🔴 یک فرض قشنگ
🔵 فرض کن یک روز به جایی برسی که امام زمان به شما بفرمایند:
🌹ما بابت داشتن شما خداوند را شکر می کنیم
🔹 این جمله ای بود که امام عصر ارواحنا فداه به شیخ مفید فرمودند.
🌕 سوم رمضان سالروز وفات شیخ مفید(ره),
هدیه به روح پاکشان صلوات 🕊
12_Khalaj-Shab_04_Ramazan_1395-001_(www.rasekhoon.net).mp3
20.94M
مناجات شب چهارم ماه رمضان
حسن خلج
❤️ کانال شیرین ترازعسل ذکرحسین ع
🕊@shirintarinzekr 🕊
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
4_5994473287952894390.mp3
18.6M
🔘 آمدم باز در میکدهات گریه کنان
#تنظیم_استودیویی
محمدحسین پویانفر
🎧 نواهنگ فوق العاده👌
🌿 #صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
❤️ کانال شیرین ترازعسل ذکرحسین ع
🕊@shirintarinzekr 🕊
شیرینترازعسل ذکرحسین ع
🔘 آمدم باز در میکدهات گریه کنان #تنظیم_استودیویی محمدحسین پویانفر 🎧 نواهنگ فوق العاده👌 🌿 #صلی
ما زندگی را در نام تُ پیدا کردیم!
جان و جوانیمان خلاصه شد
در مِهر بیکرانهات...
بزرگ شدیم پای روضه و...
حالمان با کربلایت خوب شد!
داریم پیر میشویم و...
سربلندیم از اینکه
عشق اول و آخرمان تو بودهای؛
حسینجان!
| بحب الحسین |
🎤با نوای محمدحسین پویانفر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
❤️کانال شیرین ترازعسل ذکرحسین ع
🕊@shirintarinzekr 🕊
#یا_جمیل 🌟
✦ حالا نوبت میرسد به تو....،
که تو نیز جایی از دل این دلبر را، به نام خودت سند بزنی !
هرچه روحت شفافتر میشود؛
نور او در تو بیشتر میتابد؛
و تو روشنتر میشوی!
روشنتر و زیباتر ...
درست شبیه او جمیل!
✦ آنوقت؛
تازه ماجرای عشقی بی انتها، میان شما آغاز خواهد شد...
❤️ کانال شیرین ترازعسل ذکرحسین ع
🕊@shirintarinzekr 🕊
✨ بعضى وقتها ابرى مىآيد، امّا نمىبارد.
برق مىزند، امّا نمىبارد.
فرصتها را مىدهند، امّا ما بهره نمىگيريم.
رمضان ها آمده و رفته، اما جز خيس خوردن
چركها چيزى برايمان باقى نمانده است.
بايد مواظب باشيم و به خودمان فكر كنيم،
مانند كسى هستيم كه به حمام آمده است،
ولى نه براى #تطهير، كه براى بازى.گ
وقتى بچه بوديم، نزديك عيد كه مىشد،
ما را به حمام مىفرستادند.
چند تا بچه بوديم، بدجنس وبازیگوش.
گاهى سه ساعت در حمام مىمانديم؛
آن هم حمامهاى قديمى كه خزينه داشت.
.
همديگر را مىزديم و پوست همديگر را مىكنديم
اما وقتى مى آمديم خانه،
پشت گوشها و پاهامان همه كثيف مانده بود.
مادر ما هم كه خيلى دقيق بود،
پشت گوشها و آرنجهاى ما را نگاه مىكرد و
مىپرسيد: اينها چيه؟!
ما را تنبيه مىكرد و گريه مىكرديم.
.
ما حمّام رفته بوديم، اما بازى كرده بوديم.
در مقام تطهير نبوديم.
رمضانها آمده و رفته،
امّا ما لَعْبِ به رمضان داشته ايم و
جدّى نبودهايم.
-علیصفاییحائری؛اخبات-🌱•.