ایتا - دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸

بارید اشک در پی باران سنگها...💔🥀

1 مشاهده18:40

سیلی به روی می‌زد و انگشت می‌گزید...💔🥀

1 مشاهده18:40

لبهای پیرهن که به پیشانیت رسید،...💔🥀

75 مشاهده18:40

خون تا محاسنت خبری سرخ برد و بعد...💔🥀

71 مشاهده18:40

افتاد چشم مادرت ـ ای وای ـ همزمان...💔🥀

73 مشاهده18:40

با چشم حرمله به همان نقطه سفید...💔🥀

65 مشاهده18:40

با تیر قلب نازک او هم دوباره سوخت...💔🥀

67 مشاهده18:40

گویی دوباره داغیِ میخ دری چشید...💔🥀

64 مشاهده18:40

قلبت فقط حریم خدا بود و تیر او...💔🥀

64 مشاهده18:40

اینبار «یا لطیف» ترین سینه را درید...💔🥀

63 مشاهده18:40

تنها صدای ناله و افتادنی شنید...💔🥀

56 مشاهده18:40

غوغا به پا شد و وسط تیر و نیزه‌ها...💔🥀

61 مشاهده18:40