eitaa logo
شوق پرواز
2.6هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
183 ویدیو
74 فایل
🌹متفاوت ترین کانال شهدایی🌹 🔶نشر مطالب کانال باعث افتخار تیم شوق پروازاست. با شوق پرواز حرف بزن @shogh_parvaz70 نمیشناسمت‌ولی میشنوم https://daigo.ir/secret/67849807
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ نماز اول وقت از زبان ابراهیم هادی... ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ به مناسبت سالروز تولد 🌹 شهید ابراهیم هادی🌹 که همین امروز هم هدایت خیلی از جوانان را به عهده دارند ✨ 🎂 ۱۳۳۶/۰۲/۰۱ 🎂 https://eitaa.com/shogh_prvz
ابراهیم میگفت : مطمئن باش هیچی مثل برخوردِخوب روی آدم ها تاثیر ندارد. ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
‌✨ ‌🍀ابراهیم روحیات جالب و عجیبی داشت. بارها دیده بودم که در مسابقات، اجازه می داد که حریف او را خاک کند! 🌸به او اعتراض می کردم که چرا فلان فن را نزدی؟ می گفت: "خب این بنده "خدا" هم تمرین کرده و سختی کشیده. او هم آرزو داره که حریفش را خاک کند." 🌺من واقعا نمی فهمیدم که چی میگه؟! مگه میشه آدم این همه تمرین کنه و توی مسابقه برای حریفش دلسوزی کنه؟! ✨ 📚سلام بر ابراهیم جلد۲ https://eitaa.com/shogh_prvz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام امروز به ارباب به نیابت از 🌹شهید🌹 سلمان امیر احمدی
🌔شامگاه شنبه ۱۶ مهرماه ۱۴۰۱ بود که در اغتشاشات اخیر در منطقه فلاح تهران به شهادت رسید.🥀 🌑آن شب که محله فلاح شلوغ شد و اغتشاشگران پا به آن منطقه گذاشتند، 🌱 سلمان همراه با برادر بزرگترش محمدعلی راهی کوچه و خیابان شد تا شاید بتواند کاری انجام دهد و آرامش را به آن محله برگرداند. ⬛ اغتشاشگرها به هر چیزی که می‌رسیدند آسیب می‌رساندند و با سنگ و آجر و هر چیزی که دستشان بود به سوی مغازه‌های مردم، وسایل عمومی و نیروهای مدافع امنیت حمله می‌کردند. خیابان‌ها و کوچه‌ها را هم می‌بستند تا کسی نتواند رفت و آمد کند. 🌱سلمان و محمدعلی و عده‌ای دیگر تا حدودی توانستند به محله سر و سامان بدهند و آرامش را برقرار کنند، ⬛ اما اغتشاشگرها دست بردار نبودند. از این خیابان به آن خیابان و از این کوچه به آن کوچه می‌رفتند و مانند داعشی‌هایی که در سوریه یک روز در این شهر و یک روز در آن شهر بودند و همه چیز را خراب می‌کردند، بودند. 🌱آن دو برادر به کوچه‌ای رسیدند. در فاصله یک متری از یکدیگر ایستاده بودند. صدای نعره و فحاشی اغتشاشگرها می‌آمد. هر لحظه نیز سنگی از سویی به سمت آن‌ها پرتاب می‌شد. 🔴مردم هم از این وضعیت کلافه شده بودند و هر از چند گاهی یکی از آن‌ها به پشت پنجره می‌آمد و می‌گفت بس کنید دیگر. ⚫در همین حین یکی از اغتشاشگران که مسلح بود و تفنگ داشت خود را به پشت بام یکی از ساختمان‌ها رساند و یک تیر به سوی سلمان شلیک کرد🥀. https://eitaa.com/shogh_prvz
🌱برادر می‌گوید: یک لحظه دیدم تیری به سر سلمان اصابت کرد و بر زمین افتاد.🥀 🥀 سر و صورتش غرق خون شد و در حال پر کشیدن و رفتن به سوی معبود است. ⚫ بعدها در کالبدشکافی مشخص شد که 52 ساچمه به سر و صورت و بدن سلمان اصابت کرد و آن تیر از اسحله‌ای شلیک شده بود که قدرت فوق‌العاده‌ای داشت. https://eitaa.com/shogh_prvz
✨ 🌱سال 1394 بود که ایشان با گروهی آشنا شده و برای حضور در سوریه ثبت‌نام کرده بود. 🌱 به من(همسر) گفت که باید 3-4 هفته برای حضور در دوره آموزشی بروم تا بتوانم در سوریه حضور پیدا کنم. 🥀 خیلی بی‌تابی کردم و از او خواستم که نرود؛ اما او گفت: «نمی‌توانم نروم، چرا که منم سهمی دارم.» 📌 به دوره آموزشی رفت، اما در میان‌دوره به او گفته بودند که نمی‌تواند برود. از آنجا که خانواده امیر احمدی یک شهید داشت(برادرشان) 🔴فرد دیگری اجازه پیدا نمی‌کرد که به سوریه برود. 🙏البته تا آخرین لحظه تلاش کرد، اما نتوانست به آرزویش برسد. 🥀 واقعاً ناراحت بود و خواب و خوراک نداشت. ✨ https://eitaa.com/shogh_prvz
✨ گروهی که🥀 سلمان می‌خواست همراه با آنان به سوریه برود، همان 🥀شهدای خان‌طومان بودند که تقریباً تمامشان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند یا مفقود الأثر شده بودند. همین موضوع او را بسیار بیشتر ناراحت می‌کرد و می‌گفت: 🥀 «اگر می‌رفتم، شهادتم حتمی بود.»" https://eitaa.com/shogh_prvz