هم طبیعی بود که خروج امام علیه السلام از مدینه به عنوان مخالفت با حکومت یزید و بیعت نکردن او و انتخاب مکّه و مهاجرت ناگهانی آن حضرت به آن شهر برای توقف و سرکوب کردن حکومت بنی امیه در میان مسلمینی که برای حجّ و عُمره به آنجا می آمدند بسیار ناراحت کننده و موجب پریشانی و اضطراب بود و همه ی تلاش خود را میکردند تا به یک نحوی از آن حضرت بیعت گرفته و به گونه ایی صدای حق طلبانه و جنبش و قیام آن حضرت را در مکّه از سرآغاز کار تا بیخ پیدا نکرده است و باعث دردسر های بیشتری برای حکومت نگردیده است در نطفه خفه کنند .
برای افرادی همچون عبدالله إبن زبیر إبن عوام نیز که یک روز یا دو روز قبل از امام علیه السلام به مکّه آمده بود و در سر هوای حکومت بر مسلمانان و زمامداری مردم را داشت، ورود و توقف آن حضرت بسیار سنگین و ناراحت کننده و ناخوشایند بود،زیرا با وجود نازنین حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در مکّه که از همه ی خلق به خلافت و زمامداری مسلمین شایسته تر و سزاوار تر بود ادعای اشخاصی همچون عبدالله إبن زبیر خریداری نداشت و یا به قول معروف حنای امثال او در نزد مردم هیچ رنگی نداشت، زیرا تا زمانی که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در مکّه مکرّمه حضور داشت مردم، آن حضرت را به عنوان نوه ی رسول خدا، فرزند امیرالمؤمنین سید مکرّم اهل حجاز و پیشوای مسلمین در امور اداره ی جامعه ی مسلمین بیشتر از هرکس دیگری قبول داشتند و کسی نبود تا به گفتار افرادی همچون عبدالله إبن زبیر توجهی نماید، لذا عبدالله إبن زبیر وجود و حضور آن حضرت را در مکّه برای رسیدن خودش به حکومت و ریاست بر مردم مانع بسیار بزرگی می دید و همواره درصدد بود تا به هر طریقی شده توجه مسلمانان را بیشتر به خود جلب نماید که البته چنین امری هرگز برای او واقع نمیگردید و از محالات ممکن بود که با حضور امام در مکّه کسی به عبدالله إبن زبیر توجهی نماید.
از این رو دسته دسته مردم مکّه و دیگر سایر نقاط اسلامی که در آنوقت برای حجّ و عُمره به مکّه معظّمه شرفیاب گشته بودند با انتشار اخبار ورود امام حسین علیه السلام و اهلبیت آن حضرت به آن شهر بی صبرانه به استقبال ایشان شتافته و گاه و بیگاه به زیارت و ملاقات آن حضرت و اهلبیت اطهارش میرفتند .
در میان عوام و خواص، افرادی بودند که درباره ی امور سیاسی و جوّ جامعه ی آن روز و حکمفرمایی یزید إبن معاویه بر ممالک اسلامی با امام علیه السلام به مناظره و مکالمه میپرداختند و امام علیه السلام طبق تکلیف و وظیفه ی شرعی که در وجود نازنین خود میدید به صورت آشکارا یا گاهی به صورت مخفیانه مسلمانان سایر نقاط شهرها و بلاد اسلامی را از فسق و فجور و ناشایستگی یزید آگاه مینمود و به آنان میفرمود: من جز برای اعلام برائت و مخالفت با یزید إبن معاویه و رسوا کردن او و عمّال فاسدش به مکّه نیامده ام و قصدی ندارم جز خروج بر علیه دستگاه ظلم و زور بنی امیه که دیگر از اسلام و دین جدّم رسول خدا چیزی باقی نگذاشته اند.
طبق نقل قول از مورخین تاریخ، طی چند روز اول ورود امام به مکّه، در یکی از همین روزها عباس إبن عبدالمطلب عموی پدری امام علیه السلام به خدمت ایشان آمد؛ پس از دیدار و عرض سلام و خوش آمدگویی به محضر آن حضرت، عباس إبن عبدالمطلب گفت: ای پسر دختر رسول خدا؛ با ورودت به این شهر امین، آسمان مکّه را نورانی و فضای قلب سیاه و تاریک ما را به خود روشن کردی، خوش آمدی که با بوی عطر وجودت، ما عطر جدّت رسول خدا و پدرت امیرمؤمنان علی إبن أبیطالب را باز استشمام کردیم.
از ذیحجة الحرام سال گذشته تاکنون تو را ندیده بودم، بسیار مشتاق دیدنت بودم.
وقتی عبدالله و عبیدالله گفتند پدر بر تو مژده باد که حسین به
مکّه می آید گویی کوری مادرزاد بودم که با شنیدن این خبر نیک، خداوند چشمان مرا بینا کرد، خوش آمدی عمو جان، خوش آمدی جگرگوشه ی رسول خدا؛
تا زمانی که بخواهی در مکّه بمانی قدوم تو و اهلبیت اطهارت به روی چشمان من و خانواده ام که عمو زادگان تو هستند جای دارد، اما دوست دارم بدانم چرا از مدینه ی جدّت رسول خدا بیرون آمدی؟ زیرا شنیده ام که یثرب را ( مدینه) را شبانه ترک کردی و به سوی مکّه شتافتی!
امام علیه السلام به او فرمودند:
ای عمو جان؛ چاره ای جز ترک خانه و دیار خویش نداشتم.
در آنجا عاملان و کارگزاران یزید مرا شبانه به نزد خود احضار کردند تا دور از چشم مردم و به زور و اجبار از من برای یزید پسر معاویه بیعت ستانند، در نامه ایی که یزید برای کارگزار خود ولید إبن عُتبه نوشته بود در صورت امتناع ورزیدن به بیعت، آن جوانک مشروب خوار حکم قتل مرا صادر کرده بود! *مدینه دیگر برای من و اهلبیتم مکان امن و مناسبی نبود تا اینکه ناچار رهسپار این دیار(مکّه) شدم،* هر چند در این مکان نیز از گزند گزمه های بنی امیه در امان نیستیم اما هرچه باشد بهتر از مدینه است.
عباس إبن عبدالمطّلب گفت: آیا به راستی برای اعلام مخالفت و قیام بر علیه یزید به این شهر آمده ایی!؟
امام علیه السلام فرمودند:
آیا شما جز این، گمان دیگری دارید؟
عباس إبن عبدالمطلب گفت:
بخدا سوگند که تو خون پدرت علی إبن أبیطالب را در رگ و بدن داری و میدانستم زیر بار نخواهی رفت، اما آنچه که امروز عیان است قدرت و نفوذ و سلطه ی بنی امیه بر مسلمین و سایر نقاط ممالک اسلامی است؛
معاویه پدر یزید آنچنان میخ قدرت و نفوذ خود را در اراضی دلها کوفته است که مردم به سختی از آن دل میکنند. عده ایی به ضرب تیغ و شمشیر و عده ی دیگری با ضرب تزویر و نیرنگ و ریا و عده ی دیگری با ضرب دینار و درهم و طعام دوشادوش خاندان بنی امیه ایستاده اند و من میدانم که هاشمیان حجاز اینک آهی در بساط ندارند تا در مقابل فرزند معاویه و عمّالش قد علم کنند، اما تو در این شهر در پناه کعبه ی جدّت رسول خدا و در حمایت فرزندان عمو و عمو زادگان خویش هستی و تا ما زنده ایم احدی از مادر زادییده نشده که جرأت هتک حرمت و بی احترامی به تو و اهلبیت اطهارت را داشته باشد.
امام علیه السلام فرمودند :
*به خدا قسم حتی اگر یک نفر هم مرا در این کار یاری نکند خود به تنهایی در مقابل نظام فاسد و مسموم یزید پسر معاویه خواهم ایستاد و هیچ بیم و باکی در وجود خویش ندارم* و اما این را بدان، آن کسی که باید در این کار مرا یاری کند خدای من است که بر همه ی امور عالم تواناست،من نیز طبق وظیفه ی شرعی و تکلیفی که دین جدّم رسول خدا بر دوش و عهده ام گذاشته بر عموم مسلمین اتمام حجّت میکنم و آنچه را که باید بگویم به آنان خواهم گفت؛ حال اگر مرا یاری کردند در واقع خدا و پیامبر و خودشان را یاری کرده اند و اگر از یاری فرزند رسول خدا دست یاری برداشتند در واقع این آتش سرخی است که با آن خود را میسوزانند و دود سیاهش در آینده ایی نه چندان دور در چشم فرزندان و نوادگان ایشان خواهد رفت.
مفسّرین تاریخ، این جمله ی امام علیه السلام را از روی محاسبه ی علمی و آینده نگری دقیق آن حضرت دانسته اند که طبق پیش بینی آن حضرت نسبت به آنچه که در پاسخ به عباس إبن عبدالمطلب فرموده است (کلمات آتش سرخ و دود سیاه که در صورت یاری نکردن آن حضرت، گریبان گیر مردم خواهد شد). این پیش بینی ها و محاسبات دقیق علمی و آینده نگری آن حضرت حوادثی بود که در سالیان بعد در وقایع حَرّه و حکومت بنی مروان و دولت حجّاج إبن مسروق ثقفی و دیگر حاکمان و والیانی که در حجاز و عراق بر مردم سلطه پیدا کردند توجه مردم را به آن پیش بینی ها و آینده نگری و سطح تفکرات و دید باز امام نسبت به آینده ی جامعه ی اسلامی جلب کرد که متأسفانه دیگر کار از کار گذشته بود و پشیمانی هیچ سودی نداشت.
*إنشاءالله ادامه ی مطالب مربوط به ورود کاروان حسینی به مکّه و حوادث و رویدادهای آن ایّام را در شبهای آینده خدمت شما عزیزان ارسال خواهیم کرد.*
*با تشکر از همراهی شما عزیزان.*
*التماس دعا* 🌹
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
هدایت شده از یوسف الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
اللهم صل علی علی بن موسی الرضاالمرتضی الامام التقی النقی وحجتک علی من فوق الارض ومن تحت الثری الصدیق الشهیدصلوة کثیرةتامةزاکیةمتواصلةمتواترة مترادفةکافضل ماصلیت علی احدمن اولیائک
﷽
اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
.
#خودتنجاتمبده😭
.
إِلٰهِىإِنْأَخَذْتَنِىبِجُرْمِىأَخَذْتُكَبِعَفْوِكَ
ایخـــدااگرمــرابهجرمــممؤاخذهکنی
تـــورابهعفـــوتمـــؤاخـــذهمیـــکنـم
.
#خداگرافی
تولد تولدت مبارک اے تولد
دوباره ے پیغمبر.... 🌸🎊
کلیپ_استورے 📲
ولادت_شهزاده_علے_اکبر 👑