eitaa logo
🌷دایرةالمعارف شهدا🌷
235 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
14 فایل
⭕این کانال حاوی مطالب مربوط به شهدای انقلاب ، شهدای جنگ تحمیلی ، شهدای ترور ، شهدای محور مقاومت و شهدای مدافع حرم می باشد. شامل زندگی نامه و ابعاد شخصیتی شهدا🌷 🆔 @shohada_tmersad313 ❤زندگی زیباست اما شهادت زیباتر❤
مشاهده در ایتا
دانلود
يا مَنْ مَنُ سَأَلَه يا مَنْ يُعْطي مَنْ لَمْ يَسْأَلْهُ... ! امشب برای ما و هر کسی که علاقه‌مند است را به عنوان پله آخر زندگی مان رقم بزن! 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ بسیار زیبا و شکیل در وصف بچه های شهید مدافعان حرم نریمان پناهی 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق که باشی؛ لحظه لحظه ات را وقف معشوق میکنی و راهش اینجاست که خستگی معنایی ندارد... و تکرار مکرراتت می شود.. 📎روایتی از حاج حسین کاجی 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید شدن اتفاقی نیست.. قبل از همه چیز دنیایش را به برده او زیر نگاه مستقیم خدا زندگی کرده... شهادت اتفاقی نیست سعادتی ست که نصیب هر کسی نمیشود باید شهیدانه زندگی کنی تا شهیدانه بمیری.. شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 ٢٥_قدم_به_چپ_و_٤٠_قدم_به_جلوى_ميدان_مين.... 🌷شهید برونسی فرمانده است توی عملیات رمضان، تیربار دشمن می گیره تو گردان، عده ای شهید میشن، گردان زمین گیر میشه. سید کاظم حسینی میگه من معاون شهید برونسی بودم، اصلاً بچه ها نمی تونستن سرشونو بلند کنن، یه دفه دیدم شهید برونسی بى سيمچی و پیک و همه رو ول کرد و رفت یه جا افتاد به سجده! رفتم دیدم آروم آروم داره گریه می کنه، میگه یا زهرا مدد، مادر جان مدد.... 🌷بهش گفتم: حالا وقت این حرفا نیس، پاشو فرماندهی کن!! بچه های مردم دارن شهید میشن. مى گفت شهید برونسی انگار مرده بود و اصلاً توجهی به این خمپاره ها و حرفهای من نداشت. گفت بعد از لحظاتی بلند شد و گفت: سید کاظم. گفتم: بله. گفت: سيد كاظم اینجا که من ایستادم قدم کن، ٢٥ قدم بشمار، بچه های گردان رو ببر سمت چپ، بعد ٤٠ قدم ببر جلو. 🌷....گفتم: بچه ها اصلاً نمى تونن سرشونو بلند کنن، عراقی ها تیربارو گرفتن تو بچه ها. چی میگی؟! گفت: خون همه بچه ها گردن من، من میگم همین. گفت وقتی این دستورو داد آتیش دشمنم خاموش شد، ٢٥ قدم رفتم به چپ، ٤٠ قدم رفتم جلو، بعد یه پیرمردی بود توی گردان ما خوب آر.پى.جى می زد، یه دفه.... 🌷....يه دفه شهید برونسی گفت: فلانی آر.پى.جى بزن. گفت: آقای برونسی من که تو این تاریکی چیزی نمی بینم! گفت: بگو یا زهرا و شلیک کن. می گفت یا زهرا گفت و شلیک کرد و خورد به یه تانک و منفجر شد. تمام فضا آتيش گرفت و روشن شد فضا، گفت اون شب ٨٠ تانک دشمن رو زدیم و بعد عقب نشینی کردیم. 🌷چند روز بعد که پیشروی شد و رفتیم شهدا رو بیاریم، رفتم اونجا که شهید برونسی به سجده افتاده بود و می گفت یا زهرا مدد، نگا کردم دیدم جلومون میدون مین هست. قدم شماری کردم ٢٥ قدم به چپ دیدم معبریه که دشمن توش تردد می کرده اگر من ٣٠ قدم می رفتم اونورتر توی مین ها بودم، ٤٠ قدم رفتم جلو دیدم میدان مین دشمن تموم میشه. رفتم دیدم اولین تانک دشمن رو که زدن فرمانده های دشمن با درجه های بالا افتادن بیرون و کشته شدن. 🌷شهدا رو که جمع کردیم برگشتیم تو سنگر نشستم، گفتم: آقای برونسی من بچه ی فاطمه ام، من سیدم، به جده ام قسم از پیشت تکون نمی خورم تا سِر اون شب رو بهم بگی، تو اون شب تو سجده افتادی فقط گفتی یا زهرا مدد، چی شد یه دفه بلند شدی گفتی ٢٥ قدم به چپ، ٤٠ قدم جلو، بعد به آر.پى.جى زن گفتی شلیک کن؟ شلیک کرد به یه تانک خورد که فرماندهان دشمن تو اون تانک بودن ؟ قصه چیه؟  🌷....گفت سید کاظم دست از سرم بردار. گفتم: نه تا این سِر رو نگی رهات نمى كنم!! گفت: میگم ولی قول بده تا زنده ام به کسی نگی. گفتم: باشه. گفت: تو سجده بودم همینطور که گفتم یا زهرا مدد، (تو عالم مکاشفه) یه خانومی رو دیدم به من گفت: چی شده؟  گفتم: بی بی جان موندم؛ اینا زائرین کربلای حسین تو هستند، اینجا موندن چه کنم؟ 🌷...گفت: آقای برونسی جلوت میدون مینه، حرکت نکن، ٢٥ قدم برو به سمت چپ، اونجا معبر دشمنه، از اونجا بچه ها رو ٤٠ قدم ببر جلو میدون مین تموم میشه، فرمانده های دشمن یه جا جمع شدن تو تانک جلسه دارن آر.پى.جى رو شلیک کن ان شاء الله تانک منفجر میشه و شما پیروز میشی. 🌹خاطره اى به ياد سردار فرمانده شهيد عبدالحسين برونسى 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 🌹 .... 🌷گریه کن امام حسین عليه السلام بود. از اونایی که گریه کردنش با بقیه فرق می کرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می کرد. 🌷کارهاش طوری تنظیم می شد که به روضه امام حسین عليه السلام برسه. هر جا روضه بود می دیدیش. زیارت عاشورا می خوند، روزی چند بار. 🌷همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهید می شم.» حرف اون شد. تو بغل من شهید شد اونم با گلوی بریده. روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: هذا محب الحسین عليه السلام. 🌹خاطره اى به ياد شهید مرتضی زندیه 🌹 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5873096064763954576.mp3
7.31M
🎧 تنظيم استوديويى يابن الشبيب....گریه فقط در غم حسین.... 📍ذي القعده ١٤٤٠ 🎤 🆔 @shohada_tmersad313
‍‍ 🍂 فکر کردن به ، مثل میمونه بچه ها...! ادمو نمیسوزونه،ولی درو دیوار دل رو میکنه و ادمو خفه....! پس خیلي حواسمون باشه‍ که با فکر کردن به گناه زمینه‍ رو براي ورود گناه به دلمون باز کردیم ها! 💠اینجاست که امیرالمومنین میفرماد: { مَن کَثُرَ فِکرُهُ فِی المَعاصِی دَعَتهُ إلَیها.} " آن‌که در گناهان، بسیار اندیشه کند، [این کار] او را به گناه مى‌‌کشانَد." ♥️🍃 🆔 @shohada_tmersad313
ازعطر تمناے تو نوشید✨ خورشید هم از جامه لبخند تو پوشید دست من و آرامش موزون نگاهت هر حادثہ ازچشمه چشمان توجوشید✨ 🆔 @shohada_tmersad313
دلمـ مےگیـرد از زمیـن اهالیشـ وقتے بخواهمـ ٺـو را میـان آنانـ جستجو کنمـ اے سـردار آسمانے داداشـ شهیـدم دستـمـ را بگیـر👋 از سقـوط تلخ مےترسمـ 🆔 @shohada_tmersad313
‍🕊 🌹 پنج شنبه است ... وعده دیدار با ! تو هم دلت پر ڪشید ؛ به ڪربلا که نشد برویم به گلزار می‌ شود ... 🆔 @shohada_tmersad313
‌💠⚜💐✨🌺✨💐⚜💠 📚 🆔 @shohada_tmersad313 🍃🌸برترین عید امت 💠⚜💐✨🌺✨💐⚜💠
ابراهیم می گفت: اگه جایی بمانی کہ دست احدی بهت نرسہ، کسی تو رو نشناسہ، خودت باشی و آقا مولا هم بیاد سرتو روی دامن بگیره، این خوشگلترین شهـادتہ... پ.ن: به‌ یاد‌ شهید‌ گمنام‌ کانال‌ کمیل... دست‌ ما رو هم‌ بگیر تو پلاکت را دادی که گمنام شوی من دویدم که نامدار شوم حالا من مانده ام زیر خروارها فراموشی و نام تو در دل تمام انسان‌ها 🌹🍃 🆔 @shohada_tmersad313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚| | ما اساساً آدم‌هاے خوبي هستیم، ولۍ اگر خودمان را رها ڪنیم خراب مۍ‌شویم، ڪما اینڪہ غذا هر چقدر هم خوب و مفید باشد، اگر آن را در محیط و دماے مناسب نگهدارے نڪنید، خراب مي‌شود، یعني برخي میڪروب‌ها و موجودات، آن را نابود مۍڪنند...:) # 🆔 @shohada_tmersad313
♥️ هوا هوای حسینیه ها شب جمعه رسیده این دل من تا خدا شب جمعه شب زیارت مخصوص سیدالشهدا شب زیارت ارباب ما شب جمعه حوائج همگی مستجاب خواهد شد رواست حاجت دل با دعا شب جمعه "حسین" گفتم و در بین روضه می شنوم صدای مادر سادات را شب جمعه خدا کند که همین روزها حرم باشم خدا کند برسم کربلا شب جمعه حرم بیایم و بر سینه مُهر غم بزنم کنار مرقد شش گوشه از تو دم بزنم 🆔 @shohada_tmersad313
🌷 🌹 ؟! 🌷در پادگان دوکوهه مستقر بودند. مدتها بود که او را مى شناخت و با هم سلام و عليک داشتند. سعى مى کرد در هر فرصت مناسب کنار داود باشد. داود روحيه و اخلاق خوبى داشت اما بعضى وقتها يک مرتبه غيبش مى زد! کنجکاو شده بود دليلش را بداند.  🌷يک روز از داود پرسيد: آقا داود تو چه كاره هستى؟! خيلى جدى گفت: توی تدارکاتم. صبح روز بعد صبحگاه مشترک داشتند. همه جمع شدند و قرار شد فرمانده تيپ سيدالشهدا عليه‌ السلام سخنرانى کند. فرمانده تيپ را نديده بود و علاقه داشت که او را ببيند و بشناسد.  🌷همه نشسته بودند اما داود مردد ايستاده بود. گفت: بشين بابا مى ‌خواهم فرمانده تيپ را ببينم. با کمال تعجب ديد که داود به سمت تريبون رفت و سخنرانى کرد. وقتى برگشت با ناراحتى به او گفت: خوب به ما هم مى گفتى فرمانده تيپ هستى.  🌷....داود لبخندى زد و گفت: من فرمانده تيپ نيستم فرمانده تيپ نيامده است به من گفته امروز به جاى او سخنرانى کنم. قانع شد چون مى دانست داود دروغ نمى گويد اما باز هم نفهميد که مسئوليت اصلى داود چيست! 🌹شهيد داود حیدری در عملیات «کربلای ۸» به عنوان «فرمانده تیپ» به هدایت رزمندگان مشغول شد و پس از مدتها مجاهدت و تحمل رنجهای فراوان، در عملیات کربلای ۸ بر اثر اصابت خمپاره، عاشقانه و پرشور به شهادت رسید، او همچون مولایش حسین (ع) سرش از تن جدا شد. مانند علمدار کربلا دستش قطع شد و چونان حضرت زهرا (ع) با پهلوی شکسته به عروج عاشقانه شتافت و در میهمانی کرّوبیان حضور یافت.... 🌹 🆔 @shohada_tmersad313