eitaa logo
🌸🕊شمیم یاس 🕊🌸
129 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
143 فایل
.....★♥️★.... .....★♥️ ......♥️★... ....★♥️★... سلام و خیر مقدم خدمت همه شما دوستان بزرگواران در کانال 《 شمیم یاس》 سعی ما بر بررسی دانستنی های علمی ،مذهبی و روان‌شناسی مبتلابه روز اینجاییم برای روشنگری حقیقت 🆔@shmimyasfatmi
مشاهده در ایتا
دانلود
تعداد مخارج حروف حروف بنابر قول مشهور از هفده مخرج ادا می شوند و در ۵ جایگاه از دستگاه تکلم قرار دارند جوف.حلق.لسان.شفتین.خشیوم جایگاه جوف جوف در لغت به معنای درون و میان می باشد ودر اصطلاح قرائت عبارت است از فضای خالی حلق و دهان و محل خروج حروف مدی می باشد البته حروف مدی مستقل نمی باشند و از کشش صدای حرکات فتحه.کسره.ضمه تولید می شوند و مخرج آنها نیز فرضی است و شامل تمامی فضای خالی حلق و دهان می باشد و به آنها حروف جوفیه می گویند 🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
جایگاه حلق حلق قسمتی از دستگاه تکلم است که از پایین به تارهای صوتی در حنجره و از بالا به مرز زبان کوچک محدود می شود البته زبان کوچک جز حلق نمی باشد جایگاه حلق دارای ۳ مخرج است 🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
مخرج دو حرف همزه و ها در انتهای حلق قرار دارد درهنگام تلفظ حرف همزه تارهای صوتی به یکدیگر متصل می گردد و صدا در پشت مخرج آن حبس و راه خروج صوت به کلی بسته می شود و هوا به شدت در مخرج آن جمع و با باز شدن ناگهانی مخرج صدای همزه با حالت شبه انفجاری به بیرون پرتاب می شود اما در هنگام تلفظ حرف ها تارهای صوتی بدون ارتعاش به یکدیگر نزدیک می شوند در نتیجه مسیر خروجی هوا کمی تنگ و با سایش هوا در این محل حرف ها ایجاد می شود 🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
مخرج دو حرف عین و حا در وسط حلق می باشد در هنگام تلفظ حرف عین دیواره های وسط حلق به هم نزدیک شده و فضای حلق تنگ و با ارتعاش تارهای صوتی صدا کمی نرم به دیواره های حلق کشیده می شود اما در هنگام تلفظ حرف حا دیواره های وسط حلق کمی بیشتر به هم نزدیک شده و فضای حلق تنگ ترو بدون ارتعاش تارهای صوتی. صدا به دیواره های حلق کشیده می شود از این رو صدای حرف حا گرفته و نسبتا خشن می باشد 🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
مخرج دو حرف غین و خا در ابتدای حلق و مرز میان حلق و دهان می باشد درهنگام تلفظ این دو حرف ریشه زبان بالا رفته و به زبان کوچک نزدیک می شود با این تفاوت که در تلفظ حرف خا تارهای صوتی مرتعش نمی شوند و صدا به راحتی و با کنی خراش در دیواره های حلق کشیده می شود ولی در هنگام تلفظ حرف غین تارهای صوتی مرتعش شده و صدا از میان ابتدای حلق و زبان کوچک به نرمی در مخرج خود کشیده می شود نکته همزه.ها.عین.حا.غین.خا چون از حلق ادا می شوند حروف حلقی می نامند 🌱🌸 🌸🌱🌸 🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸🌱🌸
خوشبختی یعنی: یه کسی توی زندگیت هست که تو رو به "سمت خدا" هُل میده، نه به سمت پرتگاه... ۲ روز تا عروج آسمانی سردار دلها💔 🕊⚘    🦋 
14.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدا شرمنده‌ایم.... 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭. بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده. 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 شهادت پایان نیست، آغاز است، تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدس آن راه یابد. تولد ستاره‌ای است که پرتو نورش عرصه زمان را در می‌نوردد و زمین را به نور رب‌الارباب اشراق می‌بخشد.  😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 شهید «حسین شعبانی‌پور»: خواهرم حجاب تو سنگری است که آغشته به خون من است، بدان تفنگی که دست من است چادری است بر سر تو، اگر میل به حفظ اسلام داری چادرت را حفظ کن 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 چه چیزی با ارزش تر از جان انسان است؟ قطعا هیچ چیز. وقتی یک نوجوان یا جوان راهی جبهه جنگ میشود تا با دشمن بجنگد، یعنی از باارزش ترین سرمایه ی خویش نیز گذشته است 🎥 نواهای ماندگار ای لشکر صاحب زمان آماده باش آماده باش.... 🔸یادش بخیر! روزهای پرمخاطره و پرجریان انتهایی دفاع مقدس، زمانی‌که همه چشم‌ها، نیم نگاهی به میدان نبرد داشتند و نیم نگاهی به دیپلماسی منطقه‌ای و سازمان‌های بین‌المللی.ولی حاج صادق در گوشه‌ای کار خود می‌کرد و راه خود می‌رفتند. میدان روحیه می‌خواست و دیپلماسی هم منتظر آن. نوحه جدید، فراخوان بود و آمادگی برای یورش به جبهه‌ها و روحیه‌ای برگرفته از اشعاری که از دل برآمده و نام حضرت صاحب عج را در وزن خود داشت.... @behshtfatm 🥀🥀🥀🥀🥀
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 حسرت می‌خورم که با خودم کتاب‌های بیش‌تری به سوریه نیاورده‌ام تا از اندک‌‌وقت‌های خالی‌ام درست‌تر استفاده کنم. کتابِ «تاریخچه مختصر زمان» را با خودم آورده‌ام و گهگاه می‌خوانمش اما از وقتی آمده‌ام مطالعه‌ام کم شده. یادم می‌آید که پارسال همین موقع‌ها، طبق برنامه‌ریزی‌ام، مشغول خواندن «آزادی انسان» و «آزادی بندگی» علامه شهید و غرب‌زدگیِ جلال بودم. علامه، چندسالی است که دست مرا گرفته و از سرگشتگی نجاتم داده. آن روزها که توی دانشگاه دوره می‌گذاشتیم برای خواندن آثارش، اندیشه‌آلودترین دوران زندگی من است. و جلال؛ قلم جلال را دوست دارم و برای خودش، به خاطرِ ستیزش با متفکرنماها، به خاطر نامه‌اش به امام، به خاطر توجهش به حرم بقیع و به خاطر خسی در میقاتش احترام قائلم؛ و من این‌جا باز خسی در میقاتم. به امید روییدن جوانه‌ای بر درخت آگاهی‌ام، کتاب‌ها را ورق می‌زنم. احمد با خودش یک قرآن و یک مفاتیح آورده. بچه‌ها به شوخی می‌گویند مفاتیحِ پنج‌کیلویی! قرآنش را گوشه اتاق می‌گذارد که همه بتوانند بخوانند. قبل و بعد نمازها، قرآن را برمی‌دارم و کلمات خدا را مرور می‌کنم. شب که می‌شود باز پناه می‌برم به قرآن:«و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح...» آسمان را تماشا می‌کنم. غرق می‌شوم در زیباییِ شگفت آسمانِ شب؛ امان از آسمان دنیا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 یکی از فرماندهان درباره ارتباط با نیروهای عراقی، نکته‌ای گفت که به مذاق هیچ‌کدام از ما بچه‌های دانشگاه خوش نیامد. ما در دانشگاه ارزش و اهمیت تربیت و ارتباط را آموخته بودیم. منتظر نماندم که آن فرمانده حرف‌هایش را تمام کند. پریدم وسط حرفش و گفتم که مخالفم و استدلال کردم. حرف‌هایم را که شنید، گفت آن‌قدر با سردارها گشته‌ای که مثل سردارها حرف می‌زنی! حرف من اما این بود که باید با نیروهای عراقی، درست مثل برادرانمان رفتار کنیم؛ دوستانه و مشفقانه. باید با آن‌ها زندگی کنیم. رفتار ما با آن‌ها باید طوری باشد که ما را از خودشان بدانند و صدالبته هرجا که لازم است، رفتار قاطعانه‌ای داشته باشیم. یاد حاج‌حمید افتادم. او برایم، مصداق همه این مدل رفتارها بود. این تجربه‌ها به من کمک می‌کنند که بیش‌تر فکر کنم؛ حرف‌ها دارم برای حاج‌حمید... .... ۱۰۸ 📔