گرچه دوریم؛ به یادِ #تو سخن میگوییم...❤️
#اللهم_الرزقنا_کربلا🌱✨
#هیئت_مجازی
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
#دعا🌱
ای خدا!باقی مانده غیبت امام زمان را بر ما ببخش...
این ویروس منحوس را از کشور برکن...
ما را هر روز بیشتر از پیش تشنه فرا گیری علوم دینی کن..
رهبر انقلاب اسلامی ما را سلامتی فراوان عطا کن..
روح امام و شهدا را غریق رحمت بالای خود کن...
آمین😇🙏🏻
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
ممنون از همراهی گرمتون
با #هیئت_مجازی امشب🙂🙏🏻
التماس دعا
یا علی💕✋🏻
انگشترهدیه ای که از #شهیدابومهدیالمهندس رسید...🌱
#یاابومهدی💛🌿
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
اگه از #پستهای امروزمونخوشتوناومده
نفری یه صلوات بفرستید برای سلامتی #امامزمان {عج}💛🌱...
خسته تون کردیم حلالمون کنید
وضو یادتون نره...!
#شبتونشهدایـی🌿🌙°.
فراموش نشدنی❗️
انگیزه هایی که میخوان ما این امر مهم رو از یاد ببریم...🖇🔎
#فراموش_نشدنی💎
#شهدا #یاد_شهیدان⚡️
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
سالِ۶۲ در عالم بچگی
از پسـرخالهام با هیجـان پرسیدم:
+شما رزمنده اسلامید؟!
گفت: _نه عزیزم! ما شرمنده اسلامیم!
میگفت از آنموقع فڪر میکردم شرمنده اسلام
یک رده بالاتره و افتخار میکردم پسرخالهام شرمنده اسلامه!
تاشهیدشد:)))💔🌱🕊
•شهید کلهر
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
🔺ترامپ و همسرش کروناگرفتند...
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
ــ گفت اسلحه ای همراهت داری؟
+جوابدادآری یک خودکار آبی ! "😌🖌"
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
ــ گفت اسلحه ای همراهت داری؟ +جوابدادآری یک خودکار آبی ! "😌🖌" ʝסíꪀ↷ ¦ http://eitaa.com/joinchat/347
علم ولایت بر دوش ما نهادید و اسلحه تان را در دستانمان...
گفتید:راهیست ناتمام سرباز انقلاب!
به خود آمدیم دیدیم یک خودکار آبی در دستمان است
و آفکار کفرآمیز را آماج گلوله قرار داده ایم:))
#حی_علی_الجهاد
#کنکوری
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
حاضری به چندنفربگیدبیان خونتون مرتب کنند
وادرس اشتباه برن برایه خونه دیگه
بعدش بیان بگن مااشتباه رفتیم اینجاحالاخود
صاحب اون خونه رواوردیم که شهادت بده کارمون
خوب انجام دادیم حالامیشه دست موزدماروبدید
چی جواب میدید⁉️
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
[°. تربیت اسلامی و انقلابی زن مسلمان،
مایه افتخار و مباهات جمهوری اسلامی است
و ما به زنان مسلمان خودمان افتخار میکنیم😌✌️🏻• ]
ــ حضرتآقا
#شهیده #دخترانقلاب
#زنانسربازانگمناماند
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
حاضری به چندنفربگیدبیان خونتون مرتب کنند وادرس اشتباه برن برایه خونه دیگه بعدش بیان بگن مااشتباه رفت
#ریا هم مثل همینه
غالبامیگیم ازکسی پول بگیرکه براش کارکردی
اقاامامصادق فرموند"براهرکس کارکنی دست مزدتوبایدازخودش بگیری"
پس نبایدانتظارداشت باشیم عملی که برای
#خودنمایی میکنیم ثوابشو #خدا بهمون بده...🌿💫
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
^.اولین سال است که نیستی،
گره به کار اربعینمان افتاد...^ 😔💔
✨❣
ʝסíꪀ↷
¦http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
¦
#رمانتایم
#فنجانیچایباخدا☕️🌿...
#نویسنده🖋 :خانم زهرا اسعد بلند دوست
#پارتنودشش
✨❣
از اونجایی که یان یکی از فعالان انجمنهایی مدافع حقوق بشر و مهاجرین بود به راحتی قبول کرد.. )
تقریبا با شناختی که عثمان داشتم، این نقشه برایم قابل قبول نبود (یعنی اینکه یه درصد هم احتمال ندادین که عثمان و رفقاش از این نقشه تون بویی ببرن.. اینکه شما از یان کمک خواستین؟؟)
لبخندش عمیق شد و چالِ رویِ گونه اش عمیق تر ( خب ما دقیقا هدفمون همین بود..
اینکه عثمان از تلاش ایران ونزدیکی حسام به یان و کمک خواستن ازش، برایِ برگردوندنِ سارا به ایران مطلع شه..)
اصلا نمیتوانستم منظورش را بفهمم.. چرا باید عثمان متوجه نقشه ی ایران برای کشاندنم به این کشور میشد؟؟ مبهوت و پر سوال نگاهش کردم..
و با تبسم ابرویی بالا داد ( خب بله.. کاملا واضحه که گیج شدین..
در واقع طوری عمل کردیم تا عثمان و بالا دستی هاش به این نتیجه برسن که ما داریم به طور مخفیانه و از طریق یان، شرایط برگردوندنتون به ایران رو مهیا میکنیم..
و این اجازه رو بهشون دادیم تا از هویت حسام، یعنی بنده با خبر بشن..
اینجوری اونا فکر میکردن که دانیال ایرانه و خیلی راحت میتونن از طریق شما بهش برسن..
که اگر هم دستشون به دانیال نرسید، میتونن حسام رو گیر بندازن و اون رابط رو شناسایی کنن..
و در واقع یه بازی دو سر برد رو شروع میکنن.. غافل از اینکه خودشون دارن رو دست میخوردن و ما اینجوری با حفظ امنیت شما، ارنست رو به خاکمون میکشونیم..
پس بازی شروع شد..
یان به عنوان یه دوست قدیمی به عثمان نزدیک شد و عثمان خودشو به سادگی زد.. به اینکه یه عاشقِ دلسوخته ست که هیچ خبری از نقشه ی ایران و نزدیکیِ من به یان نداره..
حتی مدام با برگشت شما مخالفت میکرد.. میگفت که بدون شما نمیتونه و اجازه نمیده..
بالاخره با تلاشهایِ یان شما از آلمان خارج شدین.. و مثلا به طور اتفاقی منو تو اون آموزشگاه دیدین.. در صورتی که هیچ چیز اتفاقی نبود..
و عثمان و صوفی بلافاصله با یه هویت جعلی به امید شکار دانیال و یا حسام وارد ایران شدن..
اما خب این وسط اتفاقات غیر قابل پیش بینی هم افتاد. که بزرگترینش، بد شدن حالتون بعد از دیدنم تو آموزشگاه و این بیماری بود..
اون شب تازه نوبت کشیکم تموم شده بود و واسه استراحت رفتم خونه که پروین خانووم باهام تماس گرفت..
وحشتناک بود.. اصلا نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم..
تو راه مدام به دانیال و قولی که واسه سلامتی تون بهش داده بودم، فکر میکردم..
اون قدر صلوات نذر کردم که فکر کنم باید یه هفته مرخصی بگیرم، تا بتونم همه شونو بفرستم..
ولی خب از اونجایی که هیچ کار خدا بی حکمت نیست، بد شدن حال اون شبتون و اومدن من به خونتون باعث شد که عثمان و صوفی زودتر نقشه اشون رو شروع کنن..)
دیگر نمیداستم چه چیزی باید بگویم ( نکنه پروین هم نظامیه؟؟)
خندید..بلند و با صدا ( نه بابا.. حاج خانووم نظامی نیستن.. )
حالا میفهمیدم چرا وقتی از یان میپرسیدم که دوست ایرانیت کیست؟؟ اسم چیست؟؟ مدام بحث را عوض میکرد..
بیچاره یانِ مهربان..
دیوانه ترین روانشناس دنیا..
ادامه دارد...
❣✨
ʝסíꪀ↷
¦http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
#رمانتایم
#فنجانیچایباخدا☕️🌿...
#نویسنده🖋 :خانم زهرا اسعد بلند دوست
#پارتنودهفت
✨❣
تک تک تصاویر، لبخندها، شوخی هایِ حرص دهنده و محبتهایِ بی منتِ یان در مقابل چشمانم رژه رفت.. مرگ حقش نبود..
به حسام خیره شدم.. این صورت محجوب چطور میتوانست، پر فریب و بدطینت باشد؟
او با کلک، یان را وارد مسیری کرده بود که هیچ ربطی به زندگیش داشت.. دروغگویی هایِ این جوان و خودخواهیش محضِ به دام انداختنِ مردی دو رگه، یان و خیراندیشی هایش را به دهان مرگ پرتاب کرده بود..
حالا باید از حسام متنفر میشدم؟؟ چرا انزجار از این جوان تا این حد سخت بود؟ (پس تو و دوستات باعث کشته شدنِ یان شدین.. این حقش نبود.. اون به همه مون کمک کرد..)
سری تکان داد و لبی کش آورد ( بله.. درسته.. حقش نبود
به همین خاطر هم الان زندست دیگه..)
به شنیده ام شک کردم.. با تحیر خواستم تا جمله اش را دوباره تکرار کند و او شمرده شمرده اینکار را انجام داد. ( امکان نداره.. چون خودت اون شب، وقتی تو اون اتاق گیر افتاده بودیم بهم گفتی که اونا یان رو کشتن.. من اشتباه نمیکنم..)
کنار ابرویش را خاراند ( درسته.. خودم گفتم.. اما اون مال اون شب بود.. )
معنی حرفش را نمیفهمیدم و او این را خوب متوجه شده بود ( اون شب چندین بار بهتون گفتم که اونجا پره دوربینه.. پس من نمیتونستم از زنده بودنِ یان حرفی بزنم.. چون عثمان و بالا دستی هاش فکر میکردن که یان رو کشتن.. و من حق نداشتم رویاشونو بهم بزنم..)
رویا؟؟ یعنی یان زنده بود؟؟ هر چی بیشتر میگذشتم ذهنم توانایی حلاجی اش را بیشتر از دست میداد.
و حسام با صبوری جز به جز را برایم نقل میکرد ( خب یان یه روانشناس صلح طلب آلمانی بود که با طعمه قرار دادنش میخواستیم به هدفمون برسیم. پس مردونگی نبود که بی خیال امنیت و آسایشش بشیم. یعنی تو قاموسمون نامردی جا نداره..
مدتی که از ورود یان به نقشه میگذره، اون به وسطه ی تغییراتی که عثمان کرده بود بهش شک میکنه و تصمیم میگیره تا بیشتر در موردش تحقیق کنه..
توی تحقیقاتش متوجه میشه که یکی از سه خواهر عثمان یعنی خواهر وسطی، چندین سال قبل توسط افراطیون تو پاکستان کشته شده اما اون قصه ی دیگه ایی رو واسه شما تعریف کرده..
پس سراغ من میاد و جریان رو مو به مو بیان میکنه..
چند روزی به پروازتون مونده بود و من میترسیدم تا همه چیز بهم بخوره به همین خاطر، کمی از ماجرا رو با کلی سانسور براش تعریف کردیم..
و اون به این نتیجه رسید که وجود عثمان خودِ خطر واسه امنیت خوونواده ی دانیاله..
پس از اونجایی که خودشو به صلح طلب میدونست، پا به پای ما واسه خروجتون از آلمان تلاش کرد..
بعد از پرواز هواپیماتون به سمت ایران، ما مطمئن بودیم که رفقای عثمان و صوفی، بی خیال یان نمیشن. به هر حال یان به حلقه ی اتصال به ما بود هر چند ناخواسته و این خطر وجود داشت تا هویت واقعی عثمان توسط یان لو بره..
پس از نظر اونها به ریسکش نمیارزید و بهتر بود که از بین بره..
اما با یه مرگ بی سروصدا مثه تصادف..
حالا دیگه یان میدونست که من یه ایرانی معمولی نیستم. به همین خاطر بود که هر وقت تو تماسهای تلفنی تون در باره ی من ازش میپرسیدین سعی میکرد تا بحث رو عوض کنه..
بعد از چند روز حفاظت، کار دوستان ما واسه صحنه سازی مرگ یان شروع شد. چون اونا با دستکاری ماشین یان واسه کشتن اش اقدام کرده بودن.
یکی از بچه ها به شکل یان گریم شد و به جای اون سوار ماشینی شد که توسط هم ردیفهای عثمان و صوفی دستکاری شده بود.
ادامه دارد...
❣✨
ʝסíꪀ↷
¦http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
| متن دعایهفتم
صحیفهسجادیه🌖🌱...|
#بخوانیمباهم🙏🏻📿
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
#حدیث_روز
🍃امام صادق علیهالسلام:
با پدرانتان خوش رفتار باشيد، تا فرزندانتان با شما خوشرفتارى كنند..🍃
|📚 بحار الأنوار، ج۷۴، ص۶۵، ح۳۱|
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
همه میآیند که بروند
لیکن رفتن ما کجا
و رفتن مستانِدرگاهِخدا کجا
مگرنه؟!:)))💔🌱
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
ما به عشق #خدا درس میخونیم
عشق منبع انرژی مثبت و امید دهنده انسانه
عشق ما سرچشمه انرژی هست...
ما با قدرت عشق میتونیم دانشمند هم بشیم...
باور کنید میتونیم
فقط عاشقی کنید😍😌👌🏻
.
|•°به عشق تو درس میخوانم
قربه الی #تو...💛☘🌱•°|
#حی_علی_الجهاد
#کنکوری
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
+خدایا دلم آشوبه...
اربعین تکلیفمون چیه؟...
#گریه:"))💔
ʝסíꪀ↷
¦ http://eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909 ¦