eitaa logo
شهدای چرمهین
87 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
529 ویدیو
138 فایل
حاج حسین یکتا: آتش به اختیار یعنی جشن ترفیع رتبه‌ی افسران جنگ نرم. وقتی فرمانده علَم را دست جوانان و جناح مؤمن انقلابی می‌دهد، یعنی این جوان لیاقت علَم‌داری دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ کسایی هستن که قیمت طلا و دلارو عمدا بالا نگه داشتن ارزش پول ملی رو به خاک و خون کشیدن اجناس تو گمرک خراب شدن ولی اجازه ترخیص ندادن مردمو زیر بار فشار اقتصادی لِه کردن و هزارتا خیانت دیگه فقط برای اینکه دوباره بشینن سر میز مذاکره و با کدخداشون ببندن...
اخیرا نخست وزیر انگلستان، با اعلام اجرای طرح اینترنت خانواده پسند گفت که با هدف صیانت از حقوق مردم کشورش، فیلترینگ را گسترده تر اعمال خواهد کرد. بعد از دولت بریتانیا، دولت های »ایسلند«، »سوئد« و »دانمارک« نیز رسما اعلام کردند همان رویه را اعمال خواهند کرد. طرح محدودیت بیشتر برای سایت های غیراخلاقی در پارلمان »آلمان« بدون حتی یک رأی مخالف، به تصویب نمایندگان همه جناح ها رسید.
‏امروز روز شهادت شهید طهرانی مقدم هست. این جمله طلایی ایشون رو باید در سردر همه ادارات و ارگانهای کشور نوشت: «فقط انسان‌های ضعیف به اندازه امکاناتشان کار می کنند».
💢دست‌هایش را دور موشک حلقه کرد و صورتش را چسباند به سردی موشک. + خدایا تو شاهدی که ما نمی‌خواهیم مردم عراق رو بکشیم. ما می‌خواهیم شقی‌ترین مردی که روی زمینِ تو می‌شناسیم رو از بین ببریم. خودت این موشک رو توی فرق سر صدام بزن. بخشی از کتاب «خط مقدم» +مَهدی سُلیمانی+
13.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد تمامی شهدای مدافع حرم ومدافع حریم ولایت 🔰حوزه مقاومت بسیج شهدای شهر چرمهین
1.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 رفیق بازی به سبک شهدا 🎙به روایت: حاج حسین یکتا
هدایت شده از ثامن لنجان
‏مجلس ۱ طرح داده به دولت که تراکنش های بانکی با مبلغ زیاد، افزایش پیدا کنه و پول حاصل از اون رو کالای اساسی بدن به فقرا، دولت قبول نکرده و گفته دست تو جیب مردم نکنید! 🔺بعد چند وقت خود دولت (بانک مرکزی) درصد خودش از تراکنش بانکی رو برا فقیر و غنی برده بالا و پولو گذاشته تو جیب خودش!😳 زیبا نیست!
6.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | مجرم اصلی 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «هم مرکز تولید فکر درست کردند، هم جریانهای تروریستی را به وجود آوردند، هم عناصری را که نمیدانستند و نمیخواستند وارد این بازی بشوند، به طور غافل و نادانسته وارد جریان کردند، عصبانی‌شان کردند، وادار کردند که اینها به همدیگر بدگویی کنند؛ شما ناگهان می‌بینید که مثلاً فرض کنید در فلان کشور همسایه‌ی ما یک [شخص] منبری، میرود روی منبر و به مقدّسات آن فرقه‌ی دیگر اهانت میکند، بعد پایین می‌آید، میرود در سفارت انگلیس پناهنده میشود؛ این چیزی است که اتّفاق افتاده، تازه هم اتّفاق افتاده و از این قبیل کارها زیاد است؛ یعنی کم نیست. افراد را وادار میکنند که مردم را عصبانی کنند، مخاطبین را عصبانی کنند، به جان هم بیندازند. خب اینها که صریحاً گفتند که آنها این [کارها] را انجام داده‌اند. منتها من این را میخواهم بگویم که برخی از دولتهای این منطقه که پشتیبانی‌های مالی را به عهده گرفته‌اند، گناهشان از آحادی که وابسته به این گروه‌ها شده‌اند، بیشتر است؛ یعنی آن کسی که از فلان گوشه‌ی دنیای اسلام از روی تعصّب دینی و همراه با جهالت می‌آید و جزو این گروه تروریستی میشود، گناهش کمتر از آن رئیس و آن مسئول و آن پادشاهی است که پول میدهد و اینها را راه می‌اندازد و تسلیحات برایشان فراهم میکند و مانند اینها. البتّه جرم اصلی مربوط به آمریکایی‌ها است؛ واقعاً این جور است. 🔻 در قضیّه‌ی جریانهای تکفیری در این منطقه، جرم اصلی را آمریکایی‌ها کردند و سعودی‌ها که دنبالشان بودند؛ سعودی‌ها هم به اینها پول دادند، کمک کردند و پشتیبانی کردند.» ۱۳۹۹/۰۸/۱۳ 💻 @Khamenei_ir
3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 در راهِ خدا شکست نیست! 🎙به روایت: حاج حسین یکتا
ات فوق بر روی مسئله تکلیف تکیه کرده‌اند. و تکلیف نیز گرچه از مقصود دور نیست، اما کافی به نظر نمی‌رسد، چرا که به گفته علامه طباطبایی «تکلیف مقدمه رسیدن به ولایت الهیه، و رسیدن به صفت کامله است. آنچه عرضه شد حقیقی و مطلوب به نفس است، یعنی خودش مطلوب و مورد نظر است، نه اینکه مقدمه برای او مطلوب باشد، و آن همان ولایت الهیه است.» (4) در واقع منظور از امانت همان ولایت الهیه است. یعنی اگر انسان ولایت و سرپرستی خدا را بپذیرد و به دنبال آن تن به بندگی خدا بدهد، به کمال وجودی خود خواهد رسید. اگر انسان خدا را درست بشناسد و تن به بندگی و عبادت خدا دهد و در این رابطه همه فرامین الهی را انجام دهد به کمال خواهد رسید. با این بیان تمام اموری که در تفسیر امانت گفته شده است در این معنا جمع می‌شود چه آنکه لازمه نیل به مقام کمال که همان ولایت الهیه است هم برخورداری از «عقل» و «اختیار» است و هم «معرفت خدا» و «التزام به تکالیف الهی» که مقدمه نیل به کمال است. وفای به عهد و حفظ امانت‌های مردمی و حفاظت از اعضاء و جوارح وجودی خود از دیگر لوازم نیل به تعالی و کمال است. اینکه آیه می‌گوید در میان همه موجودات عالم آفرینش فقط انسان می‌تواند حامل این بار امانت باشد، منظور این است که فقط انسان استعداد و توانایی آن را دارد که ولایت خدا را بپذیرد و در نتیجه به تکالیفی که مقدمه رسیدن به کمال است تن در دهد و گرنه دیگر موجودات جهان هستی استعداد آن را ندارند تا این ولایت را پذیرا شوند و مراد از امتناع آن‌ها از حمل امانت الهی و ترس از آن نیز همین عدم توانایی و نداشتن استعداد وجودی است. منظور از ظلوم و جهول هم که انسان متصف به آن شده این است که اگر انسان غفلت کند به جهت این دو عامل، امانت الهی را نادیده خواهد گرفت. به بیان دیگر آیه می‌خواهد انسان را به طبیعت اولیه‌اش آگاه سازد، چرا که در نهاد انسان زمینه ظلم و جهل وجود دارد و اگر انسان مراقب نباشد امانتی را که به او سپرده شده است، از دست خواهد داد. بنابراین وصف انسان به دو خصیصه «ظلوم» و «جهول» بودن نشانگر این معناست که در وجود انسان هم زمینه ظلم وجود دارد و هم زمینه جهل. به عبارت دیگر هر چند انسان از آن چنان استعداد مثبتی برخوردار است که می‌تواند امانت الهی را حمل کند، ولی به خاطر برخورداری از استعدادهای منفی چون «ظالم» و «جهل» ممکن است در پذیرش امانت خیانت کند. چنان که به دنبال آیه فوق، آیه دیگری آمده است که به این معنا اشاره نموده است. لِیعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِینَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَیتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا؛ تا عذاب كند مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را، و بر مردان و زنان مؤمن ببخشاید و خداوند آمرزگار رحیم است. (احزاب 73) آیه فوق می‌خواهد فرق میان مؤمن و مشرک و منافق را بیان کند. به این بیان که اگر کسی امانت الهی را- که همان پذیرش ولایت و التزام به تکالیف شرعی است- قبول کند مؤمن است و اگر آنرا نپذیرد مشرک است و اگر هم ادعای پذیرش آن را به ظاهر بنماید، ولی در باطن ملتزم به آن نباشد منافق نامیده می‌شود. بنابراین مؤمن کسی است که امانت الهی را هم به زبان و هم به جان و دل می‌پذیرد و منافق فردی است که به زبان ادعا می‌کند که من ولایت الهی را پذیرفته‌ام ولی در عمل ملتزم به آن نیست. پس منافق موجودی است که به این امانت خیانت می‌کند، اما خیانت خود را به زبان جاری نمی‌سازد. و چون این خیانت از نظرها پنهان است و خطرش نیز از خطر مشرک که خیانت خود را اظهار می‌کند بیشتر است، قرآن در ابتدا از مردان و زنان منافق سخن می‌گوید و سپس از مشرکان. اما مؤمن از آنجا که گام به سوی خدا بر می‌دارد و به این امانت خیانت نمی‌کند، خدا ولایت امور او را به عهده می‌گیرد. و او را به سوی خود هدایت می‌کند و ظلم و جهلش را به وسیله ایمان و عمل صالح به عدل و علم مبدل می‌سازد. پس منافقان و مشرکان چون نمی‌خواهند به سوی خدا گام بردارند تا خداوند سرپرستی امور آن‌ها را به عهده گیرد، یعنی چون به امانت الهی خیانت می‌کنند افرادی ظلوم و جهول به شمار می‌روند. انسان و تسخیر موجودات جهان آفرینش انسان از دیدگاه قرآن از ان چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش مسخر او هستند. و خدا نیز انسان را به گونه‌ای آفریده است که بتواند همه نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آن‌ها به نفع خود استفاده کند. انسان به یاری نیروهای خدادادیش می‌تواند نهرها را به تسخیر درآورد. ماه و خورشید را به تسخیر خود درآورد. زمین و آسمان را مسخر خود سازد و از آن‌ها استفاده کند. اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَكُمْ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِی فِی الْبَحْر
آن اشاره کرده است. از نظر قرآن به این علت انسان به مقام جانشینی خدا بر روی زمین انتخاب شده که خداوند به او اسماء را آموخته است. خداوند قبل از آنکه انسان را به مقام خلیفه اللهی برساند به فرشتگان اعلام می‌دارد که جانشین و سرپرستی برای زمین قرار خواهم داد. در این هنگام فرشتگان که وضع آینده انسان را می‌دانستند از خداوند سؤال می‌کنند آیا فردی را که خونریزی خواهد کرد به این مقام می‌رسانی؟ مگر نه این است که هدف خلقت حمد و تسبیح و عبودیت است و ما نیز عهده‌دار چنین وظیفه‌ای هستیم. پس چه علتی موجب شده تا انسان به چنین مقامی نایل آید؟ خداوند در پاسخ آن‌ها می‌گوید: آنچه را که من می‌دانم شما نمی‌دانید. چون به انسان علم اسماء آموخته شده است. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ. وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ. قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ؛ و هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من می‌خواهم در زمین خلیفه‌ای قرار دهم. (فرشتگان) گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی می‌کند؟ (در حالی که) ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم. (خداوند) گفت: من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. و (خداوند) علم اسماء را همگی به آدم آموخت، سپس آن‌ها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست می‌گویید مرا به اسم‌های اینان آگاه سازید. (فرشتگان) گفتند: منزهی تو، ما جز آنچه را که به ما تعلیم داده‌ای نمی‌دانیم. تو دانا و حکیم هستی. (بقره 30-32) همان‌گونه که ملاحظه می‌شود خداوند چیزی را به انسان آموخته است که ملائکه از آن بی‌بهره‌اند. حال ببینیم منظور از اسماء چیست که آموختن آن به انسان موجب برتری انسان بر فرشتگان شده است؟ تعلیم اسماء عبارت است از علم اسرارآفرینش، خداوند علمی را به انسان آموخته است تا به وسیله آن بتواند از امور مادی و معنوی آگاه گردد؛ موجودات را بشناسد؛ فلسفه و اسرار موجودات مختلف جهان آفرینش را درک کند. خداوند به انسان استعداد آن را داده است تا بتواند حقایق را بشناسد و آن‌ها را نامگذاری کند و آنچه را که شناخته به نسل‌های بعد از خود ارائه دهد. خداوند به انسان آن چنان استعدادی داده تا خود را بشناسد، از اسرار وجود خود آگاه گردد، نیروهای نهفته درون خود را بیدار سازد و آن‌ها را در جهت هدف خلقت خویش بارور و شکوفا سازد. سجده فرشتگان بر انسان یکی دیگر از نشانه‌های ارزش انسان در قرآن این است که خداوند به ملائکه دستور می‌دهد تا انسان را سجده کنند. وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ؛ و هنگامی که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه آن‌ها سجده کردند، جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود. (بقره 34) این آیه نه تنها ارزش والا و مقام متعالی انسان را می‌رساند، بلکه به گفته برتری انسان بر ملائکه را نیز می‌رساند، چرا که اگر انسان موجودی کامل‌تر از ملائکه و افضل بر آن‌ها نباشد صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البته این نکته را باید در نظر داشت که فرشتگان سجده پرستش بر انسان نکردند، چرا که سجده پرستش تنها مخصوص خداست و سجده آن‌ها بر انسان به معنای تواضع و تکریم مقام انسان بوده است. کرامت ذاتی انسان از دیدگاه قرآن، انسان موجودی است که خداوند او را گرامی داشته و به او استعدادهایی داده است تا به واسطه آن بر بسیاری از مخلوقات برتری پیدا کند. وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا؛ ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و او را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و به آن‌ها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از مخلوقات خود او را برتری دادیم. (اسری 70) آیه فوق می‌گوید که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز اعطاء کرده است: یکی کرامت و دیگری برتری بر بسیاری از مخلوقات. منظور از تکریم انسان اعطای خصوصیاتی به انسان است که در دیگران نیست و مراد از تفضیل و برتری نیز اعطای خصوصیاتی به انسان است که انسان با آن در دیگران شریک است، ولی انسان به نحوه اکمل از آن برخوردار است. علامه طباطبایی در این باره چنین می‌گوید: «مقصود از تکریم اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد، و با همین خصوصیت است که معنای تکریم با تفضیل فرق پید
2) وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر روی آب بود تا شما را بیازماید که کدامتان نیکو کارتر هستید. (هود 7) آیا ارزش انسان برتر از ملائکه است؟ در بحث از ارزش انسان این سؤال مطرح است که آیا انسان بر ملائکه برتری دارد یا نه؟ آیا انسان برتری ذاتی بر ملائکه دارد یا نه؟ و اساساً آیا می‌توان یک نوع برتری برای انسان نسبت به ملائکه قایل شد یا نه؟ جمعی معتقدند که چون انسان دارای نیروی اراده و اختیار است و به ناگزیر هم می‌تواند اطاعت خدا را بکند و هم از اطاعت او سرباز زند پس انسان افضل بر ملائکه است. به بیان دیگر چون ملائکه موجوداتی مختار نبوده و نمی‌توانند از اطاعت خدا سرباز زنند، یعنی مجبور به اطاعت هستند و اطاعت اجباری نیز ارزش ندارد، پس مقام ملائکه از انسان پایین‌تر است. این نظر که بسیار شنیده می‌شود مورد پذیرش قرآن نیست، چرا که اگر این گونه باشد باید قرآن ارزشی برای اطاعت ملائکه قایل نباشد. در حالی که قرآن ملائکه را مقرب درگاه خود دانسته و آن‌ها را حاملان عرش و واسطه در رزق می‌داند. لَنْ یسْتَنْكِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ؛ نه مسیح و نه ملائکه مقرب از اینکه بنده خدا باشند سرباز نمی‌زنند. (نساء 172) وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ؛ ملائكه را می‌بینی که از اطراف عرش می‌گذرند و پروردگارشان را با حمد تسبیح می‌کنند. (زمر 75) فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ ملائکه تدبیرکننده امورند. (نازعات 5) الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا، حمد خدایى را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و ملائکه را رسولان قرارداد. (فاطر 1) وَهُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ؛ و آن‌ها همواره از خشیت خداوند هراسان هستند. (انبیاء 28) به اعتقاد علامه طباطبایی ملاک ارزش و فضیلت تنها نیروی اختیار نیست، یعنی این گونه نیست که چون انسان می‌تواند هم معصیت کند و هم اطاعت و هرگاه معصیت نکند و اطاعت امر خدا را کند افضل است، بلکه ملاک ارزش در خلوص و عبودیت است. و چون ملائکه از نظر ذاتی دارای شرافت وجودی هستند، یعنی در عبادت از خود خلوص نشان می‌دهند و عباداتشان مانند عبادات انسان دستخوش شرک نمی‌شود برتری ذاتی دارند. «حق این است که صرف امکان فعل و ترک آن و اینکه انسان به طور مساوی به آن دو قدرت دارد، به خودی خود ملاک فضیلت و برتری طاعت نیست. بلکه برتری طاعت بشر به این است که از صفای درون و حسن سریره او حکایت کند، و دلیل این مطلب نیز این است که طاعت فردی که می‌دانیم از زشتی باطن و پلیدی درون برخوردار است ارزشی ندارد، هرچند چنین فردی در تصفیه عمل منتها درجه کوشش را کرده باشد، مانند اطاعت منافق و آن‌ها که به بیماری قلب گرفتارند. عمل این افراد در نزد خدا حبط است و خداوند حسناتشان را نیز از کارنامه اعمالشان محو می‌کند، پس ملاک ارزش و فضیلت و طاعت، صفای نفس فرد مطیع است که مشتاق جمال ذات الهی بوده و در عبودیت دارای خلوص است، و همین خلوص در عبادت است که او را از معصیت به سوی طاعت می‌کشاند، و وادارش می‌سازد تا در راه اطاعت از خدا و ترک معصیت او مشقت‌ها را تحمل نماید، در نتیجه عمل و اطاعتش ارزش پیدا می‌کند. بنابراین ذات ملائکه که از نظر قوام وجودی بر طهارت و کرامت استوار است و در اعمالشان نیز جز ذلت عبودیت و خلوص نیت چیزی نیست، از جنس و ذات انسان که با کدورت‌های هوا و هوس غالب و شهوت آمیخته است افضل و شریف‌تر است.» (5) بنابراین از آنجا که ذات ملائکه افضل بر ذات انسان بوده و عبادت فرشته نیز خالص‌تر از عبادت انسان است، ملائکه افضل و برتر از انسان هستند. یعنی ملائکه برتری ذاتی بر انسان دارند. اما انسان، از آنجا که می‌تواند در مسیر کمال گام برداشته و استعدادهای وجودی خود را در جهت خدایی از قوه به فعل درآورد می‌تواند از آن چنان مقام قربی برخوردار شود که از ملائکه نیز برتر شود. و این هم که می‌بینیم قرآن به هنگام خلقت از انسان تجلیل می‌کند و ملائکه به سجده او می‌پردازند « فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ/ حجر 30» نظر به همین استعداد ذاتی انسان است که می‌تواند از کمالات وجودی والاتر برخوردار شود، و این هم که در آیات سوره بقره خواندیم خداوند علم اسماء را به انسان تعلیم داده است به همین علت است که انسان دارای آن چنان ظرفیت وجودی است که اگر بخواهد می‌تواند از ملائکه برتر شود. خلاصه آنکه انسان از ملائکه برتر نیست یعنی برتری ذاتی ندارد، اما اگر بخواهد می‌تواند از امکانات و استعدادهای وجودی خود استفاده کرده و از ملائکه برتر شود. همچنان که انسان از حیوان پست‌تر نیست، اما اگر بخواهد می‌توان