دیدن یه آقازاده هی میخوره زمین،هی بلند میشه...
آه،كجا میری عمه
،وایسا لااقل یه زره تنت كنه عمه،
داداش قاسمم زره اندازه اش نشد،من چرا زره بپوشم.💔😭
شب پنجمی باید بهتر ناله بزنی،چرا میگم ناله بزنی،چون روضه ی عبدالله روضه ی گوداله😭❤️🖤
دستش رو گرفت،جلوی شمشیر،وای،تادستش رو زدن،بازوش رو زدند،چی گفت...؟!🖤💔😓
بحربن كعب،دید سر حسین،برهنه شد،شمشیرش رو بلند كرد،الان سر حسین رو جدا كنم،این بچه دید الان موقعشه،تا شمشیر بالا رفت،یه بچه ده ساله،مگر چقدر بازو داره؟😭💔
دید عمو افتاده بی رمقه،نانجیب یه ضربه تو سر حسین زد،كلاه خود افتاد،گردن حسین نمایان شد،
سر اباعبدالله پیدا شد😱❤️