#رازحوشنودیخدا
#صفحههشتم
من در شهر رى زندگى مى كنم و از دوستداران اهل بيت(عليهم السلام) هستم و همواره خدا را به خاطر نعمت شيعه بودن، شكر مى كنم.
حكومت عبّاسيان به خاطر وحشتى كه از شيعيان داشتند، همواره تلاش مى كردند تا آنها را تحت فشارهاى مختلف قرار دهند.
يكى از اين فشارها گرفتن ماليات هاى بسيار سنگين از شيعيان بود و هدف از اين كار اين بود كه هيچ گاه شيعيان نتوانند به استقلال اقتصادى برسند.
به هر حال فرماندار شهر رى، ماليات بسيار سنگينى براى من معلوم كرده بود كه اگر همه زندگى خود را مى فروختم، نمى توانستم آن را پرداخت كنم.
در واقع هدف حكومت اين بود كه شيعيان همواره در فقر و بيچارگى باشند و به قول معروف، هميشه به فكر فراهم نمودن آب و غذاى خانواده خود باشند و فرصت پرداختن به بحث هاى سياسى و تشكيل حكومت را نداشته باشند.
من در فكر بودم كه چه كنم، آيا خانه و كاشانه خود را بفروشم و اين پول زور را بدهم؟
در اين فرصت فرماندار شهر، عوض شد و از طرف حكومت بغداد، شخص ديگرى به عنوان فرماندار معرّفى شد.
از آن جهت كه ميزان ماليات هر كس در دفترى مخصوص ثبت شده بود، مأموران اخذ ماليات به سراغ تك تك افراد مى رفتند و هر طورى كه بود آن مبلغ را دريافت مى كردند.
من با خود فكر مى كردم كه به زودى نوبت من خواهد شد و آن وقت بايد كل زندگى خود را براى ماليات بدهم.
يك روز يكى از دوستانم به ديدن من آمد و وقتى نگرانى زياد مرا متوجّه شد، به من گفت:
شنيده ام كه فرماندار جديد به امام كاظم(ع) علاقه زيادى دارد، به نزد او برو و به او بگو كه از شيعيان آن حضرت هستى، او براى تو تخفيفى در نظر خواهد گرفت.
من از اين سخن دوست خود بسيار تعجّب كردم و گفتم: چگونه مى شود، يك شيعه در حكومت ظلم و ستم خدمت كند؟
دوستم در پاسخ گفت: اين دستور خود امام كاظم(ع) است كه بعضى از شيعيان در اين حكومت مشغول كار شوند و از اين طريق به خلق خدا خدمت كنند.
من با شنيدن اين سخن، بسيار خوشحال شدم امّا باور نمى كردم، راستش را بخواهيد خيلى نگران بودم، مى ترسيدم كار از اين هم كه هست بدتر شود، چرا كه اگر اين مطلب دروغ از آب درآيد من در گرفتارى بيشترى خواهم افتاد، اگر فرماندار از دشمنان سرسخت شيعه باشد، حتماً ماليات مرا از اين هم بيشتر خواهد كرد. خدايا! چه كنم؟ به كجا پناه ببرم؟
يك روز در حالى كه بسيار ناراحت بودم به اين فكر افتادم كه بلند شوم و به شهر مدينه بروم و خدمت امام مهربان خويش برسم و از او كمك بطلبم.
مگر من شيعه امام كاظم(ع) نيستم؟، خوب چرا مشكل خود را با آن حضرت در ميان نگذارم.
تصميم خود را گرفتم و با اوّلين كاروانى كه به سرزمين حجاز مى رفت به مدينه رفتم زيرا امام در آن شهر سكونت داشت.
وقتى به مدينه رسيدم، بعد از زيارت حرم رسول خدا(عليهم السلام) به خانه امام كاظم(ع) رفتم و بعد از عرض سلام و ادب، اوضاع و احوال پريشان خود را به آن حضرت گفتم.
آن حضرت مقدارى فكر كرد و بعد از آن قلم و كاغذى طلبيد و شروع به نوشتن كرد.
وقتى نوشتن نامه تمام شد، امام(ع) مرا صدا زند و به من فرموند: اين نامه را براى فرماندار شهر رى ببر و سلام مرا هم به او برسان.
اين جا بود كه فهميدم فرماندار جديد شهر رى، از شيعيان مى باشد.
آيا مى خواهى نامه امام كاظم(ع) را براى شما نقل كنم؟
اين نامه بسيار كوتاه و مختصر بود:
به نام خدا
آگاه باش، خداوند در عرش خود سايه رحمتى دارد كه فقط سه نفر را در آن جا مسكن مى دهد:
كسى كه به برادر خود نيكى كند، غمى از دل برادر خود بزدايد و يا قلب برادر خود را خوشحال كند.
بدان كه آورنده نامه، برادر دينى تو است.
والسّلام.
❤️❤️❤️❤️❤️💖💖💖💖💖
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهنهم
اين نامه امام كاظم(ع) بود و تو خود مى دانى كه به خاطر مسايل امنيتى نامه را بايد بسيار كوتاه مى نوشت و از ذكر نام خوددارى مى كرد.
من نامه را گرفتم، آن را بوسيدم و با امام(ع) خداحافظى كردم و به سوى شهر و ديار خود حركت كردم.
چون به شهر رى رسيدم به خانه خود رفتم و در فكر فرو رفتم كه چگونه اين نامه را به دست فرماندار برسانم، اگر اطرافيان فرماندار مى فهميدند كه من نامه اى از امام كاظم(ع) براى فرماندار آورده ام، هم براى من و هم براى فرماندار درد سر درست مى شد، چون نيروهاى اطّلاعاتى خليفه عبّاسى همه جا بودند و همه امور را زير نظر داشتند.
سرانجام به اين نتيجه رسيدم كه خودم به در خانه فرماندار بروم و نامه را به او تحويل بدهم.
براى همين يك شب كه هوا حسابى تاريك شده بود به طرف خانه فرماندار حركت كردم، عدّه اى از سربازان از خانه او محافظت مى كردند، آنها تا مرا ديدند از من سؤال كردند كه اين جا چه مى كنى و چه مى خواهى؟
گفتم: مى خواهم فرماندار را ببينم.
آنها با تندى به من نگاه كردند و گفتند: فردا صبح بيا و فرماندار را ببين.
امّا من بايد فرماندار را به صورت خصوصى مى ديدم ولى او هيچ شناختى از من نداشت. من نمى توانستم به سربازان بگويم كه از طرف امام كاظم(ع) نامه اى براى فرماندار دارم.
ناگهان فكرى به ذهنم رسيد، يادم آمد كه شيعيان وقتى مى خواستند حديث و سخنى از امام كاظم(ع) مطرح كنند از ايشان با عنوان "صابِر" ياد مى كردند و با اين كار، دشمنان خيال مى كردند كه آنان در مورد فردى به نام صابر سخن مى گويند.
من هم در اين جا به سربازان گفتم: به فرماندار بگوييد كه فرستاده صابر آمده است و نامه اى براى شما دارد.
سربازان با شنيدنِ سخن من به يكديگر نگاه كردند و با هم سخن گفتند. آنها خيال كردند كه من از نيروهاى مخفى حكومت هستم و براى همين در اين تاريكى شب به خانه فرماندار آمده ام و حتماً نامه محرمانه اى دارم كه بايد به فرماندار برسانم.
يكى از سربازان گفت: همين جا صبر كن تا پيام تو را به فرماندار برسانم.
من خدا، خدا مى كردم كه فرماندار متوجّه منظور من بشود و خودش بفهمد كه اين صابرى كه نامه او دست من است، امام كاظم(ع) است.
🌹🌹🌹🌹💖🌹🌹🌹🌹
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهیازدهم
به فكرم رسيد كه براى جبران ذرّه اى از اين همه محبّت، خوب است امسال به نيابت از فرماندار به سفر حج بروم و براى او يك حج بجا آورم و در ضمن به ديدن امام كاظم(ع) بروم و گزارش كار فرماندار را بدهم كه او در مقابل يك نامه دو سطرى شما چه كارها كه نكرد!
براى همين، موقع حج، به سوى سرزمين حجاز حركت كردم و اعمال حج را بجا آوردم و بعد از آن خدمت امام كاظم(ع) رفتم.
بعد از عرض سلام، براى آن حضرت جريان آن شب و نحوه برخورد فرماندار را بيان كردم.
وقتى داشتم كارهاى فرماندار را بيان مى كردم، ديدم كه صورت امام كاظم(ع) از خوشحالى مى درخشد.
وقتى تمام جريان را تعريف كردم به آن حضرت عرضه داشتم: آقاى من! مى بينم كه شما هم از كار فرماندار بسيار خوشحال شده ايد.
امام(ع) فرمود: به خدا قسم، فرماندار شهر رى مرا خوشحال كرد و پدرم حضرت على(ع) را نيز خوشحال نمود.او جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) را خوشحال نمود. به خدا قسم، او خدا را خوشحال نمود.
❤️❤️❤️❤️❤️🌻🌻🌻
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهدوازدهم
حتماً برايتان پيش آمده است كه شخصى به شما مراجعه كند و در حالى كه مشكلى دارد از شما بخواهد به او كمك كنيد.
خوب بعضى وقت ها با يك تلفن مى توانى مشكل او را حل كنى!
امّا من امروز متوجّه شدم كه بايد دعا كنيم و از خدا بخواهيم يك نفر به ما مراجعه كند تا مشكل او را حل كنيم و براى حل مشكل او مجبور باشيم چند قدم راه برويم!
تو مى دانى كه من نمى خواهم در مورد فوايد راه رفتن سخن بگويم چون بحث ما در مورد ورزش نيست، اگر چه پياده روى بسيار مفيد و لازم است. به قول معروف بهترين دكتر براى سلامتى ما همين پياده روى است. امّا من مى خواهم از منظر معنويّت و كمال روحى با شما سخن بگويم.
اميدوارم شما بعد از خواندن اين فصل سعى كنيد تا براى رفع مشكل مؤمنى قدم برداريد و راه برويد!
چرا كه اين راه رفتن با راه رفتن هاى ديگر خيلى فرق مى كند.
خيلى وقت ها شخص گرفتارى به ما مراجعه مى كند و ما مى توانيم با كمك گرفتن از ديگران مشكل او را حل كنيم.
خوب تلفن را برمى داريم و با دوستان خود سخن مى گوييم!
امّا من مى خواهم بگويم اين بار بلند شو و براى رفع مشكل مؤمنى، با دوستان خود قرار ملاقات بگذار و پيش آنها برو و حضورى با آنها سخن بگو كه در اين صورت اثر بسيار زيادترى دارد.
خوب، حالا ديگر آماده شدى تا براى رفع مشكل مؤمنى راه بروى، پس بدان همين كه اوّلين قدم را برمى دارى، خداوند دو فرشته از فرشتگان خويش را همراه تو مى كند!
آنها مأموريّت دارند هر كجا كه بروى همراه تو بيايند!
يكى از آنها سمت راست تو قرار مى گيرد و ديگرى در سمت چپ تو!
آيا مى دانى آنها براى چه همراه تو هستند؟
خدا اين دو فرشته را همراه تو مى كند تا اوّلا براى گناهان تو استغفار كنند و از خداوند بخواهند تا گناهان تو را ببخشايد، ثانياً آن دو فرشته براى برآورده شدن حاجت خود تو دعا كنند!
دوست من! اين مطلبى را كه برايت گفتم در سخن امام صادق(ع) به آن اشاره شده است.
اگر به دنبال آن هستى كه خدا گناهانت را ببخشايد، فقط به فكر اين نباش كه تسبيح در دست بگيرى و هزار بار "استغفر الله" بگويى!
برخيز و به مردم كمك كن، براى رفع گرفتارى آنها تلاش كن، به مردم محبّت كن، تا به اين وسيله فرشتگانى كه دعايشان مستجاب است براى آمرزش گناهان تو دعا كنند!
💖💖💖💖🦋💖💖💖💖
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهسیزدهم
عزيزم، اگر حاجت مهمّى دارى و مدّت هاست كه هر چه دعا مى كنى به آرزوى خود نمى رسى اين دستور را عملى كن.
بلند شو و براى رفع مشكل مؤمنى قدم بردار و باور كن در اين صورت فرشتگان براى تو دعا مى كنند تا به حاجتت برسى!
نمى خواهد اين قدر اين در و آن در بزنى!
به خدا قسم با خدمت كردن به افراد مؤمن، مى توانى به اوج آسمان ها برسى، مى توانى به حاجت خودت برسى، مى توانى از سياهى گناهان پاك شوى!
آيا باز هم برايت بگويم؟
آيا خبر دارى وقتى براى رفع مشكل مؤمنى قدم برمى دارى نگاه بيست و پنج هزار فرشته به تو است و در سايه مهربانى آنها راه مى روى؟
هر قدمى كه برمى دارى خداوند براى تو ثواب كار نيك، مى نويسد و گناهى از گناهان تو را مى بخشد!
به راستى آيا تجربه كرده اى كه در سايه مهربانى بيست و پنج هزار فرشته بودن چه مزه اى دارد؟
كاش چشم دل ما باز بود و خودمان، اين همه عظمت را مى ديديم كه وقتى براى كمك به مردم قدم برمى داريم، در عالم بالا چه غوغايى مى شود! بيست و پنج هزار فرشته مأمور مى شوند تا بر سر تو سايه مهربانى بگسترانند!
به راستى ما چقدر از عرفان واقعى فاصله گرفته ايم؟
جوانان ما براى رسيدن به معنويت و كمال به چه راه هايى كشيده شده اند و سر از رياضت ها درآورده اند.
يك نفر نيست به آنها بگويد اگر مى خواهيد به خدا برسيد بياييد به مردم خدمت كنيد و باور كنيد كه اين گونه به خدا بسيار نزديك تر خواهيد شد.
دشمنان اسلام مى دانند كه معارف اصيل اسلام مى تواند دنيا و آخرت ما را آباد كند براى همين ما را به ويژه جوانان ما را به آن سمت سوق مى دهند كه تا سخن از خدا و عرفان مى شود همه به ياد چله نشينى و ذكر و ورد بيفتند و نه به ياد عشق و صميميّت و خدمت كردن به يكديگر; چرا كه اگر جامعه ما بر محور اين سه عنصر پايه گذارى شود سالم ترين جامعه خواهد بود و دشمنان ما از همين مى ترسند كه ما عاشق يكديگر باشيم و همديگر را دوست بداريم.
البتّه دوست داشتنى كه از سر شعور و فهم و با رويكردى عرفانى باشد!
دوستان خوبم! وقتى به احاديث اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه مى كنم، غصّه تمام وجودم را فرامى گيرد كه چرا ما اين قدر از شناخت برنامه هاى امامان خود دور افتاده ايم!
امّا هنوز هم دير نيست و ما با كمك هم مى توانيم آينده اى زيبا براى جامعه خود بسازيم كه "سپيده بسيار نزديك است!".
فردايى را با دستان خود مى سازيم كه در آن عشق به مردم مؤمن جزء بهترين عبادت ها و راه رسيدن به خدا، خوشحال كردن مردم باشد.
چرا كه من و تو به راز خشنودى خدا پى برده ايم.
💖💖💖💖💖💖💖💖
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهپانزدهم
چند سالى است كه مراسم اعتكاف در جامعه ما رواج پيدا كرده است و در روزهاى سيزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه رجب، مردم گروه گروه به مساجد رفته و معتكف مى شوند.
براى اعتكاف بايد سه روز، روزه بگيرى، در مسجد بمانى و مشغول عبادت باشى.
اگر بتوانى در مسجدالحرام و در كنار كعبه به اعتكاف مشغول شوى كه ثواب بسيار زيادى دارد.
امّا فكر كن، اگر بخواهى در مسجدالحرام معتكف شوى، بايد صبر كنى تا خدا توفيق سفر به مكّه را به تو بدهد.
امّا آيا مى خواهى كارى را به شما ياد دهم كه ثواب اعتكاف در مسجدالحرام را داشته باشد؟!
البتّه اين نكته را بدان، كارى را كه مى گويم اگر انجام دهى، ثواب شصت روز اعتكاف در مسجدالحرام را خواهى داشت؟
پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند: "هر گاه براى برآوردن حاجت مؤمن، گام برمى دارى، بدان كه اين گام برداشتن نزد خدا بهتر از اين است كه دو ماه در مسجدالحرام اعتكاف بنمايى".
به راستى كه دين ما چه دين كاملى است؟
در كدام مكتب مى توانى ارزش كمك كردن به مردم را اين قدر بالا بيابى!
افسوس و صد افسوس كه ما چقدر از دين واقعى فاصله گرفته ايم.
چند سال قبل، در مراسم اعتكاف چشمم به يكى از پزشكان افتاد كه از بيمارستان مرخصى گرفته بود و به عشق اعتكاف، به مسجد جمكران آمده بود.
به او گفتم كه وظيفه تو در حال حاضر، رسيدگى به بيمارانى است كه چند ماه است در نوبت مى باشند تا با دستان باكفايت شما جراحى شوند، امّا يكباره بدون برنامه ريزى قبلى به اين جا آمده اى و همه جراحى هاى خود را لغو كرده اى، چه خبر است كه مى خواهى به خيال خود به خدا برسى!
امّا چه كنم كه پزشك ما به تازگى به "عرفان" رو كرده بود، مى گفت كه من بايد به خدا برسم و از غير او جدا شوم!
آخر تا به كى در جامعه ما بايد به خاطر فهم غلطِ دين به بيراهه كشيده شوند؟
خدا مى داند بيمارانى كه در اين مدّت سه روز به خاطر مرخصى اين پزشك، عمل جراحيشان عقب افتاده بود، چقدر درد و رنج كشيده بودند!
من نمى گويم كه پزشكان جامعه ما، مرخصى نروند، هر انسانى نياز به استراحت دارد، سخن من اين است كه ما عرفان را بد فهميده ايم!
كاش اين آقاى پزشك مى دانست با كمك به بيماران خود مى توانست چندين برابر اين اعتكاف در مسجد جمكران، به خدا نزديك شود!
مگر ما ادّعا نداريم كه پيرو اهل بيت(عليهم السلام) هستيم و آنان سرمشق و الگوى ما هستند؟
آيا موافقيد داستانى را از زندگى امام حسن(ع) براى شما نقل كنم:
ادامه دارد
💖💖💖🌹🌹🌹💖💖💖
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#ادامهصفحهپانزدهم
بسيارى از مردم مدينه خود را براى اعتكاف در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) آماده مى كردند. البتّه عدّه اى هم از اطراف براى انجام مراسم اعتكاف خود را به مدينه رسانده بودند.
در مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بودم كه ديدم امام حسن(ع) به مسجد آمدند و در گوشه اى از مسجد اعتكاف خود را شروع كردند.
من بسيار خوشحال شدم كه امسال مى توانم در اين مراسم در كنار امام حسن(ع) باشم و از فيض حضور آن امام همام استفاده كنم.
براى همين خود را كنار امام رساندم و خدمت آن حضرت عرض سلام و ادب نمودم و با كسب اجازه در جوار ايشان معتكف شدم.
حال و هواى امام(ع) در موقع دعا و نماز براى من بسيار دلنشين بود و روح من همواره غرق در عظمتى بود كه در كنار ايشان حضور داشتم.
امام(ع) همواره مشغول دعا و راز و نياز با خدا بودند و براى تك تك لحظه هاى خود برنامه داشتند.
آن مرد كيست كه سراغ امام حسن(ع) را از همه مى گيرد؟ او چرا اين قدر نگران و مضطرب است؟
او به كنار امام(ع) آمد و گفت: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)! چند ماه قبل پولى را از فردى قرض گرفتم و به او قول دادم كه سر موعد پول را به او برگردانم، امّا چند روز از موعد گذشته است و من نمى توانم قرضم را ادا كنم براى همين آن فرد تصميم گرفته است مرا زندان نمايد، آيا مى شود شما بياييد با او سخن بگويد تا او به من چند روزى مهلت دهد تا بتوانم آن پول را فراهم نمايم.
امام با شنيدن سخن آن مرد از جا برخاست و به سوى در مسجد حركت كرد.
چون شخص معتكف جز براى انجام كارهاى ضرورى نبايد از مسجد خارج شود و اين كار هم كار چندان ضرورى نبود براى همين خيال كردم كه امام(ع) فراموش كرده است كه در حال اعتكاف است، پس به سوى ايشان رفتم و گفتم: اى پسر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)! آيا شما فراموش كرده ايد كه در حال اعتكاف هستيد؟
امام(ع) نگاهى به من كرد و فرمودند: نه فراموش نكرده ام، امّا من از پدرم شنيدم كه از جدّم رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)روايت كرد كه هر كس براى رفع مشكل برادر دينى خود قدم بردارد مثل اين است كه خدا را نُه، هزار سال عبادت كرده باشد، آن هم عبادتى كه شب ها تا به صبح در حال نماز و روزها روزه دار باشد.
بعد امام(ع) با سرعت از مسجد پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) خارج شد تا مشكل آن بنده خدا را برطرف كند.
من در مسجد ماندم و فكر كردم كه در اين اعتكاف سه روز، روزه مى گيرم و نماز مى خوانم امّا اگر يك حاجت برادر مؤمن را ادا مى كردم به اندازه هزار سال عبادت نزد خدا ثواب داشتم.
بايك حساب سرانگشتى به اين نتيجه رسيدم كه اگر مشكلى از برادر مؤمن خود برطرف مى كردم به فرموده رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) ثواب من 118 هزار برابر بيشتر از سه روز اعتكاف بود.
💖💖💖💖🌹💖💖💖💖
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهشانزدهم
همه دوستان و آشنايان گرد من جمع شده اند و براى من گريه مى كنند!
جنازه مرا براى غسل و كفن مى برند و بعد از آن مرا داخل تابوتى مى گذارند و تشييع جنازه شروع مى شود.
يكى فرياد مى زند بلند بگو: "لا اله الا الله".
همه با هم اين ذكر را مى گويند و آرام آرام مرا به سوى قبر مى برند.
از شما چه پنهان ترس عجيبى تمام وجودم را فرا گرفته است!
آخر چگونه دلشان مى آيد كه مرا داخل اين قبر تنگ و تاريك قرار دهند و بر روى من خاك بريزند!
هر چه التماس مى كنم، كسى صداى مرا نمى شنود!
در نزديكى هاى قبر، سه بار تابوت مرا به زمين مى گذارند و بعد بلند مى كنند و كنار قبر مى گذارند.
اكنون صدايى به گوشم مى خورد و بر وحشتم افزوده مى شود، گويا فقط من اين صدا را مى شنوم و كسى ديگر اين صدا را نمى شنود!
اين صدا صداى قبر من است كه فرياد مى زند: "من خانه تاريكى ام، من خانه وحشتم".
يك نفر وارد قبر مى شود و جنازه مرا مى گيرد و داخل قبر مى گذارد!
بعد از لحظاتى سنگ هاى لحد را روى من مى چينند!
وقتى آخرين سنگ را مى گذارند، قبر من تاريك تاريك مى شود!
خدايا من در اين تاريكى چه كنم؟ صداى ريختن خاك را بر روى قبرم مى شنوم.
بعد از لحظاتى سر و صداها تمام مى شود و هر كسى به خانه خود مى رود، حتّى صميمى ترين دوستانم مرا در دل خاك، تنهاى تنها رها مى كنند و مى روند!
در اين ميان در سمت راست قبرم درى از نور گشوده مى شود!
يك جوان زيبارو، وارد قبرم مى شود و به من سلام مى كند.
تا نگاهم به اين جوان مى خورد، غم و غصّه ها از دلم مى رود!
او در حالى كه لبخند به لب دارد به من سلام مى كند.
نمى دانم در اين سلام چه بود كه چنين در دل من اثر كرد و مرا آرام نمود، آرى نفس او نفس خدايى بود كه اين چنين باعث آرامش قلب من شد.
دوست من! آيا شما اين جوان را مى شناسيد؟ خوب است كه از خود او سوال كنم: تو كيستى كه با مهربانى با من برخورد كردى؟
آن جوان زيبا، رو به من مى كند و مى گويد: "يادت هست در دنيا، برادران مؤمن خود را شاد نمودى! من همان شادمانى اى هستم كه در دل آن مؤمنان، ايجاد كردى! من آمده ام تا در اين لحظه تنهايى و غربت مونس تو باشم. آمده ام تا در موقع سؤال و جواب نكير و منكر، تو را يارى كنم تا تو بتوانى به خوبى به سؤال هاى آنها جواب بدهى. آن موقعى كه سر از قبر بردارى و وارد صحراى قيامت شوى همه جا همراه تو خواهم بود و تو را يارى خواهم كرد تا آنجا كه از پل صراط بگذرى و وارد بهشت شوى".
اين جا بود كه من خدا را شكر كردم و با خيال راحت منتظر آمدن نكير و منكر شدم و ديگر هيچ ترسى نداشتم، چرا كه اين جوان زيبا، در كنار من مايه قوّت قلبم بود.
دوست من! اين داستانى كه براى شما نقل كردم برگرفته از حديث امام صادق(ع) مى باشد.
بيا تا زنده هستيم و فرصت داريم به كمك دوستان مؤمن خود بشتابيم; مشكل آنها را برطرف ساخته، سعى كنيم تا شادمانى را به آنان هديه كنيم، باشد كه در داخل قبر، همان جوان زيبا، شادى و آرامش را به ما ارزانى بدارد.
💐💐💐💐💐💐💐💐💐
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحههفدهم
زندگىِ امروز ما آميخته با انواع حوادث خطرناك مى باشد.
هر روز خبر تصادف هايى را مى شنويم كه جان عدّه اى از هموطنان را مى گيرد.
به هر حال رانندگى خطرات خاصّ خود را دارد و ما هم ناگزير از آن مى باشيم. از طرف ديگر بيمارى هاى عجيب و غريب هم به سراغ ما يا خانواده ما مى آيد.
براى همين بايد فكرى كنيم تا خود و خانواده خود را در مقابل خطرات و بيمارى ها بيمه كنيم.
آيا شما بيمه اى را مى شناسيد كه شما را در مقابل حوادث مختلف بيمه كند!
آيا بيمه ها مى توانند از وقوع حوادث جلوگيرى كنند؟
اگر موافق باشيد من بيمه اى را به شما معرّفى مى كنم كه مى تواند شما را در مقابل بروز حوادث مختلف بيمه كند.
البتّه خوب است ابتدا بدانيم اين شركت بيمه را خداوند راه اندازى كرده و همه بندگان خود را به سرمايه گذارى در اين شركت دعوت نموده است.
مى دانى نام اين بيمه چيست؟ "شركت بيمه شادمانى".
البتّه شما مى دانيد كه هر شركت بيمه اى نياز به يك نفر مدير عامل دارد كه كارهاى اجرايى آن را انجام دهد.
خوب است بدانيد كه مدير عامل اين شركت حضرت على(ع)مى باشد.
آيا اكنون آماده هستيد تا قرارداد را امضا كنيد؟
بيمه گر: خدا
بيمه گزار: انسان
تعهدات بيمه گر: نجات از بلاها
تعهّدات بيمه گزار: شاد كردن دل ها.
اكنون موقع آن است كه سخن مدير عامل اين شركت را بشنويد:
اى كميل! از طرف من به مردم بگو تا به ديگران كمك كنند.
اگر تو با كمك كردن، شادى را به دل بندگان مؤمن بنشانى، خداوند از اين شادى دل ها، سپرى براى تو خلق مى كند تا بلا را از تو دور كند.
آرى، كمك كردن به مردم مؤمن باعث مى شود كه انواع بلاها از شما و خانواده شما دور شود!
از امروز ديگر تصميم بگير در اين شركت بيمه شادمانى سرمايه گذارى كنى. با اين كار مى توانى بلاهايى را از خود دور كنى كه اگر خداى ناكرده به سراغ تو بيايند، بايد همه دارايى و ثروت خود را خرج كنى!
وقتى تو يك گوسفند را براى تأمين غذاى فقرا ذبح مى كنى و گوشت آن را بين فقرا تقسيم مى كنى در واقع دويست هزار تومان خرج نموده اى امّا با اين كار بيمه گر، تصادفى را از تو دور مى كند كه چه بسا هستى تو را از تو مى گيرد!
پس هر چه مى توانى در اين شركت سرمايه گذارى كن چرا كه از شما چه پنهان، اين تنها شركتى است كه به دنبال منافع شخصى خود نيست، بلكه صدها برابر به شما سود مى دهد!
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحههجدهم
آيا تا به حال فكر كرده اى كه چه موقع به خدا خيلى نزديك شده اى؟
اگر به سخنان اهل بيت(عليهم السلام) مراجعه نماييم متوجّه مى شويم كه در دو موقع ما مى توانيم به خدا بسيار نزديك شويم:
الف) موقعى كه به سجده مى رويم و در سجده با خداى خود راز و نياز مى كنيم و اشك از چشمان ما جارى باشد.
ب) موقعى كه با كمك كردن به مردم و مهربانى نمودن با آنها، شادى را به قلب آنها هديه مى كنيم.
به راستى كه ما چه دين كاملى داريم، و چقدر اين آيين منظم و دقيق است، هم به گريه و اشك اهميّت مى دهد و هم به شادى و شادمانى!
متأسّفانه ما بيشتر به جنبه هاى اشك و گريه توجّه كرده ايم و همواره تلاش كرده ايم خدا را در ميان سجده و اشك بيابيم; امّا جور ديگر هم مى توان خدا را يافت!
مى توانيم در ميان شادمانى و سرورى كه به ديگران ارزانى مى داريم، خدا را بيابيم.
آيا تا به حال دقّت كرده اى كه وقتى به برادر مؤمن خود كمكى مى كنى و قلب او را خوشحال مى نمايى، آن وقت چقدر در آسمان معنويّت اوج مى گيرى!
آرى، آن وقت است كه تو در آغوش مهربانى خدا هستى و خودت خبر ندارى!
در آن موقع دعايت مستجاب است، قدر خودت را بدان و به آرزوهاى بلند خويش انديشه كن.
به خود خداوند قسم كه راه رسيدن به او بسيار آسان است.
در راهِ هم آغوشى دل ها، گام بردار و تلاش كن كه براى جامعه خود فردى مثبت باشى و همّ و غمّ تو رفع گرفتارىِ مردمى باشد كه در كنار آنها زندگى مى كنى.
بيا و خدا را ميان شادى دل ها جستجو كن!
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازخوشنودیخدا
#رازحوشنودیخدا
#صفحهنوزدهم
روز قيامت در پيش است، و چه روزى است آن روز!
تشنگى بر همه غلبه پيدا مى كند، همه جا تاريك است و صداى ناله و ضجّه از هر طرف به گوش مى خورد.
آسمان شكاف برداشته و كوه ها متلاشى شده اند.
آتش جهنّم زبانه مى كشد و همه در هراسند كه نتيجه كار آنها چه خواهد شد.
حسابرسى شروع مى شود و نام هركس را كه مى خوانند به اعمال و كردارش رسيدگى مى كنند.
پلِ صراط در پيش رو است و همه بايد از روى آن عبور كنند!
پاى گروهى از مردم روى پلِ صراط مى لغزد و در آتش جهنّم مى افتند، آنها كسانى هستند كه در دنيا همواره گِرد گناه مى چرخيدند.
آرى، امروز، روزِ اضطراب است; روز نگرانى است!
خواننده محترم!
براى اضطرابِ روز قيامت چه كار مى توانيم بكنيم؟
خيلى دوست دارم كه قسمتى از سخن امام صادق(ع) را برايت بگويم:
اگر در اين دنيا براى رفع اضطراب و نگرانى برادر مؤمن خويش تلاش كنى و او را براى رفع مشكلش كمك نمايى، خداوند براى تو هفتاد و دو رحمت قرار مى دهد.
يكى از اين مهربانى ها را در اين دنيا به تو مى دهد و زندگى تو با آن رونق مى گيرد.
و هفتاد و يك رحمت را براى روز قيامت تو قرار مى دهد تا هرگاه دچار وحشت و اضطراب شدى با آن مهربانى هاى خدا آرام شوى.
آرى، اگر مؤمنى را ديدى كه به خاطر گرفتارى نگران است و آرامش از او سلب شده است، فرصت را غنيمت شمار و براى رفع مشكل او تلاش كن و بدان كه خداوند به خاطر اين كار، در روز قيامت نگرانيت را برطرف خواهد نمود و آرامش را به تو ارزانى خواهد داشت.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهبیستدوم
وحيد از دوستان بسيار نزديك من بود. يك روز با من تماس گرفت و گفت: مى خواهم شما را ببينم و در مورد موضوعى با شما سخن بگويم.
قرار شد كه عصر به منزل من بيايد تا هم ديدارى تازه كنيم هم با يكديگر گفتگو كنيم.
وحيد سر ساعت مقرّر به منزل آمد و بعد از احوال پرسى سر صحبت را اين گونه باز كرد: نمى دانم چرا خداوند اصلا گوش به حرف من نمى دهد؟! هر چه دعا مى كنم، هر چه با او تماس مى گيرم، اصلا جواب مرا نمى دهد! مدّت شش ماه است كه حاجتى دارم و مداوم از او مى خواهم كه حاجت مرا روا كند امّا گويى كه او با من قهر است! به هر درى زده ام و هر جا بگويى رفته ام، فايده اى نداشته است! اين حاجت من آن قدر مهم است كه فقط به دست خود او برآورده مى شود ولى حالا ديگر دارم نااميد مى شوم، يك فكرى به حال من بكنيد.
من وحيد را مى شناختم و معلوم بود كه ديگر كارد به استخوانش رسيده كه اين طورى حرف مى زند.
من سكوت كرده، به فكر فرو رفتم و پيش خودم گفتم: حالا من در جواب اين دوست خود چه بگويم؟
راستش را بخواهيد در اين جور مواقع از خودش مدد مى طللبم تا كمكم كند كه بتوانم گره اى از بندگانش باز كنم.
يك دفعه مطلبى به ذهنم خطور كرد و براى همين از وحيد سؤال كردم: آيا در اين مدّت شش ماه تلاش كرده اى مشكلِ انسان گرفتارى را حل نمايى؟
وحيد نگاهى به من كرد و گفت: چه حرفها مى زنى! اين شرايطى كه براى من پيش آمده است، خواب را از من گرفته است، بيچاره ام كرده است! در اين شش ماه ديگر اصلا فرصتى برايم نمانده است كه به زن و بچّه خودم فكر كنم، حالا تو به من مى گويى به فكر مشكل مردم باشم.
من در جواب گفتم: كافى است، فهميدم كه چه كار بايد بكنيم.
او خيلى خوشحال شد و از من خواست تا راه حل را به او بگويم. و من در پاسخ او گفتم: ببين، تو شش ماه خودت به دنبال حلّ مشكلت بودى، بيا كارى كن كه از امروز خدا خودش به دنبال حلّ مشكل تو باشد.
وحيد با تعجّب به حرف هاى من گوش مى كرد و من ادامه دادم: تو تصميم بگير از امروز به بعد اصلا به فكر مشكل خودت نباشى، بلكه يك نفر مؤمنى كه گرفتار مشكلى شده است را پيدا كن و جهت رفع مشكل او تلاش نما و سعى كن تا مشكل او را برطرف نمايى، باور كن كه خداوند وقتى مى بيند كه تو به فكر رفع مشكل مؤمنى هستى، خودش به فكر رفع مشكل تو مى افتد.
اين كلام امام صادق(ع) است: "هر كس در راه برآوردن حاجت مؤمنى باشد، خداوند هم در راه برآوردن حاجت او خواهد بود".
وحيد عزيز! تو آن قدر در فكر رفع مشكل خود فرو رفته اى كه از اطرافيان خود غافل شده اى، چه بسا نزديك ترين فاميل و همسايه تو مشكلى داشته اند و تو وظيفه داشتى به آنها كمك كنى ولى آنها را فراموش كرده اى و براى همين خدا هم حاجت تو را فراموش كرده است!
خلاصه آنكه وحيد آن روز از خانه ما رفت ولى بعد از ده روز به خانه ما آمد ولى اين دفعه بسيار خوشحال بود و از رفع مشكل خويش خبر مى داد و مى گفت چگونه در زندگى او معجزه اى رخ داد و همه چيز حل و فصل شد و همه اين ها را به خاطر آن مى دانست كه براى رفع مشكل يكى از فاميل خود اقدام كرده بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهبیستسوم
خداوند به ما نعمت هاى بسيار زيادى داده است و ما وظيفه داريم كه در مقابل اين همه مهربانىِ خدا، شكر او را بجاى آوريم.
امّا نكته اى كه بايد مورد توجّه قرار گيرد، اين است كه بعضى از انسان ها نعمت هاى خداوند را در ثروت و پول دنيا خلاصه مى كنند و با اين نوع نگاه، بسيارى از نعمت هايى كه خدا به آنها داده است را فراموش مى كنند و شكر آن را بجا نمى آورند.
براى مثال همين نعمت سلامتى، چه نعمت گهربارى است ولى انسان تا بيمار نشده قدر آن را نمى داند و چه بسا شكر آن را هم نمى كند.
اگر انسان همه دنيا را داشته باشد امّا بدن او در سلامت نباشد، نمى تواند از ثروت و دارايى خود بهره ببرد.
چرا ما عادت كرده ايم كه همواره به نداشته هايمان انديشه كنيم؟
ما بايد سعى كنيم به آنچه خداوند به ما داده است فكر كنيم و شكر آن را بجا آوريم كه در اين صورت توفيق الهى يارمان مى شود و مشمول لطف و مهربانى خداوند قرار مى گيريم.
البتّه اين كه شما به ياد نعمت هاى خدا بيفتيد يك اثر مهم ديگر هم دارد و آن اين كه محبّت به خداوند متعال در دل شما جوانه مى زند و با استمرار اين كارِ فكرى، اين جوانه تبديل به درختى پربار مى شود و هر لحظه ميوه معاشقه با خدا بر اين درخت به ثمر مى نشيند.
اكنون مى خواهم شما را با يكى از نعمت هاى خوب خدا كه به ما عنايت كرده است، آشنا سازم:
وقتى كسى براى درخواست كمك به شما مراجعه مى كند، چه احساسى داريد؟ آيا اين را براى خود درد سرى مى دانيد؟ آيا دوست داريد سخن امام حسين(ع) را در اين باره بشنويد؟
آن حضرت در اين باره مى فرمايد: "همانا مراجعه مردم به شما يكى از نعمت هايى است كه خداوند به شما داده است".27
به راستى چه نعمتى از اين بالاتر كه زمينه اى براى شما فراهم شود كه كمكى به مؤمنى بنماييد و در مقابل، خداوند براى شما ثواب هزار حج بنويسد و باعث رشد و كمال معنوى شما بشود و به خداوند متعال نزديك شويد.
انصاف بده كه در اين دنيا چه چيزى به اندازه نزديكى به خدا مى تواند ارزش داشته باشد؟
وقتى حاجت مؤمنى را برآورده مى كنى خداوند متعال بيش از همه لحظه ها نزديك مى شوى و آن موقع است كه خدا تو را خيلى دوست دارد و به تو افتخار مى كند.
اگر اين ها نعمت نيست، پس نعمت چيست؟
مبادا وقتى كسى به تو مراجعه كرد و از تو كمكى طلبيد، اخم كنى كه خدا اين اخم تو را مى بيند، تو با اين كار كفران نعمت كرده اى، خدا يكى از بهترين و بزرگترين نعمت هاى خويش را براى تو فرستاد امّا تو آن را قبول نكردى و كفران نعمت كردى و براى همين مى بينى كه بركت زندگيت رفت!
امّا اگر از اين نعمت استقبال كردى و با روى باز به ديگران كمك كردى در واقع شكر اين نعمت را بجا آوردى و اينجا است كه بركت و رحمت خدا به زندگيت نازل مى شود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهبیستهفتم
در اين فصل به ذكر نكات مهم ديگرى در مورد كمك كردن به ديگران مى پردازم و اميدوارم كه براى شما مفيد واقع شود:
1 . اگر فردى به شما مراجعه كرد و از شما كمك خواست و شما قدرت آن را نداشتيد كه او را كمك كنيد و واقعاً به هيچ وجه ممكن نبود قدمى براى او برداريد، پس در قلب خويش آرزو كنيد كه اى كاش مى توانستيد كارى براى او بكنيد.
خداوند متعال اين خواسته قلبى شما را مى بيند كه دوست داشتيد براى برادر مؤمن خود كارى انجام دهيد و به خاطر همين آرزوى قلبى، در روز قيامت رحمت خود را بر شما نازل مى كند.
2 . دقّت نماييد كه منظور از كمك كردن به مردم فقط كمك هاى مادّى نيست، چه بسا افرادى در جامعه هستند كه نياز به كمك هاى روحى دارند.
حتماً برايتان پيش آمده است كه كسى نزد شما بيايد و در شرايط روحى بدى باشد و شما با او به گفتگو پرداخته، با روى خوش از او استقبال كرده باشيد و گاهى با گفتن حكاياتى شيرين، لبخندى به لب هاى او نشانده باشيد.
بدانيد بعضى مواقع با يك لبخند شيرين، بهترين كمك را به ديگران مى كنيد.
باور كنيد كه همان كلامى كه بر زبان شما جارى مى شود و باعث شادمانى مؤمنى مى گردد، دريايى از رحمت خدا را به سوى شما جذب مى كند و شما را در سايه مهربانى خدا قرار مى دهد.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59
#رازحوشنودیخدا
#صفحهبیستنهم
6 . هرگاه مؤمنى به سراغ شما آمد و از شما تقاضاى كمك كرد، بدانيد كه در واقع رحمت خدا به سوى شما رو كرده است و اگر به آن مؤمن كمك كنيد، در واقع آن رحمت خدا را قبول كرده ايد و اگر خداى ناكرده تقاضاى آن مؤمن را (با توانايى انجام دادن آن) رد كرديد در واقع رحمت خداوند را از خود دور كرده ايد!
7 . از رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) سؤال شد كه بهترين اعمال نزد خدا چه مى باشد؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در جواب فرمود: "بهترين اعمال نزد خدا، تلاش براى شاد نمودنِ دل مردم مسلمان است".
سپس از آن حضرت سؤال كردند كه چگونه دل مسلمانى را شاد كنيم؟
آن حضرت فرمودند: "اگر گرسنه است، او را سير نماييد; اگر غم و غصّه به دل دارد، غم و غصّه اش را برطرف كنيد; اگر قرض دارد، قرض او را ادا كنيد".
چه زيبا پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به نيازهاى جسمى و روحى هر فرد اشاره كرده اند پس باور كنيم كه رفع اين نيازها از ديگران كه منجر به شادى دل آنها مى شود، بهترين كارى است كه خدا از ما مى خواهد.
💖🌹🦋💖🌹🦋💖🌹🦋
#رازخشنودیخدا
#میخواهمخداراخشنودکنم
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالشهداءومهدویت
#نویسندهمهدیخدامیان
#نشرحداکثری
#التماسدعا
eitaa.com/joinchat/4178706454Ca0d3f56e59