eitaa logo
شهدا٠۱۲٠
1.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
12 فایل
آنان که خواستند از خود به خدا برسند سقوط کردند ... از حسین باید به خدا رسید حسینی بودن عشق است و عشق در قلب است و سوز بر جان... 🍃(۱۴۰۱/۱۱/۱۱) ـــــــــــــــــــــــــــ ـ ـ ـ مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ ✨ operator0120 کپی حلالت رفیق💚
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 مادر شهید بهشتی می‌گفتند: من در طول مدت بارداریِ سید محمد، نُه مرتبه قرآن را ختم کردم. برای شیر دادن به سید محمد، وضو می‌گرفتم، رو به قبله می‌نشستم و هنگام شیر دادن قرآن می‌خواندم؛ اگر تلاوتم قطع می‌شد شیر نمی‌خورد. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 مکه برای شما، فکه برای من! بالی نمی خواهم، این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند.🥀 ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 شهيد بسیجی هفده ساله‌ای که در سال62 به کردستان رفت. سپس در عملیات کربلای1 شرکت کرد و بعد از آن به گردان خط‌شکنِ مُسلم‌بن‌عقیل (لشکر25 کربلا) رفت و تا پایان جنگ در آنجا ماند. در سال 66 ، فرمانده گروهان سلمان شد و در عملیات والفجر10، در سه‌راهی خُرمال،سید صادق، دوجیله در منطقه کردستان عراق رشادت‌های فراوانی را از خود نشان داد و در رویارویی با دشمن، به‌ شدت از ناحیه پَهلو مجروح شد، درست مثل مادرش، حضرت زهرا(س)، این سید بزرگوار، مدّاحِ اهل بیت بود و بعد از جنگ، با نفس گرم خود، همواره نام شهدا را زمزمه می‌کرد. دوری آنها، سخت آزرده‌اش می‌ساخت و در آرزوی وصال آن راه‌یافتگان به سر می‌برد. ... تا اینکه در سال ۷۵ به علّت عوارض ناشی از مجروحیت شیمیایی، به همرزمان شهیدش پیوست. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 نوجوانی جوانی و میانسالی‌ و همه‌ٔ عمرش را همراهِ حاج‌قاسم بود تا « شهادت » ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
61.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 من با شما زنده ام... خداوند ما را به اینها ملحق کنه ان شاءالله... ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهر رزمنده‌ی شهید حزب‌الله؛ 🔹 اگر هزاران بار شهید و کشته شویم باز تا ظهور امام عصر (عج) اینگونه انسان‌هایی تربیت خواهیم کرد ╭✨ ╰┈➤ @shohada0120
🦋 گُلی گم کرده‌ام در کوچه‌های عاشقی نو‌گُلی با عطر زهرا سبط بر حقِ نبی ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 برای رسیدن به پله ای که شهید بر آن ایستاده است، باید گامی به بلندای گذشتن از همه چیز برداشت، حتی گذشتن از آبرو..! ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 می‌گفت: از خواستم بدنم حتی یک وجب از خاک زمین را اشغال نکند. آب دجله‌ او را برای همیشه با خود بُرد. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 تلخ‌ترین عکس از جنایت حلبچه روزهای پایانی اسفند ماه سال ۱۳۶۶ شهر حلبچه عراق که در جریان عملیات والفجر ۱۰ آزاد شده بود، با دستور مستقیم صدام و با گازهای مختلف سمی، مورد حمله شیمیایی قرار گرفت. در جریان این حمله جنایتکارانه هزاران نفر از مردم این شهر بدون آنکه فرصتی برای فرار پیدا کنند، به شهادت رسیدند. بزرگی عکاس ستاد تبلیغات جنگ قاب های تلخ اما ماندگاری را از این جنایت تاریخی ثبت کرده است و خود نیز تحت تاثیر مواد شیمیایی استفاده شده در حلبچه در سال ۱۳۸۱ جمع یاران شهیدش پیوست. در عکس بالا که برای اولین بار از آرشیو خبرگزاری ایرنا منتشر می شود، مرحوم ذبیح الله بخشی معروف به حاجی بخشی به همراه دیگر رزمندگان در حال فعالیت برای دفن شهدای پرشمار این جنایت هستند. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 اسـلام به مو می‌رسه؛ولی پاره نمیشه! اسلام به من و شما هم بند نیسـت، اگه می‌خواهید اینجا بمـونید، خودتون رو به خـدا بند کنید..! ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 هر شب‌ اگر‌ کبوتر دل‌ سوی کربـلاست امشب‌ مسیر رفتنش‌ از سمت سامـراست.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 السّلام علیکَ بِجوامعِ السَّلام... 🌱تمام سلام‌ها و تمام تحیّت‌ها نثار تو باد، ای مولایی که حقیقت سلام هستی و روز آمدنت، زمین لبریز خواهد شد از سلام و سلامتی... زیارت آل یاسین_مفاتیح الجنان ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 امروز سالروز عملیات نصر (هویزه) عملیات نامنظم و در نوع خود گسترده "نصر"، با هدف آزادسازی "جفیر"، "پادگان حمید" و در نهایت "خرمشهر" طرح ریزی شد. بنا بر آن بود تا با دستیابی به اهداف مورد نظر، نیروهای دشمن تا حومه شهر "بصره" تعقیب شوند. این طرح فراگیر و بزرگ در روز ۱۵ دی ۵۹ ،با استعداد سه تیپ زرهی از لشکر ۶ و لشکر ۹۲ زرهی اهواز و دو گردان پیاده از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همچنین شماری از افراد ستاد جنگ‌های نامنظم -بفرماندهی شهید چمران- به اجرا در آمد. رزمندگان اسلام از دو محور جاده حمیدیه - سوسنگرد و میشداغ - سبحانیه وارد عمل شدند در آغاز، کار با موفقیت چشمگیری پیش رفت و شمار فراوانی از سربازان و افسران عراقی به اسارت نیروهای خودی در آمدند، اما به دلیل عدم برنامه برای حفظ و تثبیت دستاوردهای عملیات، رزمندگان مجبور به عقب نشینی شدند. طی این روند نزدیک به ۱۴۰ تن از پاسداران و دانشجویان پیرو خط امام (س) به فرماندهی شهید سیدحسین علم الهدی - فرمانده سپاه هویزه - در حلقه محاصره دشمن قرار گرفته و پس از مقاومت دلیرانه بشهادت رسیدند این عملیات دومین تجربه ارتش جمهوری اسلامی ایران در حملات گسترده بود که به مدت سه روز به طول انجامید. در این حمله علیرغم شکست حلقه محاصره شهر سوسنگرد، هویزه در ۲۷ دی ماه ۱۳۵۹ به اشغال نیروهای دشمن درآمد و با خاک یکسان شد. پس از پایان عملیات نصر، معروف به نبرد هویزه، تعداد ۱۸۰۰ تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند. همچنین ۵۵ دستگاه تانک، ۳ فروند چرخبال و ۵۰ دستگاه خودروی دشمن منهدم شد
🦋 از آشنایی با تو دانستم؛ در مسیر دلدادگی باید باشی تا شوی تو دنبال رضایت او باش، او دنیا و خلقش را عاشقت می‌کند خالص باش، عزیزت می‌کند.. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋  تفحص عجیب در فکه نزدیک غروب مرتضی داخل یک گودال پیکر شهیدی را پیدا کرد. با بیل خاک ها را بیرون می‌ریخت. هر بیل خاک را كه بیرون می‌ریخت مقدار بیشتری خاک به داخل گودال برمى‌گشت. نزدیک اذان مغرب بود، مرتضی بیل را داخل خاک فرو کرد و گفت: فردا برمی‌گردیم. صبح به همراه مرتضی به فکه برگشتیم، به محض رسیدن، به سراغ بیل رفت. بعد آن را از خاک بیرون کشید و حرکت کرد!!! با تعجب گفتم: آقا مرتضی کجا می‌ری؟! نگاهی به من کرد و گفت: دیشب جوانی به خواب من آمد و گفت: من دوست دارم در فکه بمانم! بیل را بردار و برو... 📚 کتاب "شهید گمنام" ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 اسطوره‌های نیروی هوایی ارتش امیر سرلشکر منصور ستاری سرتیپ خلبان مصطفی اردستانی ؛ سرتیپ خلبان علیرضا یاسینی و جمعی از یارانشان در ۱۵ دی‌ماه ۱۳۷۳ هنگام بازگشت از ماموریت در حادثه‌ٔ سقوط جت استار در حوالی اصفهان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
وَاَنتَ‌لاتَعرِفُ‌ماذافَعَلتَ‌بِقَلبِ‌المَهدی(عج) و‌ شما‌ نمیدانید‌ با‌ قلب‌ مهدی‌ (عج) چه‌ کردید!💔 ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋 ماجرای جالبی را مشاهده می‌کنید از که پس از گذشت 17 سال از شهادتش، زنده می‌شود و به یکی از اعضای کمیته تفحص شهدا کمک می‌کند تا مشکلاتش حل شود. مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
شهدا٠۱۲٠
🦋 سالروز #شهادت_حسین_علم_الهدی و یاران باوفایش رهبر انقلاب: «وقتی خبر شهادت حسین علم‌الهدی را شنی
🦋 بنی‏صدر دستور داده بود كه باید نیروهای مستقر در هویزه عقب‏نشینی كنند و به سوسنگرد بیایند. حسین می‏گفت: هویزه در دل دشمن است و ما از اینجا می‏توانیم به عراق ضربه بزنیم. شخصاً با بنی‏صدر هم صحبت كرده بود. وقتی كه دید راه به جایی نمی‏برد، نامه‏ای به آیت‏الله خامنه‏ای نوشت و گفت كه تعداد اسلحه‏های ما از تعداد نیروها هم كمتر است، ولی می‏مانیم..! ۱۶ دی ۱۳۵۹ بیست تا سی نفر از جوانان با دست خالی، اما با دل استوار از ایمان و توكل، مقابل دشمن تا دندان مسلح ایستادگی كردند. هیچ كس زنده نماند! عراقی‏ها با تانك از روی اجساد مطهر شهدای هویزه گذشتند، طوری كه هیچ اثری از شهدا نماند. بعدها جنازه‏ها به سختی شناسایی شدند. حسین را از قرآنی كه در كنارش بود شناختند. قرآنی با امضای امام‌خمینی(ره) و آیت‏الله خامنه‏‌ای.... 📸 آبان ماه ۱۳۵۹ اهواز - مسجد جزایری از چپ: شهید سیدحسین علم‌الهدی و شهید سیدجلال موسوی
26.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی در جمع نیروهای لشکر ۸ نجف // تابستان ۶۵ در این فیلم که در مقر موسوم به «قلی‌آباد» در حوال تنگۀ چهارزبر کرمانشاه(باختران) ضبط شده، بخش پایانی سخنرانی شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر8نجف‌اشرف در جمع تعدادی از رزمندگان این یگان، به تصویر کشیده شده است. در این سخنرانی که پس از سفر مکه شهید کاظمی در همان سال ضبط شده، مواردی مانند لزوم حفظ وحدت و یکپارچگی، داشتن نگاه بلند نسبت به مسائل جنگ و آیندۀ کشور، استفاده از تمامی ظرفیت‌ها، پرهیز از قومیت‌گرایی و لزوم توجه بیشتر به آموزش‌ها و تمرین‌ها، مورد تاکید فرماندۀ لشکر قرار می‌گیرد. در بین صحبت‌های شهید کاظمی، دوربین برای لحظاتی، بخشی از حاضرین و تعدادی از پلاکاردهای نصب شده در محل را نشان می‌دهد که روی آن‌ها، علاوه بر گرامیداشت سالروز شهادت شهدای عملیات قادر و به شهادت رسیدن شهید حسین صنعتکار یکی از فرماندهان لشکر، حضور نیروهایی از گردان‌های یا زهرا، امام سجاد و علی اصغر(ع) اعلام می‌شود. شهید کاظمی در قسمت پایانی سخنرانی‌اش، به یاد تمامی شهدا اعلام فاتحه کرده و پس از رفتن او از جایگاه، دوربین برای لحظاتی، بخشی از رزمندگان حاضر در این برنامه که در حال ترک محل هستند را نشان می‌دهد. در آن مقطع، قرار بود عملیاتی در این منطقه انجام شود که سرانجام لغو می شود.
🦋 : اگه شده نان خشک بخور ولی دوستت، فامیلت را که چیزی نداره یا کسی که بیچاره است را از بیچارگی نجات بده. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
شنیـــدم مـــژده ی تـــابیــــدنــــت را نـــدارم فـــرصــــت فهمیــــدنــــت را بـه خـورشیــد زمینـی خیــره مــاندم کـه تمـریـن کـرده بـاشـم دیــدنــت را اَلّلهُمَّـ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج💚 ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 به‌ شدت‌ روی‌ نماز اول‌ وقت‌ تاکید داشت؛ اگه‌ کسی‌ نماز رو به‌ تعویق‌ مینداخت‌ بهش‌میگفت‌، نمیخوام‌ خدارو‌ درحالی‌ ملاقات‌ کنم‌ که‌ نماز قضا دارم.. دوست‌ دارم‌ نمازم‌ با‌نماز امام‌زمانﷻودرهمون‌ وقت‌ به‌ سوی‌خدابره :) ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 از همه هستی خودتان در راه خدا بگذرید دنیا ارزش ندارد؛ دنیا را بدهید به اهل دنیا، دنیا را با عشق امام‌حسین علیه السلام عوض نکنید ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
🦋 ۲۵ سال کارش همین بود! دکتر، سرش را پایین انداخت و گفت: متأسفم. ترکش به نخاع شما خورده و فلج شده‌اید! چند روزی در بیمارستان ماندم. بعد از آن، خانواده‌ام آمدند و مرا بردند. اوایل فروردین زنگ خانه را زدند. همسرم رفت و در را باز کرد. صدای آشنایی به گوشم خورد. آمد توی اتاق. درست می‌دیدم؛ به دیدنم آمده بود. با دست‌های گرمش مرا به آغوش کشید و چندبار بوسید. با آن همه مشغله چند ساعت با هم گپ زدیم. بعد به همسرم گفت: تصمیم گرفته‌ام اول هر سال بیایم و به ناصر خدمت کنم. دقیقا ۲۵ سال این کارش بود. اول هر سال به کرمان می‌آمد، سری به پدر و مادرش می‌زد و بعد از دو سه روز می‌آمد و پرستارم می‌شد، غذا درست می‌کرد و حمامم می‌برد. هم خوشحال بودم که فرمانده‌ام کنارم هست؛ هم ناراحت که برایش مزاحمت درست کرده‌ام. خدا خیرش دهد! راوی: جانباز ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120