☕️فنجانی چای با خدا ☕️
نویسنده :خانم زهرا اسعد بلند دوست🖋
................................
#پارتچهلیک
کاش محبتهایش حد داشت.. کاش همه ی آدمهای زمین همینقدر ترسو بودند..
تن صدایش را پایین آورد:( میدونم الان وقتش نیست.. اما نمیخوای یه فکری به حال مادرت کنی؟؟ وضعیت روحیش اصلا خوب نیستا.. وقتی از حال رفتی بدونِ یه کلمه حرف نشست بالا سرت. تا وقتی معاینه ات تموم شد از جاش جم نخورد. خیالش که از بابت سلامتیت راحت شد، رفت تو اتاقش و درو بست.اگه بخوای ، من یه دوست روانشناس دارم. میتونه کمکش کنه..) وزیر لب با صدایی که بشنوم ادامه داد:( هر چند که حال خودتم تعریفی نداره..)
او از زندگی ما چه میدانست؟ چه خوش خیال بود این مسلمانِ مهربان..
(سارا لجبازی نکن.. من کاری به تو ندارم..اما بذار این دوستمو بیارم تا مادرتو ببینه.. پیرزن بیچاره از دست میره ها.. اونوقت تنهاتر از اینی که هستی میشی..دوستم، پسر خوبیه.. بذار زندگیتون یه رنگی به خودش بگیره)
از کدام رنگ حرف میزند؟؟ در جعبه مدادرنگی های زندگیم فقط رنگ مشکی بود.. یه عمر، خورشید و ماه و دریا و درخت را با مداد مشکی نقاشی کردم.. روزگارم سیاه بود دیگر به زندگیم چیزی نمیرسید..
صدای زنگ در بلند شد:( غذا رسید.. نترس، نمیذارم بیان داخل..) با لحنی با مزه و آرام به سمتم خم شد:( اما یه مدت باید دستپختشونو تحمل کنی.. شاید سیرت نکنه، اما خیالت راحت، نمیکشه..)
مدتی از آن روز گذشت.. عثمان هروز با ظرفی پر از غذا به سراغمان میآمد.. خانه را کمی مرتب میکرد. به زور مقداری غذا به خوردم میداد.. هوای مادر را داشت.. محبت میکرد.. نصحیت میکرد.. پرستاری میکرد.. و به قول خودش رسم مسلمانی به جا میآورد…
اما روزها بی نمک تر از گذشته برایم میگذشت.. و من فقط در این فکر غوطه ور بودم که چرا در لیست مرگ از قلم افتاده ام.. و تانیه به ثانیه بذر کینه از خدای مسلمانان در دل میکاشتم و انتقام درو میکردم.
و مدام در بین حرفهای هر روزه ی عثمان جملاتی تکراری از احوال بد مادر و کمکهای احتمالیِ آن دوست روانشناس گوشم را نیشگون میگرفت.
اگر میتوانستم سندِ مادر را شش دانگ به نام عثمان میزدم تا هر چه دلش میخواهد، پسرانه خرجش کند.
چون من اهل ولخرجی نبودم..
ادامه دارد...
................................
#رمانتایم
#فنجانیچایباخدا
❣✨
................................
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
هیئت میریم؛
پروفایلامون خفن یا تسبیح📿داریم
یا انگشـتر عقیق و دُر ی عکس داریم
تو سنگرآی راهیآن نور!🎐
عکس بین الحرمین،نزدیک اربعین استوریائ حسرتمون و کلی نشونه دیگه که به خودمون بگیم"حزباللهـی"😑
ولئ حآجی یِ نگاه بنداز ببین معرفت
دارئ که؛امام زمانتم حال کنه كِ تو
سربازشی یا نه :)🌿
#التماس_تفکر
#ما_ملت_امام_حسینیم💔
ⓙⓞⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
•••°°°•••
زینب جان...
این رسانه ها خبر دارن که من #جامانده ام
هی عذابم می دهند
گنبد نشانم می دهند (:🌱
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
بِسمِ أَلْلّہِ أَلْرَّحْمَڹِ أَلْرَّحِيم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم...🌱
هدایت شده از دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
زیارت-عاشورا.pdf
253.3K
پی دی اف زیارت عاشورا🦋.•°
بخوانیم🙃♥️✨
#هیئت_مجازی
j๑ïท ➺°.•|http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
20.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ🎤
ما هیئتیها را خیلی از اوقات میبینیم که یا در لاک فردی خودشان فرو میروند یا در لاک جمعی. کرونا موجب میشود که و موجب شده که فاصلۀ اجتماعی زیاد بشود، اما ارتباط اجتماعی تقویت بشود.
سخنران: #استاد_پناهیان🔊
#هیئت_مجازی
ⓙⓞⓘⓝ↴
♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909