eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.3هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
و یه کم زیادی امروزی...
هدفم اینه که بهتر حس کنیم و بیشتر لمسش کنیم و عمیق‌تر بسوزیم...
بعضی وقتا یاد یه سری آدما که میفتیم، تو دلمون با خودمون میگیم: فلانی! کااااش اینقدر خوب نبودی...
کاااش اینقد مهربون نبودی....
کااااش طوری رفتار نمیکردی که هر وقت به مشکل برمیخوردم، اول یاد تو نمیفتادم....
کاش اینقد کار راه انداز نبودی....
کاااااش اینهمه سر زبونا نبودی.... 😔
کاش "بودنت" اینقدر حس نمیشد....
کاااش طوری نبودی که حالا جای خالیت و "نبودنت" این‌قدر اذیتمون کنه...
و کلی از این "ای کاش‌ها"...
حضرت اباالفضل یکی از همین خوب‌ها بود.... 😔
وِرد زبون اهل خیمه اسمش سرِ زبون همه ی بنی هاشم بود
هرجا که میرفت وجودش، حضورش، بودنش خیلی حس میشد....
نبودش برای همه سخت بود جای خالیش همه رو دلگیر میکرد...
تا عباس بود آب تو دل بچه های حسین تکون نخورد... 😔
یکم بریم جلو....
اومد از اربابش اجازه‌ی میدون رفتن بگیره....
گفت: سیدی و مولای! سینه ی من به تنگ اومد و غربتت کاسه ی صبرم رو لبریز کرده... اجازه بده برم بجنگم!
آقا گفتن: برادرم، برو اول برای اهل خیمه یه مقدار آب بیار...
اومد تو خیمه ای که مخصوص مشک ها و آب‌ها بود....
ی جایی، شنیدم که گفتن: عباس وارد خیمه شد، دید بچه ها پیرهنای عربیشون رو زدن بالا و شکماشون رو گذاشتن روخاکهای نمناک کف خیمه ی مشک ها ، بلکه خُنَکای نمِ خاکِ خیمه یه کم عطششون رو برطرف کنه.... 😭😭
ساقیِ حرمِ حسینه...😔 تا این صحنه رو دید به غرورش بر خورد! گفت من باید برا این بچه ها آب بیارم...
مشکو از سکینه گرفت، سوار بر اسب شد و راهی فرات شد...
چشم های اهل خیمه، از بزرگ تا کوچیک دنبال اباالفضله...