eitaa logo
شیرینترازعسل ذکرحسین ع
1.3هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
10.9هزار ویدیو
108 فایل
💚شکر خدا را که در پناه حسینیم ❤️ 💚عالم از این خوبتر پناه ندارد کپی متنهاباذکرصلوات حلال‌و گوارای قلبهای پاک عاشقان سیدالشهدا جانم❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
کارم چو زلف یار پریشان ودرهم است... 💔 🖤@shirintarinzekr 🖤
Majid-Movahed-Lay-Lay-Roghaya (1).mp3
17.69M
اگر دوستش داری علاقه‌ات را فریاد بزن قبرستان‌ها پر از آدم‌هایی‌ست که حسرت به دل مردند... 😭 🖤@shirintarinzekr 🖤
جگرم سوخت زمانی که رقیه میگفت عمه جان ! این همه دختر، همه بابا دارند؟ 😭😭 🖤@shirintarinzekr 🖤
alireza_esfandiari_darda_dava-rugaya.mp3
17.49M
دردم‌ دوا‌ رقیه مشگل‌‌گشا‌ رقیه ...💔 🖤@shirintarinzekr 🖤
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ سلام مولای سفرکرده ی ما ! سلام بر قلب حزین وداغدار این روزهایت که خاطره ی شام هرلحظه برایت در تجلی است .... خاطره ی آن تنها بازمانده جوانان بنی هاشمی، بلکه آن حجت بالغه الهی، در بند غل جامعه ! خاطره ی دختران امیرالمؤمنین آن عمه های پرشوکتت در اسارت ! خاطره ی مخدره هایی بهشتی با روی های باز در انظار نامحرمان وحشی! خاطره سه ساله ای کوچک که در خرابه ی شهر شام آخرین نفسهای متبرکش را کشید... آه! از چشم ترت مولای من! 😔😔 آقاجانم! ما برای ظهور شما دعا می کنیم و شما هم برای دوستان کم عزم خود دعا کن که عاقبت از خمار نشئه دنیا بیدار شویم و تمام قامت و محکم برای لشکر انتقام تو صف بیاراییم. 🖤 @shirintarinzekr 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاج غلامرضا سازگار نقل میکند یکی از علمای روحانی به نام آقای افشار که مردی متدین بود و به صداقتش ایمان داشتم، حدود 40 سال پیش برایم چنین نقل کرد: در جوانی که روضه میخواندم، جراحتی عمیق در زانویم پیدا شد و بر اثر آن در بیمارستان بستری شدم. پس از گذشت دو ماه، پزشکان چاره ای جز قطع پای من ندیدند. وقتی از این موضوع باخبر شدم، مضطرب گشتم و تصمیم گرفتم به مولایم امام حسین علیه السلام توسل پیدا کنم. برای فراهم آمدن توجه بیشتر، منتظر ماندم که تاریکی شب برسد. شب هنگام با خود گفتم: دختر پیش پدر عزیز است. خوب است از نازدانه امامم بخواهم که از پدر، شفای مرا بخواهد. ▪️▫️▪️ سپس این شعر صامت بروجردی را خواندم و گریه کردم: بود و در شهر شام از حسین دختری  آســـیه فطرتی، فاطمه منظــری همین طور با گریه، شعر ها را ادامه دادم. سپس در حالت خواب و بیداری دیدم مولایم به طرف تخت من می آید و این دختر انگشت پدر را گرفته، او را به سوی من میکشد. حضرت کنار تخت من آمدند و فرمودند: افشار، من این شعر صامت را دوست دارم. برایم بخوان. خواستم بخوانم که فرمودند: بایست. عرض کردم: آقا جان! قریب دو ماه است که نمیتوانم بایستم. فرمودند: اگر ارباب به نوکرش میگوید بایست، میتواند او را شفا دهد. برخیز. من ایستادم و اشعار را خواندم. در حین خواندن ناگهان به خود آمدم و دیدم که ایستاده ام و چند نفر از پزشکان و پرستاران و بیماران، اطرافم گریه می کنند. ▪️▫️▪️ صبح دکتر ها مرا معاینه کردند و گریه کنان، با تعجب گفتند پایت هیچ مشکلی ندارد و می توانی از بیمارستان مرخص شوی. بیماران دیگر اتاق ها از این موضوع با خبر شدند و با عصا و ویلچر به اتاق من آمدند و گفتند: باید این اشعار را دوباره بخوانی تا ما هم گریه کنیم. من اشعار را خواندم و آنان گریه کردند. سپس از همه خداحافظی کردم و مرخص شدم. پس از یک هفته به بیمارستان رفتم تا به دو هم اتاقی خود سری بزنم، اما از آن دو خبری نبود. پس از پرس و جو، مسوولان بیمارستان گفتند: آن روز همه ی بیماران شفا گرفتند و مرخص شدند!   📚ریحانه کربلا/استاد بندانی نیشابوری 🖤 @shirintarinzekr 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ما را که درد عشق و بلای خمار کشت .. ..•🥀• 🖤@shirintarinzekr 🖤
Mano Raha Nakon - MohammadHossein Abedi.mp3
12.44M
منو رها نکن آقای مهربون ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🖤@shirintarinzekr 🖤