eitaa logo
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
317 فایل
دهه هشتادےهاهم‌شهیـدخواهندشد شهیـدانـے‌میشوندامثال‌شهداے: شهید آرمان علی وردی🤍:) من |🌿 @nojavan82 برا تبـادل⇜ @tabalolat_shohaadaa80
مشاهده در ایتا
دانلود
☕️فنجانی چای با خدا ☕️ نویسنده :خانم زهرا اسعد بلند دوست🖋 ................................ با قدمهایی لرزان آرام آرام، صدایِ شاید آخرین گامهایم را روی خاک آلمان مرور میکردم. اینجا سرزمین من بود و انگار مادر دوست نداشت که بفهمد.. من اینجا دانیال را داشتم، حداقل خاطرات شیرینش را.. و من همیشه مجبور بودم.. نفسهایم را عمیقتر کشیدم.. باید تا چند ساعت هوا برای امنیت ذخیره میکردم. امنیتی که با ورود به هواپیما دیگر نداشتم. صدایی مردانه، نامم را خواند (سارا.. سارا..) عثمان بود.. شک نداشتم.. سر چرخاندم. کاپشن چرم و قهوه ایی رنگش از دور نظرم را جلب کرد. یان ایستاده لبخند زد (بالاخره اومد.. پسره ی لجباز..) عثمان قدمهایش تند و… و نفسهایش تندتربود ( فکر کردم پرواز کردین.. خیلی ترسیدم .. ) کاش بالی داشتم تا آرزوی قدم زدن را به دل زمین میگذاشتم.. یان با همان لبخند کنج لبش به سمتم آمد ( بلیطا رو بده من.. منو مادر ردیفش میکنیم تا تو بیای..) دوست نداشتم با عثمان تنها بمانم اما چاره ایی نبود. بی حرف نگاهش کردم. چشمانش چه رنگی بود؟؟ هیچ وقت نفهمیدم.. زبان به روی لبهایش کشید ( تصمیمتو گرفتی؟؟ میخوای بری؟) با مکث، سری به نشانه ی تایید تکان دادم. لبهایش را جمع کرد (پس اینکه بگم نرو، بی فایدست، درسته؟) و من فقط نگاهش کردم.. او در مورد من چه فکر میکرد؟ به چه چیزی دلبسته بود؟ دلم به حالش میسوخت.. دستی به چانه اش کشید (پس فقط میتونم بگم، سفر خوبی داشته باشی..) سری تکان دادم وعزم رفتن کردم که صدایم زد ( سارا..) ایستادم. در مقابلم قرار گرفت.. صورت به صورت ( هیچ وقت به خاطر علاقه ایی که بهت داشتم، کمکت نکردم.. ) استوار نگاهش کردم (‌میدونم..) لبخند زد با لحنی پر مِن مِن ( سا..سارا.. من.. من واقعا دوستت دارم.. اگه مطمئن شم که توام…) حرفش را بریدم سرد و بی روح (تو فقط یه دوست خوبی.. نه بیشتر..) خشکش زد.. چشمانش شیشه ایی شد.. لبخنده کنارِ‌لبش طعمِ تلخی به کامم نشاند. سری تکان داد، پر از بغض ( نگران نباش.. جایی که میری، خاکش رسمِ جوونه زدن یادت میده.. من.. منم همیشه دوست.. دوستت میمونم.. هر وقت احتیاج به کمک داشتی روم حساب کن..) جوانه زدن؟؟ آن هم در خاکی که برای زنده به گوری به سمتش میرفتم؟؟ دلم به حالِ‌ عثمان سوخت. کاش هیچ وقت دل نمیبست، آن هم به دختری که از دل فقط اسمش را به ارث برده بود.. خیره به چشمانش سری تکان دادم و به یان پیوستم. او هم آمد و ماند، تا آخرین لحظه.. و لبخندی که در صورتش به اشکی سرکش و بغضی خفه کننده تبدیل شد.. کاش من هم معنی دوست داشتنم را میفهمیدم.. اما دریغ.. هواپیما پرید و من تپشهای ترس را در گوشم شنیدم.. بدون عثمان… بدون یان… ادامه دارد... ................................ ❣✨ ................................ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
وسوسه‌ی نعمت و رحمت است! چون هر کسی به جایی رسید، در اثر مبارزه با در میدان جهاد اکبر بود که پیروز شد.🌸💙 📙حکمت عبادات | آیت‌الله جوادی آملی🍃 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
📌یکی مثل من،یکی مثل یزید! ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
دهه هشتاد=افسران جنگ نرم🇵🇸
دوستان ان شاءالله امشب ساعت ۲۲:۰۰ #کلاس_روشنگری داریم خوشحال میشیم همراهی کنید🌸✨ j๑ïท ➺°.•|http:/
بِسمِ أَلْلّہِ أَلْرَّحْمَڹِ أَلْرَّحِيم اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💡 🏴 سیاسی است یا غیر سیاسی؟ 🏴 اگر علیه السلام فقط احکام می گفت ،کربلا اتفاق می افتاد؟ 🏴 توزیع قمه توسط سفارت انگلیس ! 🏴 ما علمش سنگین تر است! استاد حسن رحیم پور ازغدی 🔸 منبع : سخنرانی امام حسین (ع) ، "اداب عزاداری" و چالش های "وحدت مذاهب اسلامی ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
👤 توییت استاد یکی از رسانه ای های حامی دولت حسن خبر ساخت حوزه علمیه در قم توسط دولت را تایید کردند فکرش را بکنید آقای دکتر حسن روحانی قرار است از روی خودشان تکثیر بفرمایند. ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909
آقا جان شهادت نامه امضاع شد؟ (:✨
السلام علیڪ یا صاحب الزمان🌱✋🏻
✨وَ الصَّبْرُ یُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ 💠وصبوری نمودن، با حادثه ناگوار جنگیدن است. 📚 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•eitaa.com/joinchat/3476422671C332e5d0909