eitaa logo
شهداءومهدویت
7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
28 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
توجه📣📣📣 توجه📢📢📢📢📢 سلام دوستان عزیزم شبتون بخیر 🌹🌹 دوستان عزیزم به لطف خدا یه مسابقه ی ویژه داریم..... دوستانی که همنام مولای متقیان امیرالمومنین علیه السلام هستند (اسم حیدر و علی) نام خانوادگی و شهرتون رو همراه با یک جمله ی زیبا راجع به مولود کعبه برای ما ارسال کنند...... روز میلاد با سعادت امیرالمومنین علی علیه السلام به قید قرعه به ۴ نفر جایزه میدهیم.....🌹🌹🌹🌹🌹🌹 👇👇👇👇 @Yare_mahdii313
خوابش‌ را‌ دید! گفت: چگونه توفیقِ‌ شھادت‌ پیدا کردی؟! گفت: از آنچه دلم‌ می خواست گذشتم شادی روح پاک همه شهدا <======💖🌻💖======> @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
💢شهدای مرزبانی خراسان رضوی 🔹دهم دیماه ۹۵ بود که مرزبانان خراسان رضوی در منطقه شرشری رد قاچاقچیان موادمخدر را پیدا کرده و در حین پاکسازی و جستجوی قاچاقچیان با آنان درگیر، که در این درگیری ستواندوم فرمانده پاسگاه شرشری شمالی و ستواندوم جانشین پاسگاه شرشری جنوبی بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسیدند. 🔹شهید نامدار دو دختر داشت و شهید آرمش تازه دامادی بود که به تازگی زندگی عاشقانه خود را شروع کرده بود. ➥ @shohada_vamahdawiat
📚 مگه میشه بدون رجعت فهمید؟! یکی از روش‌هایی که می‌شود با آن، را اثبات کرد، موضوع رجعت است؛ تا جایی که نمی‌توان امامت را، بدون رجعت درک کرد. رجعت، پیوندی ناگسستنی با نام ائمه، دارد؛ تا جایی که به نظر می‌رسد، سر سختیِ مخالفان شیعه در برابر عقیده‌ی رجعت، فضیلتی است که در رجعت برای ائمه بیان شده است. زمین هرگز از حجت خدا خالی نمی‌ماند و آخرین فردی که قبل از قیامِ قیامت، در زمین حضور دارد، است. پس طبق این سنت الهی، همه‌ی امامان بعد از حضرت حجت، رجعت می‌کنند تا مردم از نور وجودی ایشان، بهره‌مند شوند. <======💖🌻💖======> @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======>
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
صدايى به گوش خديجه مى رسد: سلام بر بانو! خديجه تعجّب مى كند، در اين تاريكى شب چه كسانى به ديدار او آمده اند؟ او خوب نگاه مى كند، چهار زن را مى بيند كه در مقابل او ايستاده اند. آنها چقدر نورانى هستند. آنها از كجا آمده اند؟ آيا اهل مكّه هستند؟ يكى از آنها رو به خديجه مى كند و مى گويد: ــ ديگر غصّه نخور! خدا ما را براى يارى تو فرستاده است. ــ شما كيستيد؟ ــ ساره، همسر ابراهيم(ع); آسيه، همسر فرعون; مريم، مادر عيسى(ع) و كُلثوم، خواهر موسى(ع). ــ شما همان چهار زن بهشتى هستيد؟ ــ آرى. ما امشب مهمان تو و در كنار تو هستيم. ساعتى مى گذرد، نورى همه آسمان را روشن مى كند، بوى بهشت، فضا را پر مى كند. فاطمه(س) به دنيا آمده است. ساره فاطمه(س) را روى دست مى گيرد و خديجه را صدا مى زند: بانوى من! اين فاطمه است، آيا نمى خواهى او را ببينى؟ خديجه چشمان خود را باز مى كند، فاطمه(س) را مى بيند كه به روى او لبخند مى زند. فاطمه(س) در آغوش مادر است. مادر او را مى بويد و مى بوسد. چهار زن بهشتى با خديجه خداحافظى مى كنند و به آسمان مى روند. پيامبر وارد اتاق مى شود، به ياد شب معراج مى افتد، خاطره آن شب برايش زنده مى شود: شب معراج و مهمانى خدا. ماجراى سيب سرخ خدا! اكنون، پيامبر فاطمه اش را در آغوش مى گيرد، فاطمه(س) بوىِ بهشت مى دهد. صدايى به گوش مى رسد: ( إِنَّـآ أَعْطَيْنَـكَ الْكَوْثَرَ ) . ما به تو كوثر داديم. فاطمه(س) همان كوثر ماست. ما امشب كوثر خود را به تو داديم. 🦋🦋🦋🦋🌻🦋🦋🦋🦋 @shohada_vamahdawiat @hedye110
شهداءومهدویت
#بانوی_چشمه #برگ‌پنجاه‌دوم صدايى به گوش خديجه مى رسد: سلام بر بانو! خديجه تعجّب مى كند، در
دوستان عزیزم سلام چیزی به اعلام سوالها نموده لطفا رو خوب مطالعه بفرمائید 🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
👇👇👇👇 نه خدا توانمش خواند، نه بشر توانمش گفت متحیّرم چه نامم،شه ملک لا فتی را 🌷🌷 امام علی در جواب راوی که پرسید ،آقا شما بالاتری یا عیسی مسیح (علی نبینا واله وعلیه السلام)؟حضرت فرمودند :من ،چرا که مادر حضرت عیسی به سمت بیت المقدس می‌رفت تا عیسی را متولد کند کاعنان گفتند: مریم برگرد اینجا عبادتگاه است نه زایشگاه ولی به من که رسید گفتند بیا که کعبه به برکت تو کعبه میشود.. 🌷🌷 ذکر من تسبیح من ورد زبان من علی است جان من جانان من روح وروان من علی است تا علی (ع) دارم ندارم کار با غیر علی شکر لله حاصل عمر گران من علی است 🌷🌷 من غلام قنبرم قنبر غلامت یا علی. 🌷🌷 مولود کعبه:وقتی ک مریم مقدس ب سمت بیت المقدس برای وضع حمل حرکت کرد ندا امد اینجا مکان پاکی است و راه خود کج کن اما برای به دنیا امدن مولایمان علی کعبه شکافت وفرشتگان فاطمه بنت اسد را به داخل کعبه دعوت کردند حضرت علی به دنیا امدند و دنیا را ب نور خود مزین کردند 🌷🌷 مدح حیدر را همین جمله کفایت میکند خنده اش حتی یهودی را هدایت میکند 🌷🌷 علی مولای جهانیان است 🌷🌷 من کنت مولا فهذا علی مولا 🌷🌷 فقط حیدر امیرالمومنین است 🌷🌷 از علی آموز اخلاص عمل 🌷🌷 یا علی گفتیم و عشق آغاز شد 🌷🌷 هر که با آل علی در افتاد بر افتاد 🌷🌷 فقط حیدر امیرالمومنین است. یاعلی. 🌷🌷 یا علی جان ای کسی که برای شیعیانت قریب هستی و برای دشمنانت غریب یاعلی جان ای سرسلسله ی مهر و صفا ای آقای خوبی ها ای مولای یتیمان و ضعیفان جانم به قربانت شما برای ما شیعیان دعا کن تا منجی عالم بشریت حضرت مهدی صاحب الزمان عج هرچه زودتر قدمهای مبارکش را بر چشمانمان بگذارد . 🌷🌷 دوست داشتن علی عبادت است . 🌷🌷 یاعلی تنها امیر لایق چشمان فاطمه است. 🌷🌷 دل را ز علی اگر بگیرم چه کنم بی مهر علی اگر بمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان علی اگر نگیرم چه کنم 🌷🌷 ارسالی های شما دوستان عزیز کانال...🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @Yare_mahdii313
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
به نام خدا🌹🌾🌾🌾 سلام :بر تو ای آقای من، مولای من آقاامیرمؤمنان ، امانتدار الهی در زمین ، ای سفیرِخدا بر مردم 🌿 سلام :بر تو ای دینِ استوار و پایدار ، و راه راست خدا🌿 سلام: ای رهبر مؤمنان ، در فضای آکنده از شعر و تکذیب به خدای یکتا ایمان آوردی و حقیقت را به جان پذیرفتی ،در حالی که مردم ترسان و گریزان بودند تو با شجاعت و شهامت در راه خدا جهاد کردی ،پیوسته تا آخرین روز زندگیت را با اخلاص ناب و حفظ حریم خدایت زندگی کردی ، و به مرحله یقین رسیدی☘ . من گواهم و به تو ایمان دارم که تو برادر رسول خدا و وصی و وارث علم او هستی، تو امین او بر شریعت اش و جانشین وی بر امتّش هستی☘ 💥 انسانی که نه با تعبیر شاعرانه ، بلکه به واقع قلم را یارایی توصیف علی نیست💥 او که برتر از وصف ، برتر از اندیشه و بالاتر از جوهر کلام است ، او که با شگفتی شکوفید🌿 و با معیاری دیگر زیست ، و به گونه ای دیگر زندگی کرد.ما جوانان باید الگوی خود مولایمان علی باشد🌸🌷 🌿دلنوشته ای برای امام علی (ع)از علی خیّر از قم🌹🌹🌹🌹🌹
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 راستی راحیل میخوام بیام دنبالت بیارمت بیمارستان. –نه آرش، مامان اجازه نمیده. –خودم ازش اجازه میگیرم. دلمم برات تنگ شده بی انصاف. –چند روز دیگه صبر کن. نمیخوام مامان ناراحت بشه. فعلا تلفنی به مامان و مژگان تبریک میگم. –باشه، هرجور راحتی... –راستی آرش اسم بچه چیه؟ –مادرش میخواد سارنا بزاره. –سارنا؟ سوالم رو با انرژی جواب داد. –آره قشنگه نه؟ –آره. کمی سکوت کرد و بعد آرام گفت: –راحیل دلتنگی اذیتم میکنه. کاش میشد همدیگه رو ببینیم. من هم دلم برایش تنگ شده بود خیلی زیاد، ولی چیزی نگفتم، بایدبرای تصمیمی که داشتم از الان آماده میشدم. باید کم کم تمرین می کردم. گرچه آرش آنقدر مرا بلد بود که باچند جمله تمام محاسباتم را به هم می‌ریخت. آهی کشید وکمی سکوت کرد و بعد صدای خسته‌اش انگار جان گرفت. –می دونم الان چون نامحرمیم چیزی نمیگی، این چند روزم تموم میشه وتلافی تمام این جداییها رو سرت درمیارم. همین حرفش کافی بود تا قلبم ضربان بگیرد. –راحیل شاید به خاطر گرفتاری کمتر بهت زنگ بزنم ولی همش توی ذهنمی، هرجا که میرم تو رو کنارم حس می کنم. دیگه دلم طاقت حرفهایش را نداشت. –اگه کاری نداری من برم. از حرفم تعجب کرد، این را از سکوتش فهمیدم وجمله‌ی بعدش. –راحیل، نکنه از دستم دلخوری؟ –نه، فقط الان باید برم. –باشه، پس مزاحمت نمیشم. خداحافظ. گوشی را قطع نکرد. صدای بوق ماشین و هیاهو می‌آمد. پس بیمارستان نبود. من هم دلم نمی‌آمد قطع کنم، ولی بالاخره این کار را کردم. گوشی را روی تخت انداختم وزانوهایم را بغل گرفتم وچشم دوختم به قاب گلهایی که روی دیوارنصب شده بود. گلهایی که خودش برایم خریده بود و خودش برایم آویزانش کرده بود. حرفهای سوگند یکی یکی در ذهنم چرخ می خورد. باصدای جیغ و داد اسرا که با سعیده تازه از بیرون امده بودند، از فکروخیال بیرون امدم و با عجله به طرف سالن رفتم. اسرا تا من را دید بغلم کرد و ذوق زده گفت: –قبول شدم راحیل، قبول شدم. با خوشحالی بوسیدمش. –خداروشکر...کدوم دانشگاه؟ دانشگاه سراسری. رتبه‌ی اسرا زیر دوهزار شده بود. امید چندانی برای قبول شدن در دانشگاه دولتی نداشت. سعیده زد زیر خنده. با تعجب نگاهش کردم. –آخه یه جوری میگه سراسری، انگار دانشگاه تهران قبول شده. دانشگاهش خارج شهره بابا، اونم یه رشته‌ی آب دوغ خیاری. اسرا با اخم نگاهش کرد و گفت: –خودت که همین چند دقیقه پیش میگفتی، دانشگاه خوبیه. رشتمم گفتی کار واسش هست که... –الانم میگم خوبه، فقط دانشگاهت خیلی دوره، باید صبح وقتی هوا تاریکه راه بیفتی بری دانشگاه. مادر سرش را تکان داد و گفت: –خدایا کی این تقسیم بندی سیستم آموزشی ما درست میشه. اونقدر که دخترای ما از این موضوع آسیب میبینن و ضرر میکنن از تحصیل کردن تو اینجور دانشگاهها سود نمیکنن. اسرا گفت: –مامان جان اینجوریم نمیشه که هر کس سر کوچشون بره دانشگاه. مادر گفت: –حداقل هر کسی تو شهر خودش که میتونه. یه دانشگاههایی داریم که خارج از شهرها دقیقا وسط بیابون ساخته شده. آخه یه دختر صبح زود چطوری بره جایی که پرنده هم پر نمیزنه، یه وقتایی هم که دیرشون میشه و سرویس دانشگاه رفته، تازه اونم اگر داشته باشه، این دختر چیکار کنه؟ روی مبل نشستم و گفتم: –به نظر من اون دختر سال دیگه درس بخونه تا دانشگاه بهتری قبول بشه، به صرفه تره، حداقل گرگ نمیدرتش. سعیده و اسرا خندیدند و مادر سرش را تکان داد. ✍ ... 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 <======💖🌻💖======> @shohada_vamahdawiat <======💖🌻💖======> ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💙🌴آسمانِ شب؛ زیبایی و آرامشش را به نگاهِ زمینیان هدیه کرده... 🍃💙🌴با آرزوی لحظاتی سرشار از نگاهِ مهربانِ خدا ... 🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ «صبحم» شروع می شود آقا به نامتان «روزی من» همه جـا «ذکـر نـامتـان» صبح علی الطلوع «سَلامٌ عَلی یابن الحسن» مـن دلخـوشـم بـه «جـواب سلامتـان» ...!!❤️ السلام علیــڪ یا اباصالحَ المهــدی #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ #صبحتون_مهدوے 🌼 🍃 ➥ @shohada_vamahdawiat