eitaa logo
زیر سایه شهدا🇵🇸
109 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
2هزار ویدیو
81 فایل
خدا بخواهد🌸 اینجاخیمہ‌گاهـ‌شہداست🌷 باصلوات‌واردشوید شهید حمید رضا رفیعی می گفت : راه ما راه【 حسین 】است و باید آماده و همراه【حسین】 باشیم و【 حسین 】گونه بودن را بدانیم. پیشنهاد یا انتقادی داری اینجا بگو https://harfeto.timefriend.net/17043420153062
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الحسین علیه السلام❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
(ره): برای‌هر يك‌تومانی‌که‌من‌دراین‌دنیاازکسی‌بخورم وبه‌اوندهم‌وبه‌او‌ظلم‌بكنم، والله‌العلی‌العظيم ،می‌آيدجلوی‌من‌رامی‌گيرد؛💥 ومیگويد: پولِ‌‌من‌رابده. جواب‌میدهم: اينجاكه‌پول‌نيست. میگويد: من‌هم‌رهايت‌نميكنم.پولِ‌من‌را‌بده. هرچه‌میگويم،پول‌خودرامیخواهد.🤷🏻 برای‌هريك‌تومان، هفتادنمازِ‌مقبول‌ازمن‌میگيرد. درروايتی‌دارد هفتادهزارنمازِ‌مقبول‌ازمن‌میگيرد. اگربگويم‌من‌اينقدر نمازِمقبول ندارم، به‌جای‌طلبی‌كه‌ازمن‌دارد،گناهان‌اورابه‌من‌می‌دهند ‎‎
گاهـے علـے (؏) فاطمـہ (س) را اينگونہ خطاب ميكرد :🤭🌱 يا ڪُلَّ مَنیتـے . . . اے همہ ے آرزو؎ من ’ ♡ ‘💕🌙
✨﷽✨ 💠 يڪروز در منزل ديدم خانم دستگيره هاى زيادى دوخته ڪه با آن ظرف هاى داغ غذا را بر مى دارند ڪه دستشان نسوزد، آنها را برداشته و به جلسه درس براى جايزه آوردم . وقتى خواستم جايزه بدهم به طرف گفتم : يڪى از اين سه مورد جايزه را انتخاب ڪن : 1⃣ يڪ دوره تفسير الميزان ڪه 20 جلد است. 2⃣ مقدارى پول . 3⃣ چيزى ڪه به آتش و گرماى دنيا نسوزى . گفت : مورد سوّم . من هم دستگيره ها را بيرون آورده به او دادم . همه خنديدند.😄😄😄
روایتـے از زندگـےِ جانباز ، طلبہ و سپاهے سید جواد کمال از زبان همسرش ؛ همسرے کہ با آگاهـے بہ سختیھ زندگے با یک جانباز این راه را انتخاب کرد و با تمام تلخ و شیرینـے هایش پاۍ زندگـے‌اش ایستاد. -نویسندھ ❲ کوثر لک ❳!
زیر سایه شهدا🇵🇸
روایتـے از زندگـےِ جانباز ، طلبہ و سپاهے سید جواد کمال از زبان همسرش ؛ همسرے کہ با آگاهـے بہ سختیھ
「 تیکہ کتـٰاب ✨🤍 」 همان اول زندگـے فهمیدم بہ اندازه فامیل هایم او دوست و آشنا دارد . با اینکہ آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت ، هر شب مھمان داشتیم . برایمان کادوۍ عروسـے می آوردند. یک شب که مادرم آنجا بود گفت کہ زشتہ مھمان ها شام نخورده بروند ، نگھشان دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه. پلویی پختم که در تاریخ ثبت شد. دانه های برنج طوری بہ هم چسبیده بود کہ مثل کیک قالبـے از قابلمہ بیرون آمد . وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم. سید جواد مثل قطعہ‌هاۍ کیک پلوۍ شفته شده را می گذاشت توۍ بشقاب مھمان ها و با خنده می گفت : بہ هر نیتـے دوست دارید این پلو را بخورید، بہ نیت آش ، کیک یا . . همہ خندیدند. خودم خنده‌ام گرفتہ بود. بہ خاطر این قضیہ هیچ وقت سرزنش نشدم از بس کہ با همہ خرابکاری هایم تشویقم مےکرد 🌸(:
یکی از دوستام تعریف میکرد امروز مادرش از مسجد میومده تو حیاط مسجد پاش گیر میکنه میخوره زمین... میگفت مادرم اومد خونه دیدم صورتش پاهاش خراشیده شده گفتم مامان چیشده؟! گفت خوردم زمین... میگفت دست پاهام لریزد... هاج واج موندم گفتم مامان دست زخمی شد؟! گفت با صورت خوردم زمین...💔 میگفت بغض گلوم گرفت... روضه مجسمه اومد جلو چشمم... مادرم بغض کرد گریه کرد... گفت: حضرت عباس وقتی دستاش قطع کردن موقعی ک خورد زمین با صورت اومد زمین... یا ابولفضل♥️
و این بار دهـہ هشتادۍ‌ها دارند از نسل‌هاۍ قبل پیشی می‌گیرند🕊🌿! آری سربازان در گھواره‌ۍ امـام‌ خـامنہ‌ای تربیت شدگان نسل مدافعان حـرم و مکتب حاج قاسم از راه رسیدن♥️.. - طـلـبھ‌ و بسیجۍ مظلوم شھید مھدی زاهدلویۍ متولد سال ۱۳۸۱ از تبار قم کہ در فتنہ اخیر مجروح و شب شهادت حضرت سکینہ بہ سیدالشـھـدا ‹ع› اقتدا کردند💔"
زیر سایه شهدا🇵🇸
و این بار دهـہ هشتادۍ‌ها دارند از نسل‌هاۍ قبل پیشی می‌گیرند🕊🌿! آری سربازان در گھواره‌ۍ امـام‌ خـامنہ
•-🕊⃝⃡🤍-• • پدر طلبه شهید دھــہ هـشـتـادی می‌گوید: مهدی آرام و قرار نداشت و همیشه سراغ او را باید در هیئت، مسجد، پایگاھ بـسـیـج و امامزاده می‌گرفتیم و در طول دو سه سالی که ڪرونا شیوع پیدا کرده بود؛ از انجام ضدعفونی معابر تا توزیع بسته‌های معیشتی برای نیازمندان پای کار بود . . .🌷" طلبھ‌بسیجی‌شـھـید‌مھدی‌زاهدلویی♥️!