#سبک_زندگی_شهدا 🌹 رضا بی­‌نهایت صبور بود، وقتی بحث‌مان می‌شد، من نمی‌توانستم خودم را کنترل کنم. یکسره غُر می‌زدم و با عصبانیت می‌گفتم: تو مقصری، تو باعثِ این اتفاق شدی! 🌱او اصلا حرفی نمی‌زد، وقتی هم می‌دید من آرام نمی‌شوم، می­‌رفت سمت در، چون می‌دانست طاقت دوری‌اش را ندارم. ♥️ آنقدر به همسرم وابسته بودم که واقعا دوست نداشتم لحظه‌ای از من دور باشد. او هم نقطه‌ضعفم را می­‌دانست و از من دور می­‌شد تا آرام شوم. 🌱 روی پله‌ی جلوی در می‌نشست و می­‌گفت هر وقت آرام شدی، بگو من بیام داخل، اصلا دادزدن بلد نبود. #شهیدرضاحاجی‌_زاده @shogh_prvz

1.😐😐😐😕 2.🥺🥺 3.🌹

🌱استاد پناهیان میگن زوجین مراقب دو چیز باشند که نشکنه ، 1_خانم ها مراقب غرور آقایون باشند. ۲_آقایون مراقب احساسات خانم ها باشند. 🌸🌸🌸🌸🌸 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️ 🌹اگه مراقب این شکستنی ها باشیم ، زندگی بسی شهیدانه میشه😊 #سبک_زندگی_شهدا

#شهیدعبدالله_اسکندری @shogh_prvz

🥀حاج عبدالله به صورت گمنام در عملیات ها حضور می یافت و هنگامی که از او پرسیدند چرا بین این همه تیپ و لشکر ، لشکر ثارالله را انتخاب کرده ای ، گفت : رفتم جایی که مرا نشناسند. 🌱اوج ایمان و شکوه تقوای این شهید عزیز را در خودداری از پذیرش ریاست ستاد تیپ امام هادی «ع »می توانی ببینید، 🔸آن جا که به عنوان راننده ی بولدوزر حضور در خط مقدم جبهه ی فاو را بر عناوین دنیایی ترجیح داد. #شهیدعبدالله_اسکندری @shogh_prvz

#شهیدعبدالله_اسکندری @shogh_prvz

🔸با شکل گیری داعش و بالا گرفتن بحران در سوریه، همسرم گفتند باید به سوریه بروم، اما دوست دارم قبل از رفتن در مراسم اعتکاف شرکت کنم. 🌱بعد از اعتکاف ، گفتند ساک من را ببندید راهی تهران و‌بعد سوریه هستم. 💚در این ۳۳ سال زندگی هر تصمیمی که میگرفتند ، همراهی شان میکردم. 🌹 با بچه ها تا فرودگاه همراهی شان کردیم، دلم میخواست با ایشان حرف بزنم، اما در حال ذکر بودند و فقط نگاهشان میکردم. زمان خداحافظی گفتم کی برمیگردید؟! گفتند: دوماه دیگر گفتم: تاب نمی آورم.... یک روز در میان با من تماس بگیرید، میدانم که هر روز برایتان مشکل است... گفتند : بله... حتما. 🥀ایشان رفتند....... 🥀رفتنی بی برگشت... 🥀حتی بدون پیکر... 🥀حتی بدون سر.... #شهیدعبدالله_اسکندری @shogh_prvz

#درخواستی_مخاطبین تحریر زیبای نام شهید بزرگوار 🌹شهید مصطفی صدرزاده