eitaa logo
شوق پرواز
372 دنبال‌کننده
560 عکس
285 ویدیو
5 فایل
اَللّهُمَّ ارْزُقْنا همان که خودت میدانی ... کپی حلال درخدمتم👇🏼 https://harfeto.timefriend.net/17334989432550 کانال ناشناسمون https://eitaa.com/nashenas1parvaz
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از افطار، دوباره به نماز ایستاد! آن‌شب مرتب نماز می‌خواند، و حال عجیبی داشت. ام‌کلثوم دخترش به ایشان گفت: پدر؛ این چه حالی است که امشب در شما می‌بینم؟! فرمود: _ وَ اللَّهِ مَا کَذَبتُ وَ لَا کُذِبتُ _ وَ إِنَّهَا اللَّیلَهُ الَّتِی وُعِدتُ به خدا قسم! هرگز دروغ نگفتم؛ و کسی به من دروغ نگفت!! و امشب همان شبی است که به من وعده داده شده است...! و بعد دعا کرد و فرمود: " خداوندا؛ مرگ را بر علی مبارک کن " بعد فرمود: دخترم؛ صبحِ امشب پدرت شهید خواهد شد... | منتهی‌الامال،ج۱،ص۱۷۲
سلام علیکم، ان شاءالله همه بیمارا سلامتیشونو بدست بیارن... شمام برای ما دعا کنید الان که به خدا نزدیک ترین 🌹
از امشب زیاد این ذکر رو تکرار کنید.. |اللّهمَّ العَن قَتلَة اَميرَالمُومِنين|
دوستی به نقل موثق از آقای جوادی آملی می‌گفتن اگر نجف و کربلا می‌خواید، شب قدر ۴۰مرتبه آیه ۳۵ سوره نور رو بخونید و از امام رضا امضا بخواید.
ماجرای تیغِ زهر آلوده را باور نکن، فاتحِ خیبر را یک میخِ کوچک کشته‌ است
هنگام اذان صبح بود که وارد مسجد شد. چند رکعت نماز خواند، و بعد به بالای بام مسجد رفت. نگاهی به افق کرد و فرمود: ای سپیده دم! نشد که روزی طلوع کنی، و چشمان علی در خواب باشد! الا این شب، که آخرین شبی است، که چشم را بیدار می یابی... منتهی‌الآمال،ص۱۲۶
شوق پرواز
هنگام اذان صبح بود که وارد مسجد شد. چند رکعت نماز خواند، و بعد به بالای بام مسجد رفت. نگاهی به افق
با فرق شکافته در محراب به "ابن ملجم" نگاه کرد؛ که دستانش بسته بود. با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی و مهربانی! فرمودند: ای مرد، گناه بزرگی کرده‌ای! مرتکب امری عظیم و فعلی بسیار بزرگ شده‌ای!
شوق پرواز
با فرق شکافته در محراب به "ابن ملجم" نگاه کرد؛ که دستانش بسته بود. با صدایی ضعیف و همراه با دلسوزی
بعد به او فرمود: _ آیا بد امامی برای تو بودم؟! که پاداش مرا این‌گونه دادی! _ آیا با تو مهربان نبودم و تو را بر دیگران ترجیح ندادم؟! و به تو احسان نکردم؟ _ آیا مردم نمی‌گفتند که تو را به قتل برسانم؟ اما به تو آسیبی نرساندم و تو را آزاد گذاشتم... " با اینکه می‌دانستم حتما مرا خواهی کشت" اما می‌خواستم حجت خدا بر تو تمام شود؛ و خدا انتقام مرا از تو بگیرد. و نزد خدا بر تو غالب شوم. ای فرومایه، می‌خواستم که شاید از گمراهی خود برگردی ولی شقاوت بر تو غالب شد... | منتهی‌الامال،ج۱، ص۱۸۳،
میخوایم بریم خرید یکی دوساعت دیگه،
Ghotelal_Mortaza 1.mp3
17.35M
حسن زند سینه ز ماتم بابا، سرش روی دیوار شهیدِ عاشورا ...
مرغاشم بریم بگیریم