eitaa logo
شبهه زدا
33.7هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
10.6هزار ویدیو
9 فایل
☫ ﷽ ☫ 🌱 عرض سلام و ادب 📌لطفاً شبهاتی که باهاش برخورد دارین رو به این آیدی و شماره برای بنده ارسال کنین تا با هم یا با کمک‌ تیم اساتید به پاسخ برسیم. 💡آیدی: @Salehi_mohammad ۰۹۲۱ ۹۱۷ ۰۳۱۳ 💬 تبلیغات @shobhe_t ممنون از حضورتون🌹🌹🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
✍حاج اسماعیل دولابی رحمةالله علیه؛ در جوانی اسبی داشتم؛ وقتی از کنار دیواری عبور می‌کرد و سایه‌اش به دیوار می‌افتاد، اسبم به آن نگاه و خیال می‌کرد اسب دیگری است. به همین خاطر خرناس می‌کشید و سعی می‌کرد از آن جلو بزند و، چون هرچه تند می‌رفت، می‌دید هنوز از سایه‌اش جلو نیفتاده است؛ باز هم به سرعتش اضافه می‌کرد تا حدی که اگر این جریان ادامه پیدا می‌کرد مرا به کشتن می‌داد. اما دیوار تمام می‌شد و سایه‌اش از بین می‌رفت، آرام می‌گرفت. در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست می‌خواهد در جنبه‌های دنیوی از آن‌ها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگران باز نگهش نداری، تو را به نابودی می‌کشد. ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
✍ آیت الله بهجت(ره): کاری بر سر خود می‎آوریم که دشمن نمی‎آورد!! آیا هیچ دشمنی می‎توانست آن بلا را بر سر عمر سعد بیاورد که خودش در یک شب آورد؟! (بطوریکه در زمره شقی ترین اشقیاء عالم قرار گرفت) مؤمنین با این‎همه پیشامدها، برای نجات اهل ایمان به تضرع و ابتهال(به‌زاری دعا کردن) و التجاء(پناه جستن) محتاج هستند. چنان‎که در شبانه‎روز به نان احتیاج دارند، به دعا و تضرع نیاز دارند! 📚 رحمت واسعه، ص٢٠١ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
✍امام صادق (علیه السلام) : «از محکم‌ترین دستگیره‌های ایمان آن است که برای خدا دوست بداری، بخاطر خدا دشمن بداری، بخاطر خدا ببخشی و بخاطر خدا منع کنی» 📚 تحف العقول ص ۳۶۲ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
✍امام حسن عسكرى عليه السلام : مجادله مكن كه احترامت از بين مى رود لا تُمارِ فَيَذهبُ بَهاءُكَ 📚تحف العقول صفحه 486 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
پادشاهی خدمتکاری داشت که بسیار شاد بود، از او علت شاد بودنش را پرسید.خدمتکار گفت: قربان همسر و فرزندی دارم و غذایی برای خوردن و لباسی برای پوشیدن و بدین سبب من راضی و شادم... پادشاه موضوع را به وزیر گفت.وزیر هم گفت:قربان چون او عضو گروه۹۹نیست بدان جهت شاد است. پادشاه پرسید گروه۹۹دیگر چیست؟!وزیر گفت قربان یک کیسه برنج را با۹۹سکه طلا جلو خانه وی قرار دهید. پادشاه چنین کرد... خدمتکار وقتی به خانه برگشت با دیدن کیسه و سکه ها بسیار شاد شد و شروع به شمردن کرد.۹۹سکه ؟! و بارها شمرد و تعجب کرد که چرا۱۰۰تا نیست،همه جا را زیر و رو کرد ولی اثری از یک سکه نبود. او ناراحت شد و تصمیم گرفت از فردا بیشتر کار کند تا یک سکه طلای دیگر پس انداز کند ، او از صبح تا شب سخت کار میکرد، و دیگر خوشحال نبود. وزیر هم که با پادشاه او را زیر نظر داشت گفت: قربان او اکنون عضو گروه۹۹است و اعضای این گرو کسانیند که زیاد دارند اما شاد و راضی نیستند. خوشبختی در۳جمله است: تجربه از دیروز ، استفاده از امروز، امید به فردا. ولی ما با سه جمله دیگر زندگی را تباه میکنیم: حسرت دیروز ، اتلاف امروز ترس از فردا ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هیچ کس نمی تواند قلب شما را بهتر از کسی که آن را خلق کرده است درک کند.... زندگی با آیه ها ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
🌷🌷🌷 🌷مرحوم حاج اسماعیل دولابی 🔹️ فرد ساده‎ای اطاقی ساخت و به نجّار مراجعه کرد و گفت: برای اطاقم دری بساز. نجّار گفت: باید اندازه‎ی در را بگیری و بیاوری تا برایت در بسازم. 🔹فرد ساده رفت و با دو دستش فاصله‎ی چهارچوب در را اندازه گرفت و در حالی که دست‎هایش را به اندازه‎ی چهارچوب از هم باز گرفته بود، در کوچه به راه افتاد و به مردم می‎گفت: به من تنه نزنید که اندازه و قواره‎ام به هم می‎خورد. 🔹 بعضی از افراد ساده برای راه خدا هم قواره و اندازه‎ای مشخص کرده‎اند و فکر می‎کنند خدا فقط در قالب آن قواره می‎تواند افراد را به کمال و مقصد برساند و دائماً هم مواظبند که قواره‎شان به هم نخورد، در حالی که راه خدا محدود به هیچ قواره‎ای نیست. 📚 مصباح الهدی تٱلیف استاد مهدی طیّب ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
🌹ازبین بردن انوار🌹 استاد گرامی حاج آقای فاطمی نیا: هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم. شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و.... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید. منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: (( ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت .)) ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
❤️برای هیچ چیز در زندگی، غمگین مباش👌 1_ کار سختی که تو داری : *آرزوی هر بیکاری است .* 2_ فرزند لجبازی که تو داری: *آرزوی هر کسی است که بچه دار نمیشوند* 3_ خانه ی کوچکی که تو داری: *آرزوی هر کرایه نشینی است .. * 4_ و دارایی کم تو: *آرزوی هر قرض داری است* 5_ سلامتی تو: *آرزوی هر مریضی است .* 6_ لبخند تو: *آرزوی هر مصیبت دیده ای است و تو خیلی چیزها داری که مردم آرزویش را دارند *بیشتر به داشته هایت بیندیش تا نداشته هایت و بخاطرشان خدا را شکر کن* خدایا شکرت 🤲🏼 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
✍امام_علی علیه السلام: به آنچه که به اصلاح و پاکی تو چیزی نمی افزاید گوش فرامده 📚 غررالحكم حدیث ۶۲۳۴ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
به حکیمی گفتند: از زور گرسنگی مجبورشدیم کوزه سفالین یادگار سیصد ساله ی اجدادمان رابفروشیم حکیم گفت: خدا روزیتان را سیصدسال پیش کنار گذاشته و اینگونه ناسپاسی میکنید❤️ ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐
روزی لقمان در كنار چشمه‌ای نشسته بود. مردی كه از آنجا می گذشت. از لقمان پرسيد: «چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟» لقمان گفت: «راه برو.» آن مرد پنداشت كه لقمان نشنيده است. دوباره سوال كرد: «مگر نشنيدی؟ پرسيدم چند ساعت ديگر به ده بعدی خواهم رسيد؟» لقمان گفت: «راه برو.» آن مرد پنداشت كه لقمان ديوانه است و رفتن را پيشه كرد. زمانی كه چند قدمی راه رفته بود، لقمان به بانگ بلند گفت: «ای مرد، يک ساعت ديگر بدان ده خواهی رسيد.» مرد گفت: «چرا اول نگفتی؟» لقمان گفت: «چون راه رفتن تو را نديده بودم، نمی دانستم تند می‌روی يا كُند. حال كه ديدم دانستم كه تو يک ساعت ديگر به ده بعدی خواهی رسيد.» دوست من ، تو راه رفتن دیگران را ببین و بعد در موردشان قضاوت کن ! ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‎‌‎‌‌‎🆔:@dl_bekhooda_bespar ♡••࿐