eitaa logo
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
206 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
409 ویدیو
6 فایل
[بِسمِ رَبِّ الشُّهَداءِ و الصِّدیقین] . جایی برای آشنایی با ۱۲ هزار شھیدِ استانِ آذربایجانِ غربی⚘️:) .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀| ایݩ جمعہ هم گذشٺ... ازٺ خبر نیومــ😭ـــد... آقاے من براے آمدنٺ شب و روز دعا مے‌کنیم🤲🏻💔 •● @shohada_A_Gh ●•
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ⭐️| 🕊| شهید محمدرضا فرخی اسلاملو به سال۱۳۲۵ در شهرستان ارومیه در خانواده‌ای بسیار متدین و مذهبی چشم به جهان گشود و تا کلاس اول دبیرستان تحصیل نمود. شهید فردی با تقوا و مؤمن نسبت به نماز و روزه بسیار پایبند بود. در اوایل انقلاب به خاطر همین اعتقاداتش از طرف ارتش هدیه گرفت و در سال۱۳۵۷ ازدواج کرد که ثمره ازدواجش یک فرزند پسر می‌باشد..🌸 شهید علاقه شدیدی به مراسم عاشورای حسینی داشت و در ایام عاشورا سوگواری می‌کرد. علاقه شدید او به وطن باعث شد که در ارتش خدمت کند. زمانی که در منطقه بود و از عملیات موفقیت آمیز بر می‌گشت، در داخل شهر مهاباد به همراه تانک‌ها و سرباز‌هایی که در داخل مینی بوس بودن یک نفر زن کُرد نارنجکی را به داخل ماشین پرتاب می‌کند و بلافاصله یکی از سرباز‌ها نارنجک را برداشته و از مینی بوس خارج می‌کند. نارنجک منفجر شده و سرباز در بغل ایشان به شهادت می‌رسد..🖤 شهید دوباره به مهاباد اعزام شد که در دومین بار، در منطقه عملیاتی در تاریخ۱۳۵۹/۱۱/۱۶ در حال انجام وظیفه بر اثر اصابت گلوله به ناحیه صورت و پرتاب شدن در آب به همراه ۷ تن دیگر از همرزمانش به دست حزب منحله به درجه رفیع شهادت نائل گشت..🌿 مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 🆔|•°@shohada_A_Gh 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
↩️| و درود خدا بر او فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند. خـانہ پـدرے 😌👇🏻 |•♥️•| @shohada_A_Gh
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🔶| 🕊| شهید عباس حسنی در ۱۳۴۴/۰۹/۰۴ در روستای زاوکیو از توابع شهرستان مهاباد استان آذربایجان غربی در خانواده‌ای متدین چشم به جهان گشود. شهید حسنی تحصیلات خود را در مقطع ابتدایی در دبستان دولتی عطار و در روستای قُلقُله با موفقیت انجام داد و پس از آن دوران راهنمایی‌اش را در مدرسه ابن سینا به مدت سه سال با موفقیت پشت سر گذاشت و چون علاقه زیادی به کسب علم داشت تحصیلاتش را ادامه دادو برای گذراندن دوران دبیرستان اقدام کرد و نام خود را در دبیرستان کمال نوشت. هنوز دوسال از تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان نگذرانده بود که تصمیم گرفت برای کمک به پدر و تأمین معاش خانواده از علاقه‌اش بگذرد و درس را رها کرد. او فردی مؤمن و عاشق انقلاب بود و بسیار از خود گذشته و روحیه ایثار و فداکاری داشت. در زمان انقلاب هم پای دوستان انقلابیش حضور فعالی در مساجد و راهپیمایی ها و تظاهرات داشت و از هیچ کوششی برای پر‌رنگ جلوه دادن این فعالیت ها و حضور پر شور مردم دریغ نمی‌کرد. در همین سال ها به استخدام شهرداری بوکان در آمد و در شغل رانندگی مشغول به کار صادقانه و خدمت خالصانه شد. حدوداً یک سال به خدمت پرداخت و با اینکه سن و سال زیادی نداشت مانند انسان های پخته و با تجربه عمل می‌کرد. زمانیکه برادر بزرگترش حسین به شهادت رسید، او خانواده را به صبر و استقامت دعوت می‌کرد و همیشه از آنها می‌خواست که راضی به رضای خدا باشند. تا اینکه خود نیز بعد از گذشت هشت ماه از شهادت برادر بزرگش، در تاریخ هفده مهر ماه سال۱۳۶۲ در سن هجده سالگی توسط منافقین کوردل در درگیری های داخل شهری شهر بوکان، به فیض عظیم شهادت رسید. پیکر پاکش پس از تشییع در بوکان به خاک سپرده شد. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 •°| @shohada_A_Gh |°• 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
📱| میگفٺ‌ڪہ؛🖇 عَظِمَت‌ِنوڪرۍ‌،دَرخونہ‌ےِ امـٰام‌حٌسِـین‌رو،زمانے‌میفَہمے..🌿 کہ‌شَبِ‌اَوَّل‌ِقبـر، وقٺۍزَبـونِت‌بَنداومَـد..؛💔 یہ‌وَقت‌میبینۍ‌یہ‌صِدایۍمیاد، میگہ‌نترس‌،مَـن‌هَستَم..!ジ گوشیت رو قشنگـ کن😍👇🏻 ✨•°| @shohada_A_Gh
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 💠| 🕊| شهید حسن رنجی ملکی در سال ۱۳۳۹ در شهر بوکان از توابع استان آذربایجان غربی در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. حسن تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه ادب با پشتکار و تلاش فراوان به مدت شش سال با موفقیت به پایان رساند. تحصیلات دوران راهنمایی را نیز در مدرسه انقلاب به مدت سه سال با سعی و کوشش بسیار به اتمام رسانید و موفق به اخذ مدرک سیکل شد. حسن در سال ۱۳۵۴ برای کسب در آمد، به استخدام شهرداری بوکان درآمد و به مدت چهار سال در قسمت خدمات شهری شهرداری به فعالیت پرداخت. شهید ملکی فردی مؤمن، منظم، مهربان و فردی خوش اخلاق بود و نسبت به همسایگانش بسیار مهربان و با گذشت رفتار می‌کرد. او همیشه سعی می‌کرد حق همسایگانش را ادا نماید و در برخورد با آنان بسیار صمیمی رفتار می‌کرد و به آنها بسیار کمک می‌نمود. درد و رنج آنها را غم خود می‌دانست و هرکاری در توانش بود برای رفع مشکل آنها انجام می‌داد و اگر کمکی از دستش بر نمی‌آمد سعی می‌کرد غمخوار آنها بوده و دلداریشان دهد. ایشان فردی انقلابی بود و در دوران انقلاب برای به ثمر نشستن مبارزات مردم، بسیار کوشید و سعی کرد به عنوان سرباز کوچک امام خمینی(ره) به ادای دین خود بپردازد. سرانجام در تاریخ ۱۳۵۸/۰۸/۰۷ در حین انجام وظیفه خود و بر اثر اصابت تیر مستقیم گلوله منافقین کوردل درحالیکه دست هایش را شسته و برای صرف غذای نهار مهیا شده بود، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و به دعوت حق لبیک گفت. پیکر پاک آن شهید بزرگوار را پس از تشییع در زادگاهش، شهر بوکان به خاک سپردند. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 💚•°| @shohada_A_Gh 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
نوای حسین_۲۰۲۱_۱۲_۲۷_۱۷_۴۷_۵۷_۱۷۰.mp3
2.56M
⏪| ●━━━━━━─────── ⇆ㅤㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ ㅤ↻ آرزوم زیارته هوای جمعه کربلا.. با بچه های هیئته اشک توی روضه‌ها..😭 برای ما یه نعمته سرمایه محبته..♥️ 👌🏻| 🎤| خوب بشنو😉👇🏻 •. °| @shohada_A_GH |•. °
🌎| ای کاش قلب‌های همهٔ‌ما به‌خاطر التهاب نیامدنت تندتر میزد..😔 ای کاش چشم های همه ما به راه دوخته می‌شد..😭 ای کاش جان‌های همهٔ ما ازبی‌قراری انتظار تو گُر میگرفت..💔 آن وقت حتما می‌آمدی..🍃 •{اللهم عجل لولیک الفرج}•☺️👇🏻 💙| @shohada_A_GH
🥀| اربعین است، چھل روز است كه گل‌ھای خوشبوی محمدی از باغستان خویش جدا گشته‌اند و باغبان خود را تنھا نھاده‌اند🍂 نخستین زائر، صحابه خاص رسول خدا (ص) جابر بن عبداللّٰه انصاری است كه با بدنی خوشبو و ذكرگویان، بر قبر دردانه پیامبر حاضر گشته و از سوز دل سه بار فریاد می‌زند: یا حسین! یا حسین! یا حسین!😭 و بیھوش روی زمین می‌افتد. عطیه، دوست جابر، او را به ھوش می‌آورد كه ناگھان جابر صدا می‌زند: آیا دوست، جواب دوست خود را نمی‌دھد؟ و سپس خودش جواب خودش را می‌دھد: چگونه جواب مرا بدھی، در حالی كه خون از رگ ھای گلویت بر سینه و شانه ات فرو ریخته و بین سر و بدنت جدایی افكنده است…🖤 چھل روز گذشت😔 در آن غروب خون آلود، ھنگامی که خنجر شقاوت ھا و نامردی ھا، گلوی آخرین مبارز را درید، آنگاه که زنان و فرزندان داغدیده در میان رقص شعله‌ھای آتش خیمه‌ھایشان، به سوگ مردان در خون غلتیده خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ایستاد، خیابان‌ھا و کاخ‌ھا را برای جشن‌ھا مھیا ساخت و به انتظار ماند تا در میان دل‌ھای چون لاله پرخون اسیران، به برپایی جشنی تمسخرآمیز بپردازد....💔 🖤•°| @shohada_A_Gh |°•🖤
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💚| 🕊| جهادگر شهید علی افخمی در سال ۱۳۳۴ در شهر بوکان دیده به جهان گشود و در خانواده‌ای که چراغشان با نور معنویت و قناعت و صداقت روشن بود، پرورش یافت. علی که در جسم نحیفش روح بزرگی جای گرفته بود، از همان دوران کودکی دائم در حال اندیشیدن بود و دنیایی از سؤالات مختلف سراسر ذهن کودکانه‌اش پر کرده بود. دوست داشت هر چه زودتر راهی مدرسه شود تا بتواند روح تشنه اش را از زلال معرفت و علم سیراب کند و برای پرسش هایش جوابی پیدا کند. او با ذوقی وصف ناشدنی وارد مدرسه شد و در خدمت اساتید زانوی تلمذ زد تا با زدودن پرده های جهالت، دیدگانش را قرین نور دانایی کند. او هرچه بیشتر می‌آموخت، چشمه های معنویت بیشتر از دلش می جوشید و بر کلام متین و مردانه‌اش جاری می‌گشت.. این جوان فهیم در آن دنیای غریب و جامعه آلوده آن روز به تندیسی از تقوا و دین‌داری تبدیل شده بود. پس از اتمام سال دوم متوسطه، عازم خدمت سربازی شد و به نیروی هوایی معرفی شد. علی وقتی وارد این مکان شد و با جو ضد دینی آن مواجه شد، پس از چهار ماه خدمت، تصمیم به ترک پادگان گرفت و به زادگاهش بازگشت و هرگز برای ادامه خدمت به پادگان مراجعه نکرد.. مدتی پس از بازگشت علی، خیزش عمومی مردم ایران به رهبری امام راحل همچون طوفان سهمگین آغازیدن گرفت و علی که گمشده خود را در این حرکت دینی پیدا کرده بود، با کمال اخلاص به پیشواز آن رفت و در این راه زحمات فراوانی را متحمل شد و در راه مبارزه با حکومت، به یکی از چهره های سرشناس شهر بوکان تبدیل شد..🖤 💠| ادامه دارد... مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟|•°@shohada_A_Gh 🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
🔶| یا حسین، یا حسین، یا حسین آن قدر فریاد «هل‌من‌ناصرینصرنی» ات نافذ بود و آن چنان تنهایی‌ات سر آن تفتیده دشت برهوت دامان را به آتش کشید که اکنون در لبیک به تو ای وارث رسولان همه سختی ها را با لذت ایثار بر دوش خواهیم کشید..🌱 🌟|•° @shohada_A_Gh
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸 💚|#تکه‌ای‌ازآسمان 🕊|#شهیدعلی‌افخمی جهادگر شهید علی افخمی در سال ۱۳۳۴ در شهر بوکان دیده به ج
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💚| 🕊| شهید پس پیروزی انقلاب اسلامی، شکر نعمت انقلاب را به جا آورد و تصمیم گرفت همچون سربازی فداکار سر در راه انقلاب فدا کند؛ اما هنوز مدتی از پیروزی این حرکت عظیم اسلامی نگذشته بود که شهر بوکان به جولانگاه گروهک های مارکسیستی و کومونیستی تبدیل شد و فضای شهر توسط آنان آلوده گردید..🌪 تنفس در چنین فضایی، برای علی که دل در گرو عشق خدا داشت، بسیار سخت و طاقت فرسا بود؛ لذا علی رغم فشارهای روحی فراوان که ضد انقلاب به او وارد می‌نمود، مردانه به همکاری با نهادهای انقلابی پرداخت و در مقابل افکار دشمنان انقلاب اسلامی ایستاد و به افشای چهره گریه و افکار و عقاید آنان پرداخت. ضد انقلاب که در مقابل منطق علی سپر انداخته بود؛ ابتدا از راه تطمیع وارد شد، اما وقتی دید که عقاید علی ریشه دارتر از این برداشت های سطحی است، دست به تهدید زد؛ ولی ایمان تزلزل ناپذیر این مسلمان آزاده به این تهدیدات وقعی ننهاد و همچنان با صلابت به راهش ادامه داد..🙃 پس از پاکسازی شهر بوکان، فرصت مناسبی برای علی ایجاد شد و او تواناتر از پیش، کمر خدمت به دفاع از انقلاب اسلامی بست و برای خدمت به مردم و پاسداری از دست آوردهای انقلاب، به صف ایثارگران جهاد سازندگی پیوست. عناصر ضد انقلاب وقتی دیدند علی وارد جهاد شده است، فشار خود را بر خانواده‌اش بیشتر کردند و با ارسال نامه های تهدید آمیز به منزلش، می‌خواستند در اراده آهنین او خلل ایجاد کنند، اما علی که برای این تهدیدات ارزشی قائل نبود و حاضر نبود از راهی که انتخاب کرده است برگردد، راه هجرت را برگزید و برای ادامه خدمت راهی بخش محمود آباد شاهین‌دژ شد و در آنجا به فعالیت پرداخت..🖤 |💠| ادامه دارد... مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟•°@shohada_A_Gh 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 💚| #تکه‌ای‌از‌آسمان 🕊| #شهیدعلی‌افخمی شهید پس پیروزی انقلاب اسلامی، شکر نعمت انقلاب را به
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 💚| 🕊| علی با عشق به مردم و به منظور خدمت به آنها و خنثی نمودن سم پاشی های فکری ضد انقلاب، به صورت شبانه روزی در منطقه فعالیت می کرد و اکثر اوقات شب‌ها را در روستاها به صبح می‌رساند؛ تا بیشتر بتواند در خدمت مردم باشد. او آنچنان در عشق به خداوند و الفت با مردم غرق شده بود و عاشقانه گام بر می‌داشت که زندگی را جز از این زاویه نمی‌نگریست و زندگی بدون معنویت و خدمت را، نفس کشیدنی تلقی می کرد که جز تحرک نیست..🙃 این سرباز فرهنگی انقلاب اسلامی، پس از مدت ها رنج و زحمت در دفاع از آرمان های امام امت و ارزش های الهی انقلاب اسلامی، در روز دوم آذرماه سال ۱۳۶۱، زمانی که در حال بازگشت از مأموریت اداری از سنندج عازم محمودآباد بود، همراه دو یار باوفا و دو همسنگر تلاشگرش در ۱۵ کیلومتری بوکان به اسارت دشمنان ملت درآمد و منافقان که کینه دیرینه‌ای از او در دل سیاه داشتند، زیر سخت ترین شکنجه ها، جسم نحیف او را در هم شکستند..💔 اما هرگز نتوانستند به روح بزرگ او آسیبی برسانند. آری روح او به بارگاه قدس الهی پرواز کرد و پیام رسوایی حامیان دروغین خلق را در همه جا سر داد..🌿 |💠| تاریخ شهادت‌: ۱۳۶۱/۰۹/۰۲ مهمانِ دوازده هزار شهید شو😌👇🏻 💟|•°@shohada_A_Gh 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🥀| 🥀| عالم امروز پر از ماتم و رنج و محن است گرد غم بر سر هر محفل و هر انجمن است این چه شور است که بر پا شده در ارض و سماء این چه سوز است که در سینه هر مرد و زن است بانگ وفریاد به گوش آید از افلاک مگر رحلت ختم رسولان و عزای حسن است...🖤 رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبیٰ(ع) بر تمام شیعیان تسلیت باد. 💔|•° @shohada_A_Gh
🍀| به میدان آزمایشی می‌روی که در یک طرف کفر است با تمام امکانات و در طرف دیگر جوانان سلحشور با ایمان که برای حق مبارزه می کنند؛ برای هدفشان و مکتبشان و وقتی این چنین می‌اندیشی خود را در کنار همه آنها و جزو یارانشان احساس می‌کنی گویی در کنار حسین(ع) فریاد «هل من ناصر ینصرنی»اش را پاسخ گفته‌ای و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد، چه زیبا و باشکوه است این‌گونه زیستن و این گونه مردن...💔 🍂| @shohada_A_Gh |🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤| شب شهادٺ موݪاے مهࢪپروࢪ ماسٺ ڪسے ڪہ سایہ لطفش پناهِ کشور ماسٺ شب شهادٺ هشتم امام معصوم اسٺ ڪہ آستانہ او قبلہ گاه باوࢪ ماسٺ شهادٺ امام ࢪضا(علیه السلام) تسلیت باد. 🥀|°• @‌shohada_A_Gh
🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁 🌾🍁 🍁 🕊| 💠| شهید رحمان علیپور در سال۱۳۲۶ در سردشت از توابع استان آذربایجان غربی در خانواده‌ای متدین چشم به جهان گشود. پدر بزرگوارش شیخه و مادر ارجمندش حنیفه نام داشت. ایشان که آخرین فرزند خانواده بود، دارای سه خواهر و دو برادر بزرگ تر از خود نیز بودند. او تحصیلات را در مقطع ابتدائی در سردشت انجام داد و دیگر موفق به ادامه تحویل نشد. متأسفانه رحمان پدر و مادر خود را در کودکی از دست داد و سرپرستی‌اش به برادر بزرگتر واگذار شد. او برای کسب در آمد و تأمین معاش خانواده مدتی به کار آزاد مشغول بود و به برادرش کمک می‌کرد. وی در سال۱۳۵۲ به استخدام شهرداری سردشت در آمد و حدوداً به مدت سیزده سال در قسمت آتش‌نشانی صادقانه مشغول به فعالیت شد و از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. 👈🏻| ... مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 🌱|°• @shohada_A_Gh 🍁 🌾🍁 🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁
🌎| دگر فرقے ندارد شنبه یا جمعه فقط بــرگــرد ... گرفتاریم ما از دست این هجران طولانے ...😔 •{اللهم عجل لولیک الفرج}•☺️👇🏻 💙| @shohada_A_GH
🌷☘🌷☘🌷☘ 📝| 🕊| همسر شهید نقل می‌کند: بیست روز قبل از شهادتش، رفت و یک عکس انداخت؛ ‌تا عکس را آورد نشانم داد، نمی‌دانم چرا هری دلم ریخت؛ ولی به روی خود نیاوردم. به ایشان گفتم: چرا این عکس را آوردی؟ گفتند: قرار است شهید شوم. وقتی به جبهه رفتند، نگرانی آمد سراغم تا وقتی که برگردند. به او گفتم : دیدی شهید نشدی! دیدی‌نتونستی شهید بشی! گذشت. میر قاسم هیچ وقت نمی‌گذاشت من برای خرید به بیرون بروم یا حتیٰ اگر می‌دید برای خرید نان در صف نانوایی ایستاده ام ناراحت می‌شدند. ولی‌ آن روز، باعجله آمد خانه و گفت: بذار صبحانه را بخورم ،می‌روم. یک لقمه بزرگ برایم گرفت و من هم رفتم. در راه بودم که هواپیمای عراقی را در آسمان دیدم. تا برگشتم خانه، دیدم میر قاسم مریم را در بغل گرفته و به شهادت رسیده است. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 🍁| @shohada_A_Gh 🌷☘🌷☘🌷☘
🍀| به میدان آزمایشی می‌روی که در یک طرف کفر است با تمام امکانات و در طرف دیگر جوانان سلحشور با ایمان که برای حق مبارزه می کنند؛ برای هدفشان و مکتبشان و وقتی این چنین می‌اندیشی خود را در کنار همه آنها و جزو یارانشان احساس می‌کنی گویی در کنار حسین(ع) فریاد «هل من ناصر ینصرنی»اش را پاسخ گفته‌ای و دیگر برایت مرگ مفهومی ندارد، چه زیبا و باشکوه است این‌گونه زیستن و این گونه مردن...💔 🍂| @shohada_A_Gh |🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| . شهادت کوچی است با آهنـ🎵ـگ پـر دامنـه و سـرشـار از مـ🌊ـوج، اوج و عـــروج🕊🌿 . 🌼|@shohada_A_Gh|🌼
|دیارِ باکری‌ها و امینی‌ها|
🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁 🌾🍁 🍁 🕊| #تکه‌ای‌ازآسمان 💠| #شهید_رحمان_علیپور شهید رحمان علیپور در سال۱۳۲۶ در سردشت
🍁🌾🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁 🌾🍁 🍁 💠| 🕊| 👇🏻| ... رحمان سپس در سن بیست و هشت سالگی تصمیم گرفت که زندگی مشترکی تشکیل دهد و به طور مستقل زندگی کند. به همین منظور با یکی از اقوامش به نام خانم خدیجه صالح‌زاده وصلت کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند پسر و دو فرزند دختر بود. شهید رحمان علیپور فردی مؤمن، مردم دار و بسیار خوش رو بود و توجه خاصی به وظیفه دینی و شرعی خود می‌نمود. ایشان همچنین نسبت به تحصیلات فرزندانش حساس بودند و آن‌هارا برای ادامه تحصیل در مقاطع و مدارج مختلف تشویق می‌کردند. سرانجام شهید رحمان علیپور در سال ۱۳۶۵/۰۳/۲۲، در جریان اطفاء و مهار نمودن آتش‌سوزی یک دستگاه خودرو که در پشت ساختمان شهرداری به وقوع پیوسته بود، در محل حاضر می‌شود که بر اثر انفجار ناگهانی مین به درجه رفیع شهادت می‌رسد. پیکر پاکش را پس از تشییع توسط مردم شهید پرور سردشت در زادگاهش به خاک می‌سپارند. مهمانِ دوازده هزار شهید شو😉👇🏻 🍃|•° @shohada_A_Gh 🍁 🌾🍁 🍁🌾🍁 🌾🍁🌾🍁 🍁🌾🍁🌾🍁