🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
📕رمان #سپر_سرخ 🔻قسمت 0⃣6⃣ ▫️هنوز پیام را باز نکرده و خط اول پیام از صفحۀ اصلی موبایل پیدا بود
🍂🍂رمان #سپر_سرخ 🍂🍂
قسمت 1⃣6⃣
▫️چشمانم را گشودم و دیدم همانطور که کنارم نشسته، از گوشه پیشانی تا روی گونهام را دست میکشد و طوری با محبت نگاهم میکرد که برای یک لحظه ترس تهدیدهای عامر فراموشم شد.
▪️تا دید چشمانم را گشودم، لبخندی دلربا لبهایش را ربود؛ طوری که دندانهایش مثل مروارید درخشید و برای نخستین بار غرق احساس به رویم خندید: «آروم بخواب عزیزم، من همینجا کنارتم تا تو راحت خوابت ببره! برای سحری بیدارت میکنم!»
▫️شاید دلش برای وحشت و لرزش بدنم سوخته بود که لحن و نگاهش لبریز احساس شده و محبت از سرانگشتانش روی صورتم میچکید.
▪️همین امشب مرا از آغوشش پس زده بود؛ اینهمه بارش احساسش باورم نمیشد و در این نیمهشب وحشتناک، فقط همین حس حمایت و نوازشهای بیمنت را میخواستم که دوباره چشمانم را بستم و در برزخی از وحشت، بلاخره خوابم برد.
▫️نمیدانم چقدر از خوابم گذشته بود که از صدای فریادی تمام تنم تکان خورد و روی تخت نیمخیز شدم.
▪️مهدی کنارم نبود و سایۀ مردی از مقابل درِ اتاق رد شد که وحشتزده صدا زدم: «مهدی؟»
▫️میترسیدم از جایم تکان بخورم و خبری از او نبود که بدن کرختم را از روی تخت کَندم و با قدمهایی سست از اتاق بیرون رفتم.
▪️چندبار صدایش زدم اما در اتاق نشیمن و آشپزخانه نبود، درِ اتاق زینب را آهسته گشودم و از اینکه تختش خالی بود، بیشتر وحشت کردم.
▫️دور خانه میچرخیدم و مضطرب مهدی و زینب را صدا میزدم و انگار هیچکس در این خانه نبود که جز سکوتی مرگبار، چیزی نمیشنیدم.
▪️مطمئن شدم به هر ترفندی بوده، قفل موبایلم را باز کرده و پیامهای عامر را خوانده و به همین جرم، به همراه زینب ترکم کرده که میان خانه و از اینهمه تنهایی به گریه افتادم.
▫️باورم نمیشد بیهیچ توضیحی رهایم کرده باشد؛ هنوز مزۀ نوازشهای آخرش زیر زبانم مانده و حرارت سرانگشتانش روی گونههایم بود که در غربت بغداد و خلوت این خانه، دور خودم میچرخیدم و با گریه نامش را صدا میزدم.
▪️باید تا خیلی از خانه دور نشده بود، التماسش میکردم برگردد که برای برداشتن موبایل به سمت اتاق خواب دویدم و از وحشت آنچه دیدم، قلبم از تپش افتاد.
▫️عامر روی تخت خوابم لَم داده و با نیشخندی به تماشای تنهاییام نشسته بود. همین یک ساعت پیش پیام داده بود و نمیفهمیدم چطور وارد خانۀ ما شده و ترسیدم بلایی سر مهدی و زینب آورده باشد که از شدت ترس بیاختیار جیغ زدم.
▪️مطمئن بود کسی نیست تا به دادم برسد که با غرور از روی تخت بلند شد و شبیه شکارچی بیرحمی که به سمت صیدش برود، با خنده به طرفم میآمد.
▫️موهایم بیحجاب بود و همین که مرا با این سر و وضع میدید، برای کشتن دلم کافی بود تا از اتاق خواب فرار کنم و وحشتزده مهدی را صدا بزنم که ضربهای محکم کمرم را شکست و با صورت به زمین خوردم.
▪️طوری با لگد در کمرم کوبیده بود که احساس کردم استخوانهایم در هم خُرد شده و روی زمین از درد به خودم میپیچیدم.
▫️پنج ماه بود تنم از دست کتکهایش نجات پیدا کرده و دوباره امشب وحشیانه به خانهام آمده بود تا آوار مستیاش را سرم خراب کند که امان نمیداد تکانی بخورم و بیامان میزد.
▪️ظاهراً امشب از همیشه مستتر بود که به قصد کشتن، کتکم میزد و من زیر هجوم مشت و لگدهایش، نه از شدت درد که از وحشت آنچه به سر مهدی و زینب آورده بود، با صدای بلند ضجه میزدم.
▪️فشار شدیدی روی بازوهایم حس میکردم و ضربههای سنگینی که تنم را به شدت تکان میداد و صدای آشنایی که نامم را فریاد میزد و مثل اینکه روحم به بدنم بازگشته باشد، روی تخت کوبیده شدم و با جیغی بلند از خواب پریدم.
▫️هنوز بازوهایم در دستانش مانده و او همچنان تکانم میداد تا از این کابوس وحشتناک نجاتم دهد و من از وحشت آنچه دیده بودم، تنم رعشه گرفته و با هر نفس انگار قلبم به گلو میرسید.
▪️از خرابی بی حد و اندازه حالم، نفس مهدی به شماره افتاده و اینبار نه از داغ فاطمه که برای اولین بار به خاطر من، روی چشمانش را پردهای از اشک گرفته بود و حتی نمیفهمید چه بلایی سر دلم آمده که فقط با چشمانی سوخته از غصه نگاهم میکرد.
▫️شاید میترسید تنهایم بگذارد که حتی برای آوردن یک لیوان آب از اتاق بیرون نمیرفت و من بین دستانش مثل پرندهای وحشتزده پر و بال میزدم و دیگر نتوانستم تحمل کنم که نفسهایم در هم شکست: «من میترسم مهدی.. من دارم از ترس میمیرم...»
▪️شاید از ضجهها و کلمات بریده و درهمی که در خواب گفته بودم چیزهایی فهمیده بود که به سر و صورتم دست میکشید و با هر نفس، نجوا میکرد: «از چی میترسی عزیزم؟ کی داره اذیتت میکنه؟ عامر کیه؟»
▫️از اینکه نام عامر را شنیده بود، وحشتزده نگاهش کردم و همین وحشتِ چشمانم، جگرش را آتش زد: «کی انقدر تو رو ترسونده؟»...
ادامه دارد...
✍️ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🌷🌷سوختهها عاشقند🌷🌷
آدمها سه دستهاند؛ خام، پخته و سوخته
خام که هیچ! پخته هم عقل معیشت دارند
و دنبال کار و زندگی حلال هستند!
سوختهها عاشقند. چیزهای بالاتری میبینند و میسوزند توی همان عشق!
#شهید_مجیدپازوکی
🌷یادشهدا و امام شهدا با ذکرصلوات
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
دوست دارم برای تو بسوزم یا رب...
🕊شبتون غرق عاشقی برای خدا🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#السَّلاَمُعَلَیْکِأَیَّتُهَاالصِّدِّیقَةُالشَّهِیدَةُ
◾️ «مادر کجایی؟» راهی نمانده تا خانه بیایی ...
🎙حاجمحمود کریمی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️داغی به قلب عالم امکان نشاند و رفت
عالم در التماس بماند ، او نماند و رفت...
▪️دنیای خاک , چادر او را گرفته بود
دستی کشید و چادر خود را؛ تکاند و رفت...😔
فرا رسیدن ایام فاطمیه و شهادت مظلومانهٔ بانوی عالمیان حضرت زهرا سلام الله علیها را خدمت شما همسنگران شهدایی و همه منتظران واقعی مولا صاحب الزمان عجل الله تسلیت عرض میکنیم.
🤲دعای خیر حضرت مادر شامل حالتان.
#یافاطربحقفاطمهعجّللولیکالفرج
#فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙قطعهتلاوتی قوی و زیبا از استاد سیّـدمـحمـد نـقشبـندی
📖سوره مبارکه آلعــمـران ، آیات ۴۲ الیٰ ۴۴
🕰مدتزمان: ۱:۲۹
🌺ببینید و بشنوید و لـذّت ببرید...
♥️
♥️♥️
♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️
♥️♥️♥️♥️♥️♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم عج
درتمناے نڪَاهت بيقرارم
تا بیایی
مڹ ظهور لحظہها را ميشمارم
تا بیایی
خاڪ لایق نیست
تا بہ رویش پاڪَذارے
درمسیرت جاڹ فشانم
گل بڪارم تا بیایی
🌼 اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد
وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌼
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر صبح یک سلام✋
روزت را زیبا کن!
عادت سلام کردن به امام حسین علیه السلام را نشر می دهیم ...
@shohadabarahin_amar
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
شادی روح شهدا صلوات🕊🌷
امام خامنه اے حفظہ الله :
بالاترین اجرهـا برای انسانے ڪہ در راه خدا مبارزه مےڪند، نوشیدن شربت گوارای شهادت است.
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ایام فاطمیه هست این صحبتهای شهید رئیسی در مورد توسل به حضرت فاطمه زهرا را حتماً ببینید
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️دیر آمدم، دیر آمدم،
در داشت میسوخت...😭
صلیاللهعلیکِ یا مولاتی،یا فاطمةالزهرا🍃
@shohadabarahin_amar
1_724352790.mp3
8.57M
♨️مخاطبان ارجمند!
حتما این صوت را کامل گوش کنید و برای نوجوانان و جوانان خود هم بفرستید!
آقای طائب در این سخنرانی، نکات بسیار مهمی در رابطه با علت شهادت
حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها را تبیین و تشریح کرده است!
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزودی فتنههایۍ پیش روۍ خواهید داشت ڪه ڪل شهدا آرزوی حضور بجای شما را خواهند داشت!
آنروز من نیستم، ولی شما پشت آقا را خالی نڪنید
اللهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم💐
#سلام_خدابرشهیدان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohadabarahin_amar
🕊به مناسبت سالروز شهادت شهید مرتضی عبداللهی
.
تاریخ تولد : ۹ اسفند ۱۳۶۶
.تاریخ شهادت : ۲۳ آبان ۱۳۹۶.دیرالزور سوریه
.مزار شهید : بهشت زهرا
🍃قدم به قدم، قامت دلربایش بر نیزه های آفتاب چیره میشود و پیش میرود. او مرتضی ست🙂
.
🍃ذره ذره ی وجودش را، نذر خشنودی سالار شهیدش کرده بود
و سنگ مزارش را ، هدیه به حضرت_ مادر. اویی که شتابان میرفت و مایی که جا ماندیم😔
حسین جان
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
یادشهدا باصلوات
شهید مرتضی عبداللهی🌷
✨هدیه به روح مطهر شهید صلوات
☂اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد☂
#سالروزشهادت
#شهیدمدافع_حرم_مرتضی_عبداللهی
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ذوق مادر شهید برای کشیدن تصویر فرزندش
🔹مادر شهید ابوالحسن اسدی دارابی بعد از اینکه خبردار شد، قرار است تصویر فرزند شهیدش بر روی دیوار نقش ببندد، هرروز برای نقاش چایی و صبحانه آورد تا به این صورت از زحمت او قدردانی کند.
#مادران_صبورشهدا
#مدیون_شهداییم
#شهیدابوالحسن_اسدی
@shohadabarahin_amar
❣از حضرت محمد امام باقر عليه السلام نقل است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند :
✨ حضرت جبرئيل امین به من خبر داد ، با اين كه بوى بهشت از هزار سال راه به مشام میرسد ، ولى عطر و بوی آن به مشام شش گروه نمیرسد :
❶ كسى كه قطع رحم نمايد
❷ پيرمردى كه زنا كند
❸ كسى كه از روى تكبّر راه رود
❹ افرادی كه شايعهپراكنی نمايند
❺ شخصی كه سخنچينى نمايد
❻ كسی كه از دنيا سير نمیشود
معانی الأخبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃آنھا که از پل صراط میگذرند قبلا از خیلی چیزها گذشتهاند باید بِگذری تا بُگذری
و آنها گذشتند...
#التماس_دعای_شهادت🥀
#روزتون_شهدایی
#یادشهداباصلوات🥀
@shohadabarahin_amar
🌷🌷~🕊
🌸🍃ڪوچڪ بود وقتے ڪه رفت؛
سنش را مے گویم...
ڪوچڪتر شد وقتے ڪه برگشت؛
قامتش را مے گویم...!🍃🌸
📸شهید دهه هفتادی❣
#سید_مصطفی_موسوی♥️🕊
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنها وصیت شهید لبنانی از زبان همسرش:
یکبار حضرت آقا من رو در نمازشون یاد کنند!
به معرفت این مردم نسب به رهبری غبطه میخورم❤️
#باولایت_تاشهادت
#یادشهداباصلوات🥀
به کانال همراه باشهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar