بعد از افطار، دوباره به نماز ایستاد!
آنشب مرتب نماز میخواند،
و حال عجیبی داشت.
امکلثوم دخترش به ایشان گفت:
پدر؛ این چه حالی است
که امشب در شما میبینم؟!
فرمود:
_ وَ اللَّهِ مَا کَذَبتُ وَ لَا کُذِبتُ
_ وَ إِنَّهَا اللَّیلَهُ الَّتِی وُعِدتُ
به خدا قسم! هرگز دروغ نگفتم؛
و کسی به من دروغ نگفت!!
و امشب همان شبی است
که به من وعده داده شده است...!
و بعد دعا کرد و فرمود:
" خداوندا؛ مرگ را بر علی مبارک کن "
بعد فرمود: دخترم؛
صبحِ امشب پدرت شهید خواهد شد...
#علیحقومعالحق
| منتهیالامال،ج۱،ص۱۷۲
دوستی به نقل موثق از آقای جوادی آملی میگفتن اگر نجف و کربلا میخواید، شب قدر ۴۰مرتبه آیه ۳۵ سوره نور رو بخونید و از امام رضا امضا بخواید.
ماجرای تیغِ زهر آلوده را باور نکن،
فاتحِ خیبر را یک میخِ کوچک کشته است
#تهدمتواللهارکانالهدی
شوق پرواز
هنگام اذان صبح بود که وارد مسجد شد. چند رکعت نماز خواند، و بعد به بالای بام مسجد رفت. نگاهی به افق
با فرق شکافته در محراب
به "ابن ملجم" نگاه کرد؛
که دستانش بسته بود.
با صدایی ضعیف
و همراه با دلسوزی و مهربانی!
فرمودند:
ای مرد، گناه بزرگی کردهای!
مرتکب امری عظیم
و فعلی بسیار بزرگ شدهای!
شوق پرواز
با فرق شکافته در محراب به "ابن ملجم" نگاه کرد؛ که دستانش بسته بود. با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی
بعد به او فرمود:
_ آیا بد امامی برای تو بودم؟!
که پاداش مرا اینگونه دادی!
_ آیا با تو مهربان نبودم
و تو را بر دیگران ترجیح ندادم؟!
و به تو احسان نکردم؟
_ آیا مردم نمیگفتند که تو را به قتل برسانم؟
اما به تو آسیبی نرساندم
و تو را آزاد گذاشتم...
" با اینکه میدانستم حتما مرا خواهی کشت"
اما میخواستم حجت خدا بر تو تمام شود؛
و خدا انتقام مرا از تو بگیرد.
و نزد خدا بر تو غالب شوم.
ای فرومایه، میخواستم که
شاید از گمراهی خود برگردی
ولی شقاوت بر تو غالب شد...
#امامالعالمینعلیعلیهالسلام
| منتهیالامال،ج۱، ص۱۸۳،
Ghotelal_Mortaza 1.mp3
17.35M
حسن زند سینه ز ماتم بابا، سرش روی دیوار شهیدِ عاشورا ...
#شهادت_مولا_علی