eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
وِرد زبون اهل خیمه اسمش سرِ زبون همه ی بنی هاشم بود
هرجا که میرفت وجودش، حضورش، بودنش خیلی حس میشد....
نبودش برای همه سخت بود جای خالیش همه رو دلگیر میکرد...
تا عباس بود آب تو دل بچه های حسین تکون نخورد... 😔
یکم بریم جلو....
اومد از اربابش اجازه‌ی میدون رفتن بگیره....
گفت: سیدی و مولای! سینه ی من به تنگ اومد و غربتت کاسه ی صبرم رو لبریز کرده... اجازه بده برم بجنگم!
آقا گفتن: برادرم، برو اول برای اهل خیمه یه مقدار آب بیار...
اومد تو خیمه ای که مخصوص مشک ها و آب‌ها بود....
ی جایی، شنیدم که گفتن: عباس وارد خیمه شد، دید بچه ها پیرهنای عربیشون رو زدن بالا و شکماشون رو گذاشتن روخاکهای نمناک کف خیمه ی مشک ها ، بلکه خُنَکای نمِ خاکِ خیمه یه کم عطششون رو برطرف کنه.... 😭😭
ساقیِ حرمِ حسینه...😔 تا این صحنه رو دید به غرورش بر خورد! گفت من باید برا این بچه ها آب بیارم...
مشکو از سکینه گرفت، سوار بر اسب شد و راهی فرات شد...
چشم های اهل خیمه، از بزرگ تا کوچیک دنبال اباالفضله...
الان عمو برامون آب میاره... 😭 دیگه چیزی تا سیراب شدن نمونده... 😭
یه وقت دیدن صدای ناله ی عباس بلند شد: یا اَخا اَدْرِکْ اَخاک داداااااش! بیا به داد داداشت برس... 😭
حسین خودشو به عباسش رسوند...
اما چه عباسی... "ع ب ا س " شده بود
چه اباالفضلی... "اب ال ف ضل " شده بود😭😭
همه ی اهل خیمه بخاطر این تاخیر، مضطرب شدن...
اضطراب حرم از تشنگیُ مشک تو نیست بی علمدارشدن، رنگ پریدن دارد... 😭
حسین هم نشسته بالای بدن عباسش، داره التماسش میکنه که یجوری بلند شه و دوباره خودشو برسونه به خیمه... 😭😭
پرچم به دوشِ لشکرِ زهرا ، بلند شو پشت و پناه زینب کبری، بلند شو 😭
این فکر(اسارت زینب و دخترْ بچه ها) داره دل حسین رو طوفانی میکنه همه ی لشکرِ دشمن دارن حسین رو نگاه میکنن حسین به عباسش میگه : دارد سپاه حرمله لبخند می زند بر دست های خواهر تو بند می زند... 😭😭
داداش نکنه ما رو تنها بذاری و بری... نکنه زینبو بین این نامحرما رها کنی و بری چشاتو باز کن داداشـــــــــــــــــــممم😭 دستی بگیر زیر پر خواهرت، بمــــــــان نامحرم است همسفر خواهرت، بمـــــــــان 😭😭😭
یه نگاه ِ پر از حزن و ماتم کرد و با ناامیدی و به حالت التماس یه جمله گفت، گفت: پشت و پناه اهل حرم، پا نمی شوی؟ 😭😭😭😭