eitaa logo
شهداءومهدویت
7.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
27 فایل
دفتر نوشته‌هایم را سفید می‌گذارم مولا جان! بی تو بودن که نوشتن ندارد درد دارد … (یارب الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجة) 🤲 ادمین تبادل: @Yassin_1234 شنوای حرفهاتون هستیم @Yare_mahdii313 مدیرکانال: @shahidbakeri110
مشاهده در ایتا
دانلود
🍀 ﷽ 🍀 🍁 ..... 󠀼رادوین حالم بد بود بدتر از همه روزهایی که خشمم مثل زهری تلخ ، جان مرا تا پای مرگ پیش می برد . ارغوان رفته بود ، آیینه شکسته بود و گوشه اتاق ، کنج دیوار ، خیره به در نیمه باز اتاق ، از دست ضرب دیده ام ، قطره قطره خون می چکید .نگاهم هنوز روی در نیمه باز بود . خانه در سکوتی فرو رفته بود که انگار میخواست با چنگال های تیزش مرا خفه کند . چقدر خانه بدون ارغوان و رادین ، سکوتی مرگبار داشت . دلم گرفته بود از خودم ، از این همه عشق ، از این تپش های قلبی که بی وقفه برای ارغوان میزد و انگار او نه میدید و نه میشنید.نمیدونم چی شده بود . آیدا چی گفته بود . اما یه چیزی با عقل من درست در نمیومد . از وقتی که ارغوان وکالت طالق را از من گرفته بود ، هر روز منتظر یه بهونه بودم ، هر روز منتظر یه دعوا . یه دعوای تظاهری . یه بهونه الکی . ایراد از اخالقم ، رفتارم ، خانواده ام ، یا گفتن یک کلمه عدم تفاهم بین فرهنگ او با من و خانواده ام . قطعاً که این تفاهم نبود . منو و خانواده ام کجا و ارغوان و خانواده حاج صبوری کجا !! آه بلندی کشیدم و از جا برخاستم . خیلی حالم بد بود. یه وسوسه ی شدید توی سرم افتاده بود که یکی از اون قرص های آرامش بخشی که همیشه با خوردنش از این سردرد گنگ و پردرد راحت میشدم ، بخورم . اما نباید این راه رفته را دوباره به عقب برمیگشتم . نمیخواستم تمام روزهای گذشته رو دوباره از اول شروع کنم . فشار دستام روی میز آرایش زیاد بود. میخواستم تمام دردام رو روی این دستام بندازم . در کشویی ارغوان را بی هدف باز کردم . دنبال چیزی نمی گشتم فقط برای اینکه نگاهم رو به چیزی غیر از اون فکری که توی سرم بود ، بدوزم . یک دفتر کوچک با جلد پارچه ای سبز رنگ با گلهای ریز قرمز ، توجه ام رو جلب کرد. خیلی عجیب بود . این دفتر یک دفتر معمولی نبود . مثل دفتر یادداشت برای خرید های روزانه نبود . یه جور زیبایی جلد قشنگش توجهم را جلب کرد . دفتر را برداشتم و شاید فقط به خاطر فرار از فکر به داروهام ، دفتر رو برداشتم و نشستم لبه تخت . دفترو باز کردم . خط ارغوان بود . بعضی از صفحات چقدر زیبا و خوش خط نوشته بود و بعضی از صفحات خطوط تند و عجولانه . مسلماً نویسنده یکی بود ، اما این حال خوش یا ناخوشش بود که اینقدر دست خطش رو متغیر کرده بود . به همین دلیل جلب خوندن خط ها شدم. 🦋 🦋🦋 🦋🦋🦋✨ @shohada_vamahdawiat <======🏴🌻🏴======>