eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسم‌ِاللّٰھ‌الرَحمـٰن‌الرَحیـم :)🌱
بین اتفاقاتی که الان در حال افتادن است یکمی از برادر حضرت زینب سلام الله علیها یادی کنیم🖤
السلام علیک یا ابالفضل العباس یا ابوالفضل العباس علیه السلام : آموخته ایم از تو وفاداری را خون تو نوشت معنی یاری را ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز زچشمت آبرو داری را …
بلند شو برادر بگو مرا نبرند بگو مرا به کنارت به خاک غم سپرند عموی خوب رقیه بلند شو مگذار که گوشهای لطیف سه ساله را بدرند مُخدرات همه بی حفاظ و بی معجر پناهگاه جهانند و خویش در به درند رخی که دیده مهتاب و آفتاب ندید ببین که لشگر دشمن چه خیره می نگرند برای آنکه به هر عده قسمتی برسد سر بریده تان را چه خوب می شمرند سر , سر تو برادر عجب هیاهوئیست تمام لشگر کوفه پی سر قمرند گمان کنم که از امروز تا به چندین ماه زنان کوفی و شامی دگر طلا نخرند به هر بهانه بگویند ناسزا بر ما چو از کنار صف دختران ما گذرند بس است دعبل و فکر دل پیمبر کن که عرشیان ز غمش غرق ناله و شررند💔
در کتاب تاریخ کربلا اومده:ابوالفضل العباس اونقدر ابهت داشت که لشکریان تا دو ساعت به پیکر مطهرشم نزدیک نمیشدن!..
از‌ امام حسین(ع) پرسیدن:چرا سپر حمل نمی کنید؟ امام حسین(ع)لبخندی زد و به حضرت عباس نگاه کرد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اعجاز شعر ... به تصور کشیدن مراسم روضه در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها من قاسمم اعزامی از کرمان 💔
بِسم‌ِاللّٰھ‌الرَحمـٰن‌الرَحیـم :)🌱
‌•🌿• گفت: باز هم شهید آوردن؟ یک مشت استخوان! شب خواب دید در یک باتلاق است! دستی او را گرفت... پرسید: کی هستی؟ گفت: من همان یک مشت استخوانم(:💔
اگر خدا بخواهد برای کسی خیری برساند حبِّ "حسین" را در دلش می اندازد...❤️‍🩹🕊
نـان مـا نـان‌ حُسیـن اَسـت ، فَـدایَت نَشـوم ، پـدر سینه زنَـم بَـر تو ارادَت دارَم .🤍 - 𝟏 𝟐 𝟖 .
اێ کــٰاش همین الـان یهویی؛ یکـی میومد و میگفت پاشو وسایلتو جمــ؏ کن میخوایم بریم کربلـا💔 -این لحظہ‌ رو براتون آرزومندم🌱
جسمی‌دراینجاوقلبی‌درآنجا وخیالی‌بسیاردور،کربلارامی‌گویم . .
الهی عظم البلاء..... آقاجان!! بعضی کلمات عوض که میشن عوضی میشن (گنج میشه جنگ) (درمان میشه نامرد) و (قهقهه میشه هقهق) ولی (دزد همان دزدِ) (درد همان دردِ) (گرگ همان گرگِ) ... اری نمی دانم چرا (من) (نم) زده است و (یار) (رای) عوض کرده است (راه) گویی (هار) شده ، و (روز) ب (زور) میگذرد ، (اشنا) را جز در (انشا) نمی بینی و چه (سرد) است این (درس) زندگی ، اینجاست ک (مرگ) برایم (گرم) میشود چرا که (درد همان درد) است. یا صاحب الزمان!!! دلم (آرامش) «وارونه» می خواهد...🥺 یعنی دلم (شما را) میخواهد.... اللهم عجل لولیک الفرج🌱
نـان مـا نـان‌ حُسیـن اَسـت ، فَـدایَت نَشـوم ، پـدر سینه زنَـم بَـر تو ارادَت دارَم .🤍 - 𝟏 𝟐 𝟖 .
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🤲🏻🌱
وقتی همسرم عباس علیه‌السلام، با لبخند از سختگیری‌های مادرش در تربیت فرزندانش می‌گفت؛ و می‌گفت مادرش اولین مربی شمشیرزنی و تیراندازی او و برادرانش بوده، نمی‌توانستم باور کنم و به خود بقبولانم که این تندیس بی‌نقص لطافت و زنانگی؛ و این عابده‌ی روزگار خود، نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد. تا اینکه روزی در بازار مدینه با دو زن مسافر از قبیله‌ی بنی کلاب ملاقات کردم. وقتی دانستند من عروس فاطمه کلابیه (ام‌البنین سلام‌الله‌علیها) هستم با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل، اولین سؤالشان، مرا از فرط تعجب بر جا خشک کرد: - هنوز هم شمشیر می‌بندد؟! - شمشیر؟! خیر! - پس برادرش درست می‌گفت که بعد از ازدواج تغییر کرده. پرسیدم: یعنی شما می‌گویید مادر همسرم، جنگیدن می‌داند؟! از پرسشم به خنده افتادند. سپس یکی از آنها عذرخواهی کرد و گفت: قبیله‌ی ما (بنی کلاب) به جنگاوری و دلیری میان قبایل، مشهور و معروف است و تقریباً همه‌ی زنان قبیله نیز تا حدی با شمشیرزنی و تیراندازی و نیزه آشنایی دارند اما خانواده‌ی فاطمه کلابیه در میان کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم نیز معروف و مورد احترام هستند. فاطمه (ام البنین سلام‌الله‌علیها) در شمشیرزنی و فنون جنگی به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که حتی برادران و نزدیکانش، تابِ هماوردی و مقابله با او را نداشتند؛ و بعد درحالیکه می‌خندید، ادامه داد: هیچ مردی جرأت و جسارت خواستگاری از او را نداشت. به خواستگاران جسور و نام‌آورِ سایرِ قبایل هم جوابِ رد می‌داد. وقتی از او می‌پرسیدیم که چرا ازدواج نمی‌کنی؟! می‌گفت: مردی نمی‌بینم؛ اگر مردی به خواستگاری‌ام بیاید، ازدواج می‌کنم. تا اینکه عقیل به نمایندگی از طرف برادرش امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام به خواستگاری فاطمه آمد؛ او از فرط شادمانی و رضایت، گریست و گفت: خدا را سپاس، من به مرد، راضی بودم ولی خداوند مردِ مردان را نصیبِ من نمود. 🖤 📚 ماه به روایت آه، ابوالفضل زرویی نصرآباد (س)
آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد اشک زلال چشم تو آب حیات شد خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد تا از تو خواستم بنویسم دوات شد این شهر را ادامه دهی ... آب می برد بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد ای نوحه خوان ممتدِ از صبح تا به ظهر قدری نفس بگیر که وقت صلات شد وقت قنوت ، اشک تو افتاد روی خاک فردا خبر رسید که آنجا قنات شد او ماند و دختران یتیم قبیله اش ام البنین بی پسر ؛ ام البنات شد آری پسر قمر به شب مؤمنین که شد مادر ستاره ی سحر مؤمنات شد 🖤 وفات حضرت ام البنين (س) را تسلیت عرض می کنیم.
بِسم‌ِاللّٰھ‌الرَحمـٰن‌الرَحیـم :)🌱
‌‌همیشھ میگفت : زیباترین شہادت را میخواهم! یك بار پرســـیدم : شہادت خودش زیباســــــت؛ زیباترین شہادت چگونه است؟🥀 در جواب گفت : *زیباترین شہادت این است کھ؛* *جنازه اے هم از انسان باقے نماند.
زندگیِ‌مان‌زخم‌بود‌و‌امام‌حسین‌مَرهم...❤️‍🩹