eitaa logo
شیخ محسن کرمی
76 دنبال‌کننده
645 عکس
316 ویدیو
30 فایل
علوم حدیث و مطالب دینی و تبیینی
مشاهده در ایتا
دانلود
و به دار آویختنم از پسر عمویم حدیث کردی، بدون شک این صحیفه را به تو نمی دادم و از تسلیمش خودداری می‌نمودم ولی برای من روشن است که گفتار حضرت صادق علیه السلام حق است و آن را از پدرانش گرفته و به زودی صحّت آن روشن خواهد شد و من ترسیدم که چنین علمی به دست بنی امیه افتد و آن را از دیده‌ها بپوشانند و در خزانۀ خویش برای خود ذخیره نمایند، پس آن را بگیر و مرا از پریشانی فکر نسبت به آن آسوده کن و این امانت در نزد تو باشد و تو به انتظار بنشین تا چون خداوند در کار من و این قوم حکم خود را جاری سازد، این صحیفه را به دو پسر عمویم محمّد و ابراهیم، فرزندان عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی علیهما السلام برسان که آن دو نفر پس از من در مسئلۀ قیام بر علیه بنی امیه قائم مقام منند. متوکّل گفت: من صحیفه را گرفتم و چون یحیی بن زید به شهادت رسید به مدینه رفتم و امام صادق علیه السلام را زیارت کردم و قصّۀ یحیی را برای آن جناب گفت، آن حضرت گریست و فوق العاده بر یحیی اندوهگین شد و فرمود: خدا عموزاده‌ام را رحمت کند و به پدرانش ملحق سازد، به خدا قسم! ای متوکّل مرا از دادن این دعا به او منع نکرد مگر همان سبب که یحیی بر صحیفۀ پدرش از آن می‌ترسید،اکنون آن صحیفه کجاست؟ گفتم: اینک این همان صحیفه است، پس آن را باز کرد و فرمود: به خدا قسم! این خط عمویم زید و دعای جدّم علی بن الحسین علیهما السلام است آنگاه به فرزندش فرمود: ای اسماعیل! برخیز و آن دعا را که به حفظ و نگهداریش تو را امر کردم بیاور، پس اسماعیل برخاست و صحیفه ای را که انگار همان صحیفه ای است که یحیی بن زید به من داده بود بیرون آورد، پس حضرت صادق علیه السلام آن را بوسید و بر چشم خود نهاد و فرمود: این خط پدرم و املای جدم علیهما السلام در حضور من است، عرض کردم: ای پسر رسول خدا! اگر اجازه دهی آن را با صحیفۀ زید و یحیی مقابله نمایم، پس اجازه داد و فرمود: تورا برای این عمل شایسته دیدم، پس من آن دو را مقابله کردم و دیدم که هر دو یکی است و حتی در یک حرف هم با یکدیگر اختلاف ندارند، سپس از آن حضرت اجازه طلبیدم که صحیفۀ یحیی را بنا بر وصیّتش به عموزادگانش پسران عبداللّه بن حسن مستردّ دارم، فرمود: «خداوند شما را امر می‌کند که امانت‌ها را به صاحبانشان بازگردانید»، آری، آن را به ایشان بده، چون برای زیارت آن دو برخاستم فرمود: بنشین، سپس کسی را به احضار محمّد و ابراهیم فرستاد، چون حاضر شدند، فرمود: این میراث پسرعمویتان یحیی است از پدرش که شما را به جای برادران خود به آن اختصاص داده و ما را در خصوص آن با شما شرطی است، گفتند: بگوی، خداوند تو را رحمت کند که سخن تو مقبول است، فرمود: این صحیفه را از مدینه خارج نکنید، گفتند: چرا؟ فرمود: پسر عموی شما دربارۀ این صحیفه از برنامه ای ترس داشت که من راجع به شما به همان گونه ترس دارم، گفتند: او زمانی دربارۀ این صحیفه ترسید که دانست کشته می‌شود، امام صادق علیه السلام فرمود: شما نیز از این واقعه ایمن نباشید؛ زیرا به خدا قسم من می‌دانم که شما به زودی خروج خواهید کرد چنانکه او خروج کرد و به زودی کشته خواهید شد چنانکه او کشته شد. پس از جای برخاستند در حالی که می‌گفتند: لاحول و لاقوة الّا باللّه العلیّ العظیم. چون از نزد حضرت صادق علیه السلام بیرون رفتند به من فرمود: ای متوکّل! چگونه یحیی به تو گفت که عمویم محمد بن علی و پسرش جعفر مردم را به زندگی دعوت کردند، وما ایشان را به مرگ؟! گفت: آری - اصْلَحَکَ اللّه - عموزاده ات یحیی چنین سخنی به من گفت، فرمود: خدا یحیی را رحمت کند، پدرم مرا از پدرش از جدّش از علی علیه السلام حدیث کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را در حالی که روی منبر بود، خواب سبکی ربود، پس در عالم خواب دید که مردانی چند همانند بوزینگان بر منبرش می‌جهند و مردم را به عقب (دوران جاهلیّت) برمی گردانند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به حال عادی بازگشت و نشست و اندوه و حزن در چهره اش آشکار بود، پس امین وحی این آیه را برای حضرت آورد: «و ما رؤیایی را که در خواب به تو نمایاندیم و شجرۀ ملعونۀ در قرآن را قرار نداده ایم مگر برای آزمایش مردم؛ و مردم را بیم می‌دهیم ولی جز بر سرکشی آنان نمی افزاید» و مراد از شجرۀ ملعونه، بنی امیّه هستند. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! آیا ایشان در زمان من خواهند بود؟ گفت: نه، ولی آسیای اسلام از ابتدای هجرتت به گردش می‌آید و تا ده سال می‌گردد، سپس بر سر سال سی و پنجم از هجرتت به گردش می‌افتد و تا پنج سال به آن صورت می‌ماند، آنگاه به ناچار آسیای ضلالت بر محور خود قائم خواهد شد و پس از آن پادشاهی فراعنه است. حضرت صادق علیه السلام فرمود: و خدای بزرگ در این باره وحی نازل کرد که: «به تحقیق ما آن را در شب قدر نازل کردیم و چه می‌دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است» که بنی امیّه در آن حکومت کنند و شب قدر در آن نباشد. سپس فرمود: پس خدای عزّوجلّ پیام
بر علیه السلام را آگاه فرمود که بنی امیه قدرت و حکومت این امت را به دست می‌گیرند و مدت سلطنتشان برابر همین زمان است، پس اگر کوهها با ایشان به سرکشی برخیزند ایشان بر کوهها بلندی گیرند تا وقتی که خدای بزرگ به نابودی حکومتشان حکم کند و بنی امیه در این مدت عداوت و کینۀ ما اهل بیت را شعار خود می‌نمایند، خداوند از آنچه در مدت حکومت بنی امیه بر اهل بیت محمد و دوستان و شیعیانشان می‌رسد به رسولش خبر داد، آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: و علیه السلام حدیث کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را در حالی که روی منبر بود، خواب سبکی ربود، پس در عالم خواب دید که مردانی چند همانند بوزینگان بر منبرش می‌جهند و مردم را به عقب (دوران جاهلیّت) برمی گردانند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به حال عادی بازگشت و نشست و اندوه و حزن در چهره اش آشکار بود، پس امین وحی این آیه را برای حضرت آورد: «و ما رؤیایی را که در خواب به تو نمایاندیم و شجرۀ ملعونۀ در قرآن را قرار نداده ایم مگر برای آزمایش مردم؛ و مردم را بیم می‌دهیم ولی جز بر سرکشی آنان نمی افزاید» و مراد از شجرۀ ملعونه، بنی امیّه هستند. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! آیا ایشان در زمان من خواهند بود؟ گفت: نه، ولی آسیای اسلام از ابتدای هجرتت به گردش می‌آید و تا ده سال می‌گردد، سپس بر سر سال سی و پنجم از هجرتت به گردش می‌افتد و تا پنج سال به آن صورت می‌ماند، آنگاه به ناچار آسیای ضلالت بر محور خود قائم خواهد شد و پس از آن پادشاهی فراعنه است. حضرت صادق علیه السلام فرمود: و خدای بزرگ در این باره وحی نازل کرد که: «به تحقیق ما آن را در شب قدر نازل کردیم و چه می‌دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است» که بنی امیّه در آن حکومت کنند و شب قدر در آن نباشد. سپس فرمود: پس خدای عزّوجلّ پیامبر علیه السلام را آگاه فرمود که بنی امیه قدرت و حکومت این امت را به دست می‌گیرند و مدت سلطنتشان برابر همین زمان است، پس اگر کوهها با ایشان به سرکشی برخیزند ایشان بر کوهها بلندی گیرند تا وقتی که خدای بزرگ به نابودی حکومتشان حکم کند و بنی امیه در این مدت عداوت و کینۀ ما اهل بیت را شعار خود می‌نمایند، خداوند از آنچه در مدت حکومت بنی امیه بر اهل بیت محمد و دوستان و شیعیانشان می‌رسد به رسولش خبر داد، آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: و علیه السلام حدیث کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله را در حالی که روی منبر بود، خواب سبکی ربود، پس در عالم خواب دید که مردانی چند همانند بوزینگان بر منبرش می‌جهند و مردم را به عقب (دوران جاهلیّت) برمی گردانند. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله به حال عادی بازگشت و نشست و اندوه و حزن در چهره اش آشکار بود، پس امین وحی این آیه را برای حضرت آورد: «و ما رؤیایی را که در خواب به تو نمایاندیم و شجرۀ ملعونۀ در قرآن را قرار نداده ایم مگر برای آزمایش مردم؛ و مردم را بیم می‌دهیم ولی جز بر سرکشی آنان نمی افزاید» و مراد از شجرۀ ملعونه، بنی امیّه هستند. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! آیا ایشان در زمان من خواهند بود؟ گفت: نه، ولی آسیای اسلام از ابتدای هجرتت به گردش می‌آید و تا ده سال می‌گردد، سپس بر سر سال سی و پنجم از هجرتت به گردش می‌افتد و تا پنج سال به آن صورت می‌ماند، آنگاه به ناچار آسیای ضلالت بر محور خود قائم خواهد شد و پس از آن پادشاهی فراعنه است. حضرت صادق علیه السلام فرمود: و خدای بزرگ در این باره وحی نازل کرد که: «به تحقیق ما آن را در شب قدر نازل کردیم و چه می‌دانی که شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر از هزار ماه است» که بنی امیّه در آن حکومت کنند و شب قدر در آن نباشد. سپس فرمود: پس خدای عزّوجلّ پیامبر علیه السلام را آگاه فرمود که بنی امیه قدرت و حکومت این امت را به دست می‌گیرند و مدت سلطنتشان برابر همین زمان است، پس اگر کوهها با ایشان به سرکشی برخیزند ایشان بر کوهها بلندی گیرند تا وقتی که خدای بزرگ به نابودی حکومتشان حکم کند و بنی امیه در این مدت عداوت و کینۀ ما اهل بیت را شعار خود می‌نمایند، خداوند از آنچه در مدت حکومت بنی امیه بر اهل بیت محمد و دوستان و شیعیانشان می‌رسد به رسولش خبر داد، آنگاه حضرت صادق علیه السلام فرمود: و خدا دربارۀ بنی امیه وحی نازل فرمود که: «آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفر بدل کردند و قوم خود را به دار هلاکت افکندند دوزخ که در آن سرنگون شوند و بد قرارگاهی است. »! و نعمت خدا محمد و اهل بیت آن حضرتند که دوستی ایشان ایمانی است که باعث ورود به بهشت است و دشمنی ایشان کفر و نفاقی است که به جهنّم درمی آورد، پس رسول خدا این راز را پنهانی با علی و اهل بیتش در میان گذاشت. متوکّل گفت: پس از آن حضرت صادق علیه السلام فرمود: احدی از ما اهل بیت تا روز قیامت قائم ما برای دفع ظلمی یا به پا داشتن حقّی (بدون اذن امام یا بدون نیروی لازم) خروج نکرده و نخواهد کرد مگر آنکه طوفان بلا او را از ریشه
برکند و قیامش موجب افزایش غصّۀ ما و شیعیان ما گردد. متوکّل گفت: آنگاه حضرت صادق علیه السلام دعاهای صحیفه را بر من املا فرمود و آن هفتاد و پنج باب بود که من به حفظ یازده باب آن توفیق نیافتم و شصت و چند باب آن را حفظ نمودم. (عکبری گوید: ) و حدیث کرد ما را ابوالمفضّل، گفت: و حدیث کرد مرا محمد بن حسن ابن روزبه ابوبکر مداینی کاتب ساکن رحبه در خانۀ خودش، گفت: حدیث کرد مرا محمد بن احمد بن مسلم مطهّری، گفت: حدیث کرد مرا پدرم از عمیر بن متوکّل بلخی از پدرش متوکّل بن هارون گفت: یحیی بن زید بن علی علیه السلام را ملاقات نمودم - سپس حدیث را تا خواب پیامبر صلی الله علیه و آله که حضرت صادق از پدرانش - که درود خدا بر آنان باد - روایت کرد بیان کرد.
🔺 غزلی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تقدیم به ناشنوایان عزیز 👈 به مناسبت هشتم مهرماه روز ناشنوایان 📝 «مناجات ناشنوایان» ما خیل بندگانیم ما را تو می‌شناسی هر چند بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی ویرانه‌ئیم و در دل گنجی ز راز داریم با آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با کسانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلق بس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسی از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی از ظن خویش هرکس، از ما فسانه‌ها گفت چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو گلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌سان برابر گوییم هرچه گوییم یک‌رو و یک‌زبانیم ما را تو می‌شناسی خط نگه نویسد حال درون ما را در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی است گه غم ما دُرد غم کشانیم ما را تو می‌شناسی از وادی خموشی راهی به نیک‌روزی است ما روزبه، از آنیم ما را تو می‌شناسی کس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم» بهر کسان امانیم ما را تو می‌شناسی. ۷۵/۱/۱۴
🌹 «مناجات ناشنوایان» 🔺 غزلی از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تقدیم به ناشنوایان عزیز 👈 به مناسبت هشتم مهرماه روز ناشنوایان 📝 «مناجات ناشنوایان» ما خیل بندگانیم ما را تو می‌شناسی هر چند بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی ویرانه‌ئیم و در دل گنجی ز راز داریم با آنکه بی‌نشانیم، ما را تو می‌شناسی با هر کسی نگوییم راز خموشی خویش بیگانه با کسانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌ایم و هرچند لب بسته‌ایم از خلق بس رازها که دانیم ما را تو می‌شناسی از قیل و قال بستند، گوش و زبان ما را فارغ از این و آنیم ما را تو می‌شناسی از ظن خویش هرکس، از ما فسانه‌ها گفت چون نای بی‌زبانیم ما را تو می‌شناسی در ما صفای طفلی، نفْسُرد از هیاهو گلزار بی‌خزانیم ما را تو می‌شناسی آیینه‌سان برابر گوییم هرچه گوییم یک‌رو و یک‌زبانیم ما را تو می‌شناسی خط نگه نویسد حال درون ما را در چشم خود نهانیم ما را تو می‌شناسی لب بسته چون حکیمان، سرخوش چو کودکانیم هم پیر و هم جوانیم ما را تو می‌شناسی با دُرد و صافِ گیتی، گه سرخوشی است گه غم ما دُرد غم کشانیم ما را تو می‌شناسی از وادی خموشی راهی به نیک‌روزی است ما روزبه، از آنیم ما را تو می‌شناسی کس راز غیر از ما، نشنید بس «امینیم» بهر کسان امانیم ما را تو می‌شناسی. ۷۵/۱/۱۴ 💥کانال رسمی مرکزمدیریت حوزه‌های علمیه👇 http://eitaa.com/joinchat/329121809Cc8e3511428
فرماندهان جوان جنگ
هدایت شده از روشنگری
🔺 رهبر انقلاب: #ایران و #عراق دو ملتی هستند که تن‌ها و دل‌ها و جانهایشان به وسیله ایمان بِالله و محبّت به اهل‌بیت و حسین‌بن‌علی متصل به یک دیگرند؛ روزبه‌روز هم این اتصال زیاد خواهد شد. دشمنان سعی بر تفرقه دارند امّا نتوانسته‌اند و توطئه‌ آنان اثری نخواهد کرد. 🏷 #الحسين_يجمعنا 🆘 @Roshangari_ir
واقعه لیله المبیت و نزول آیه 207 سوره مبارکه سوره بقره در فضیلت حضرت امیرالمومنین (ع)  نفحات إسلامية  2018-11-09  15433 بازدید   پس از اینکه اهل مدینه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) بیعت کردند و کفار قریش از این پیمان اطلاع یافتند چهل نفر از اشراف در دارالندوه گرد آمدند و تصمیم گرفتند که که از هر عشیره ای یک نفر حاضر شوند و این گروه به طور ناگهانی به خانه محمد (صلی الله علیه و آله) هجوم برند و او را بکشند و بدین ترتیب قاتل مشخص نمی شود و خونخواهی معنایی نخواهد داشت و بنی هاشم مجبور می شوند به دیه راضی شوند. خداوند با نزول آیه 30 سوره مبارکه انفال «وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرينَ: و [ياد كن‏] هنگامى را كه كافران در باره تو نيرنگ مى‏كردند تا تو را به بند كَشَند يا بكُشند يا [از مكّه‏] اخراج كنند، و نيرنگ مى‏زدند، و خدا تدبير مى‏كرد، و خدا بهترين تدبيركنندگان است.» پیامبر خویش را از این واقعه آگاه نمودند. شب اول ربیع الاول سال سیزدهم یا چهاردهم بعث حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) با اینکه احتمال کشته شدن ایشان بسیار زیاد بود در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) خوابیدند و پیامبر به غار ثور رفتند و از آنجا به مدینه هجرت فرمودند. هنگامی که مشرکین به خانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) یورش بردند و حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) را به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بستر یافتند و از هدف خود بازماندند. به دلیل این فداکاری و از خودگذشتی حضرت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) خداوند آیه 207 سوره مبارکه بقره را در فضیلت حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) نازل فرمودند: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» و از ميان مردم كسى است كه جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‏ فروشد، و خدا نسبت به [اين‏] بندگان مهربان است. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) به واقعه لیله المبیت در نامه­ای که به معاويه در سال 36 هجرى نوشتند چنین اشاره کردند: «خويشاوندان ما از قريش مى ‏خواستند پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را بكشند و ريشه ما را در آورند و در اين راه انديشه‏ها از سرگذراندند و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند..» (1)   شأن نزول آیه به اتفاق خاصه و عامه اين آيه شريفه در شأن حضرت امير المؤمنين (عليه السّلام) نازل شد و اكثر علماى عامه از جمله فخر رازى در تفسير كبير، نيشابورى، حافظ ابو نعيم در نزول آيات، احمد در مسند، سمعانى در فضايل، غزالى در احياء العلوم، ثعلبى در تفسير خود از سدّى اقرار نموده‏ اند و ابن عباس روايت نموده است كه در شب غار، چون حضرت سيد ابرار (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) به امر پروردگار عزيمت هجرت از مكه فرمود، على بن ابى طالب (عليه السّلام) را خواند و عمر آن سرور بيست و يك سال بود. فرمودند: يا على قريش اتفاق نموده است كه امشب به سر من آيند و مرا هلاك كنند، حكم خدا آن است كه تو در بستر من بخوابى و برد سبز مرا روى خود پوشانى تا من بيرون روم. على (عليه السّلام) عرض كردند: اگر من چنين كنم آسيبى به حضرت تو نرسد؟ فرمودند: بلى من در امان حضرت حق باشم. حضرت چون اين بشارت شنيد، گفتند: الآن طاب الموت و پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بعد از من در مكه توقف و اعلام كن هركه نزد پيغمبر امانتى يا دينى دارد بيايد. پس از انجام آن با مادر خود به مدينه متوجه شو. امير المؤمنين (عليه السّلام) در رختخواب پيغمبر (صلی الله علیه و آله) خوابيدند، قريش خانه را محاصره نمودند در آن شب سنگ بسيار از هر طرف به خوابگاه پيغمبر انداختند و حضرت ابدا حركت ننمود با كمال اطمينان خود را به پروردگار تسليم نمود. وقت صبح همه به يكبار با شمشيرهاى برهنه به خوابگاه وارد شدند، نزديك كه رسيدند حضرت امير المؤمنين (علیه السّلام) نهيبى بر ايشان و با شمشير حمله نمود، تمام قريش هراسان شدند. ابو جهل و خالد بن وليد و رؤساى قريش چون صلابت حضرت را ديدند، گفتند: يا على ما را با تو كارى نيست، مقصود ما پسر عم تو باشد، بگو كجا رفته است؟ فرمودند: هر جا تشريف برده در امان خدا و مأمون از كيد شما باشد. پس نااميد برگشتند. خطيب خوارزمى از علماء عامه در كتاب مناقب خود نقل نموده كه صبح شب غار، جبرئيل بسيار خوشحال و خرم بر حضرت رسالت (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نازل شد. حضرت پرسيدند: تو را بسيار شادمان مى ‏بينم سبب چيست؟ گفت: يا رسول اللّه، چگونه خوشحال نباشم و حال آنكه حق تعالى برادر و پسر عمّ و وصى تو را اكرام بزرگى فرموده است. حضرت پرسيد: چه اكرام در حق برادرم فرموده است؟ گفت: خداى تعالى به عبادت شب گذشته على بن ابى طالب (علیه السّلام) مباهات فرمود بر ملائكه و حمله عرش و ايشان
را اعلام نمود كه من چنين بنده مطيع دارم، نقد جان خود را نثار حبيب من گردانيد، و او را از شرّ دشمنان رهانيد.(2) شأن نزول آیه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» (سوره مبارکه بقره، آیه 207) در بسیاری از تفاسیر و کتابها مربوط به واقعه لیله المبیت دانسته شده است: في تفسير على بن إبراهيم قوله: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» قال: ذلك أمير المؤمنين عليه السلام، و معنى يشرى نفسه يبذلها. (3) در تفسیر علی بن ابراهیم درباره این سخن خداوند متعال «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» نقل شده است: آن درباره حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) است و معنی جان خود را می فروشند یعنی بذل و بخشش می نمایند.  و روى انه لما نام على فراشه قام جبرئيل عند رأسه و ميكائيل عند رجليه و جبرئيل ينادى: بخ بخ، من مثلك يا بن أبى طالب يباهي الله تعالى بك الملائكة؟ (4) و نقل شده است هنگامی که خوابید حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله) جبرئیل در بالای سر او قرار گرفت و میکائیل در نزد پاهای ایشان و جبرئیل گفت: به به به آفرین به مانند تویی ای پس ابوطالب خدای تعالی در نزد ملائکه به تو مباهات می کند.   الشيخ في (أماليه) قال حدثنا جماعة عن أبي المفضل قال حدثنا محمد بن أحمد بن يحيى‏ ابن صفوان الإمام بأنطاكية قال حدثنا محفوظ بن بحر قال حدثنا الهيثم بن جميل قال حدثنا قيس بن الربيع عن حكيم بن جبير عن علي بن الحسين (صلوات الله عليه) في قول الله عز و جل: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ. قال: «نزلت في علي (عليه السلام) حين بات على فراش رسول الله (صلى الله عليه و آله)» (5)  در كتاب امالى با اسنادی از حضرت امام زين العابدين (عليه السّلام) روايت نموده است كه فرمودند اين آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ» در حق امير المؤمنين (عليه السّلام) نازل شده است هنگامي كه در رختخواب پيغمبر اكرم خوابيدند. (6) در تفسير نور الثقلين، جلد اول صفحه 205، نهج الحق و كشف الصدق صفحه176، الأمالي طوسی صفحه 253، تفسير فرات الكوفي  صفحه 65 نیز به این مطلب اشاره شده است.   احادیث ائمه معصومین (علیهم السّلام) درباره ایثار حضرت امیرالمومنین(علیه السّلام) و نزول آیه 207 سوره مبارکه بقره در فضیلت ایشان أَخْبَرَنَا أَبُو سَعْدٍ السَّعْدِيُّ بِقِرَاءَتِي عَلَيْهِ مِنْ أَصْلِ سَمَاعِهِ بِخَطِّ السُّلَمِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَتْحِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ زَكَرِيَّا الطَّحَّانُ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ أَحْمَدَ الْبُذُورِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو أَيُّوبَ سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَلَطِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرَّفَّاءُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ حَكَّامٍ الرَّازِيُ‏ عَنْ شُعْبَةَ عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي نَضْرَةَ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ:‏ لَمَّا أُسْرِيَ بِالنَّبِيِّ (ص) يُرِيدُ الْغَارَ، بَاتَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَى فِرَاشِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَى جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ: أَنِّي قَدْ آخَيْتُ بَيْنَكُمَا وَ جَعَلْتُ عُمُرَ أَحَدِكُمَا أَطْوَلَ مِنَ الْآخَرِ، فَأَيُّكُمَا يُؤْثِرُ صَاحِبَهُ بِالْحَيَاةِ فَكِلَاهُمَا اخْتَارَاهَا وَ أَحَبَّا الْحَيَاةَ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمَا أَ فَلَا كُنْتُمَا مِثْلَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ آخَيْتُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَبِيِّي مُحَمَّدٍ (ص) فَبَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ يَقِيهِ بِنَفْسِهِ، اهْبِطَا إِلَى الْأَرْضِ فَاحْفَظَاهُ مِنْ عَدُوِّهِ. فَكَانَ جَبْرَئِيلُ عِنْدَ رَأْسِهِ وَ مِيكَائِيلُ عِنْدَ رِجْلَيْهِ وَ جَبْرَئِيلُ يُنَادِي بَخْ بَخْ مَنْ مِثْلُكَ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يُبَاهِي بِكَ الْمَلَائِكَةَ- فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ- وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ.(7)  «ابوسعيد خدرى مى‏گويد: شبى كه حضرت محمد مصطفى (صلى اللَّه عليه و آله) قصد مهاجرت از مكّه به مدينه داشتند و در غار ثور مخفى شدند، حضرت على بن ابى طالب (عليه السّلام) براى حفظ جان رسول خدا و خانواده‏اش در بستر آن حضرت خوابيدند. خداوند بزرگ به جبرئيل و ميكائيل فرمودند: بين شما دو تن، برادرى قرار مى‏دهم و عمر يكى را طولانی تر از ديگرى مى‏كنم. يكى از شما عمر طولانى را انتخاب كند، امّا هر دو عمر طولانى را برگزيدند و هر يك عمر طولانى را براى خود خواستند. خداى سبحان فرمود: حالا ايثار و از خود گذشتگى على بن ابى طالب (عليه السّلام) را بنگريد و بدانيد بين نبى (صلى اللَّه عليه و آله) و على