eitaa logo
یادمان شهدای فکه
1.2هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
81 فایل
🛤اینجا راهیست که به «کَرْبَلٰا» ختم میشود فکه‌ یعنی: رَمْل تشنگی عطش 🔻کپی از محتوای کانال = حلال✅️
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توی مقر تخت هایمان کنار هم بود. ساعتم یک ربع قبل از اذان صبح زنگ می زد. زودتر بلند می شدم برای نماز شبی، دعایی، چیزی علی توی خواب و بیداری فحش می داد. پتویش را می کشید روی سرش و می گفت” عجب گیری کردم از دست شما بچه حزب الهی ها. نمی گذارید بخوابم.” ساعت خودش سر اذان زنگ می زد . بعضی شب ها تنها می خوابید ، توی چادر فرماندهی. یک شب یواشکی خودم را رساندم دم چادرش. چراغ خاموش بود اما صدای مناجاتش را می شنیدم. تازه فهمیدم همه این کارهاش فیلم بوده برای مخفی نگه داشتن نماز شب هاش. ➕ به ( ) بپیوندید👇 ایتا 🆔https://eitaa.com/shohada_fakkeh روبیکا 🆔https://rubika.ir/shohada_fakkeh اینستاگرام 🆔https://instagram.com/shohada_fakkeh واتساپ 🆔https://chat.whatsapp.com/J6sJLRLfDNR4LJJ16XzVA6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌷 !! 🌷درگیری تو محور عملیات عین‌خوش شدید شد. نشسته بودیم پشت خاکریز، آماده. بهمان مأموریت داده بودند پاتک زرهی دشمن را دفع کنیم. بی‌ترمزها چند قدم آن طرف‌تر روی کپه خاکی ایستاده بودند. نگاه می‌کردند به استحکامات دشمن. یکی‌شان با دست جایی را نشان داد و تو گوش دیگری چیزی گفت. ملاقلی آمد طرفمان: «شما بی‌ترمزها! آن بالا چه کار می‌کنید؟» قبل از تمام شدن حرف فرمانده، پریدند پایین. تو تمام منطقه این دو تا معروف شده بودند به «بی‌ترمز». چهارده، پانزده سالی بیشتر نداشتند. 🌷عراقی‌ها پاتک نمی‌زدند. منتظر بودیم. نگاه کردم به بی‌ترمزها. آر.پی.جی را گذاشته بودند زمین و حرف می‌زدند. لبخند زدم. از وقتی آمدم گردان مالک اشتر (یا به قول بچه‌ها، گردان ضربت) با این دو بسیجی آشنا شدم. فرمانده بهشان سخت می‌گفت. همیشه می‌گفت: «اگر جلوی این دو تا را نگیرم، کار دست خودشان می‌دهند.» از شدت درگیری کاسته شده بود. از طرف سنگرهای عراقی گرد و خاک بلند شد. ماشینی می‌آمد طرفمان. یک بیل مکانیکی بود. داد زدم: «بچه‌ها. آر.پی.جی!» بی‌ترمزها نبودند. 🌷آر.پی.جی‌شان مانده بود روی زمین. فرمانده ایستاده بود پشت سرم: «کجا؟ بچه‌ها کجا رفته‌اند؟!» ناراحت بود. ماشین داشت نزدیک می‌شد. وقتی آمد جلوتر، یکی داد زد: «نزنید... نزنید، بی‌ترمزهان.» یکی‌شان پشت فرمان بود، آن یکی هم بالای ماشین، روی سقف. «بروید کنار! ما تصدیق پایه یک نداریم.» نگاه کردم به فرمانده خوشحالی تو چشم‌هاش موج می‌زد. یواش یواش اخم‌هاش رفت تو هم. از غیظ صورتش سرخ شد. مرا کنار زد، عصبانی رفت طرف بی‌ترمزها.... منبع: کتاب "آشیان" ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ➕ به ( ) بپیوندید👇 ایتا 🆔https://eitaa.com/shohada_fakkeh روبیکا 🆔https://rubika.ir/shohada_fakkeh اینستاگرام 🆔https://instagram.com/shohada_fakkeh واتساپ 🆔https://chat.whatsapp.com/J6sJLRLfDNR4LJJ16XzVA6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به سید میگفتم :اینا کی هستند میاری هیئت بهشون مسئولیت میدی؟ میگفت: کسی که توراه نیست،اگه بیاد توی مجلس اهل بیت و یه گوشه بشینه و شما بهش بها ندی ،میره و دیگه هم بر نمیگرده اما وقتی تحویلش بگیری،جذب همین راه میشه. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ➕ به ( ) بپیوندید👇 ایتا 🆔https://eitaa.com/shohada_fakkeh روبیکا 🆔https://rubika.ir/shohada_fakkeh اینستاگرام 🆔https://instagram.com/shohada_fakkeh واتساپ 🆔https://chat.whatsapp.com/J6sJLRLfDNR4LJJ16XzVA6
🕊شهیدی که با امام زمان (عج) حرف میزد... 🔹 چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش. یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!" خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن. ‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: 📌بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمرهر چی گفتم؛به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن! ‏یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم ‏اما مردم! ما رفتیم ‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم. 🔰 ‏آقا خودش گفت: تو شهید میشی... ➕ به ( ) بپیوندید👇 ایتا 🆔https://eitaa.com/shohada_fakkeh روبیکا 🆔https://rubika.ir/shohada_fakkeh اینستاگرام 🆔https://instagram.com/shohada_fakkeh واتساپ 🆔https://chat.whatsapp.com/J6sJLRLfDNR4LJJ16XzVA6
22.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🌹 قسمتی از کلیپ زیارت یادمان شهدای فکه 🌻 یادمان فکه https://eitaa.com/shohada_fakkeh .
‌🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ➕ به ( ) بپیوندید👇 ایتا 🆔https://eitaa.com/shohada_fakkeh روبیکا 🆔https://rubika.ir/shohada_fakkeh اینستاگرام 🆔https://instagram.com/shohada_fakkeh واتساپ 🆔https://chat.whatsapp.com/J6sJLRLfDNR4LJJ16XzVA6
یاد صحرای کربلا می‌افتاد. یاد بعد از ظهر عاشورا. •••• موشک خورده بود به محله‌شان، خودش را با عجله رساندن به خانه. خانه! کدام خانه؟ •••• خانه‌های ویران، چادرهای سوخته، درست مثل صحرای کربلا. مثل بعد از ظهر عاشورا. ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─ ➕ به ( ) بپیوندید👇 ایتا 🆔https://eitaa.com/shohada_fakkeh روبیکا 🆔https://rubika.ir/shohada_fakkeh اینستاگرام 🆔https://instagram.com/shohada_fakkeh واتساپ 🆔https://chat.whatsapp.com/J6sJLRLfDNR4LJJ16XzVA6
23.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🌹 زیارت یادمان شهدای فکه ، از ورودی تا مقر🌻 🗓 تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۲ 📲 کانال یادمان فکه در ایتا https://eitaa.com/shohada_fakkeh .