eitaa logo
شهدای چرمهین
92 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
513 ویدیو
122 فایل
حاج حسین یکتا: آتش به اختیار یعنی جشن ترفیع رتبه‌ی افسران جنگ نرم. وقتی فرمانده علَم را دست جوانان و جناح مؤمن انقلابی می‌دهد، یعنی این جوان لیاقت علَم‌داری دارد.
مشاهده در ایتا
دانلود
2) وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَكُمْ أَیكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر روی آب بود تا شما را بیازماید که کدامتان نیکو کارتر هستید. (هود 7) آیا ارزش انسان برتر از ملائکه است؟ در بحث از ارزش انسان این سؤال مطرح است که آیا انسان بر ملائکه برتری دارد یا نه؟ آیا انسان برتری ذاتی بر ملائکه دارد یا نه؟ و اساساً آیا می‌توان یک نوع برتری برای انسان نسبت به ملائکه قایل شد یا نه؟ جمعی معتقدند که چون انسان دارای نیروی اراده و اختیار است و به ناگزیر هم می‌تواند اطاعت خدا را بکند و هم از اطاعت او سرباز زند پس انسان افضل بر ملائکه است. به بیان دیگر چون ملائکه موجوداتی مختار نبوده و نمی‌توانند از اطاعت خدا سرباز زنند، یعنی مجبور به اطاعت هستند و اطاعت اجباری نیز ارزش ندارد، پس مقام ملائکه از انسان پایین‌تر است. این نظر که بسیار شنیده می‌شود مورد پذیرش قرآن نیست، چرا که اگر این گونه باشد باید قرآن ارزشی برای اطاعت ملائکه قایل نباشد. در حالی که قرآن ملائکه را مقرب درگاه خود دانسته و آن‌ها را حاملان عرش و واسطه در رزق می‌داند. لَنْ یسْتَنْكِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یكُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِكَةُ الْمُقَرَّبُونَ؛ نه مسیح و نه ملائکه مقرب از اینکه بنده خدا باشند سرباز نمی‌زنند. (نساء 172) وَتَرَى الْمَلَائِكَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ؛ ملائكه را می‌بینی که از اطراف عرش می‌گذرند و پروردگارشان را با حمد تسبیح می‌کنند. (زمر 75) فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ ملائکه تدبیرکننده امورند. (نازعات 5) الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا، حمد خدایى را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و ملائکه را رسولان قرارداد. (فاطر 1) وَهُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ؛ و آن‌ها همواره از خشیت خداوند هراسان هستند. (انبیاء 28) به اعتقاد علامه طباطبایی ملاک ارزش و فضیلت تنها نیروی اختیار نیست، یعنی این گونه نیست که چون انسان می‌تواند هم معصیت کند و هم اطاعت و هرگاه معصیت نکند و اطاعت امر خدا را کند افضل است، بلکه ملاک ارزش در خلوص و عبودیت است. و چون ملائکه از نظر ذاتی دارای شرافت وجودی هستند، یعنی در عبادت از خود خلوص نشان می‌دهند و عباداتشان مانند عبادات انسان دستخوش شرک نمی‌شود برتری ذاتی دارند. «حق این است که صرف امکان فعل و ترک آن و اینکه انسان به طور مساوی به آن دو قدرت دارد، به خودی خود ملاک فضیلت و برتری طاعت نیست. بلکه برتری طاعت بشر به این است که از صفای درون و حسن سریره او حکایت کند، و دلیل این مطلب نیز این است که طاعت فردی که می‌دانیم از زشتی باطن و پلیدی درون برخوردار است ارزشی ندارد، هرچند چنین فردی در تصفیه عمل منتها درجه کوشش را کرده باشد، مانند اطاعت منافق و آن‌ها که به بیماری قلب گرفتارند. عمل این افراد در نزد خدا حبط است و خداوند حسناتشان را نیز از کارنامه اعمالشان محو می‌کند، پس ملاک ارزش و فضیلت و طاعت، صفای نفس فرد مطیع است که مشتاق جمال ذات الهی بوده و در عبودیت دارای خلوص است، و همین خلوص در عبادت است که او را از معصیت به سوی طاعت می‌کشاند، و وادارش می‌سازد تا در راه اطاعت از خدا و ترک معصیت او مشقت‌ها را تحمل نماید، در نتیجه عمل و اطاعتش ارزش پیدا می‌کند. بنابراین ذات ملائکه که از نظر قوام وجودی بر طهارت و کرامت استوار است و در اعمالشان نیز جز ذلت عبودیت و خلوص نیت چیزی نیست، از جنس و ذات انسان که با کدورت‌های هوا و هوس غالب و شهوت آمیخته است افضل و شریف‌تر است.» (5) بنابراین از آنجا که ذات ملائکه افضل بر ذات انسان بوده و عبادت فرشته نیز خالص‌تر از عبادت انسان است، ملائکه افضل و برتر از انسان هستند. یعنی ملائکه برتری ذاتی بر انسان دارند. اما انسان، از آنجا که می‌تواند در مسیر کمال گام برداشته و استعدادهای وجودی خود را در جهت خدایی از قوه به فعل درآورد می‌تواند از آن چنان مقام قربی برخوردار شود که از ملائکه نیز برتر شود. و این هم که می‌بینیم قرآن به هنگام خلقت از انسان تجلیل می‌کند و ملائکه به سجده او می‌پردازند « فَسَجَدَ الْمَلَائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ/ حجر 30» نظر به همین استعداد ذاتی انسان است که می‌تواند از کمالات وجودی والاتر برخوردار شود، و این هم که در آیات سوره بقره خواندیم خداوند علم اسماء را به انسان تعلیم داده است به همین علت است که انسان دارای آن چنان ظرفیت وجودی است که اگر بخواهد می‌تواند از ملائکه برتر شود. خلاصه آنکه انسان از ملائکه برتر نیست یعنی برتری ذاتی ندارد، اما اگر بخواهد می‌تواند از امکانات و استعدادهای وجودی خود استفاده کرده و از ملائکه برتر شود. همچنان که انسان از حیوان پست‌تر نیست، اما اگر بخواهد می‌توان
د با گام نهادن در مسیر نفس اماره خود را از حیوان پست‌تر کند. به بیان دیگر انسان برتری اکتسابی بر ملائکه دارد، یعنی اگر بخواهد می‌تواند کمالات بیشتری را نسبت به ملائکه کسب کند. ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر در بحث از ارزش و مقام انسان ضروری است که درباره ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر بحث شود، ما در اینجا می‌خواهیم نظر قرآن را با مقایسه با اندیشه‌های دیگران مطرح سازیم. اما قبلاً لازم است که به مسئله وحدت انسان‌ها بپردازیم: از دیدگاه قرآن انسان‌ها از اصل واحد هستند. همه انسان‌ها از یک پدر و مادر مشخص ایجاد شده‌اند. اصل و نسبت همه آن‌ها یکی است. و هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که از اصلی و نسبی برتر برخوردار است، چرا که نسل همه به آدم و حوا می‌رسد. وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ؛ و او کسی است که شما را از نفس واحده‌ای آفرید. (انعام 98) یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِیرًا وَنِسَاءً؛ ‌ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان زیادی را (بر روی زمین) پراکنده ساخت. (نساء 1) آیات فوق آفرینش انسان‌ها را از یک نفس می‌داند. یعنی همه از نفس واحده‌ای خلق شده‌اند. منشاً همه آن‌ها یکی است، به گونه‌ای که همه انسان‌ها مانند خانواده واحدی هستند که از یک پدر و مادر زاده شده‌اند. آیا منظور از نفس واحده یک فرد شخصی است و یا یک واحد نوعی (یعنی جنس مذکر) شکی نیست که ظاهر این تعبیر همان واحد شخصی را می‌رساند و اشاره به نخستین انسانی است که قرآن او را به نام آدم پدر انسان‌های امروز معرفی کرده و تعبیر «بنی‌آدم» که در آیات فراوانی از قرآن وارد شده نیز اشاره به همین است. و احتمال اینکه منظور وحدت نوعی بوده باشد از ظاهر آیه بسیار دور است. (6) وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِلْعَالِمِینَ؛ آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌ها و رنگ‌های شما از نشانه‌های اوست. در این‌ها نشانه‌هایی است برای کسانی که دانا هستند. (روم 22) قرآن اختلاف میان زبان‌ها و رنگ‌ها را یکی از نشانه‌های خود می‌داند، نه آنکه آن‌ها را موجب برتری گروهی بر گروه دیگر بداند و جمعی را به خاطر برخورداری از زبان و یا رنگ خاص، برتر از بقیه افراد جامعه بداند. آیات فوق به صراحت امتیازات و افتخارات پوچ و موهوم را از میان می‌برد. قرآن می‌گوید هیچ یک از امتیازات موهوم مانند امتیازات نژادی، زبانی، قبیله‌ای و گروهی و حزبی نمی‌تواند فرد یا گروهی را از دیگران ممتاز سازد، چرا که همه از یک منشأ واحد ریشه گرفته‌اند. قومی مانند قوم ژرمن نمی‌تواند خود را از همه برتر بداند یا جمعی مانند سفیدپوستان خود را به خاطر رنگ پوست از سیاه‌پوستان برتر به شمار آورند. تقوا ملاک برتری انسان انسان از دیدگاه قرآن موجودی و الامقام و با ارزش است. قرآن انسان را موجودی می‌داند که ملائکه- با آن همه مقام و عظمت- تکریمش نموده‌اند و خداوند نیز او را به عنوان جانشین خود بر روی زمین انتخاب کرده است. به عبارت دیگر انسان دارای ارزش ذاتی است. و همچنین به این نکته اشاره کردیم که همه انسان‌ها از یک اصل و نسب واحد هستند و کسی نمی‌تواند بر دیگری ادعای برتری کند. حال این سئوال پیش می‌آید که آیا همه انسان‌ها در هر شرایطی که باشند و هرگونه که انتخاب کنند یکسان هستند؟ آیا قرآن میان آنکه ایثار می‌کند و آنکه بخل می‌ورزد فرقی قایل نمی‌شود؟ اگر بگوییم که قرآن همه‌ی انسان‌ها را به جهت آنکه از یک اصل و نسب هستند به یک چشم نگاه می‌کند شکی نیست که میان بسیاری از انسان‌ها تبعیض قایل شده‌ایم و به این وسیله به انسان‌های پاک و خالص ظلم کرده‌ایم! پس ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر چیست؟ قرآن چه عاملی را موجب برتری فردی بر فرد دیگر یا گروهی بر گروه دیگر می‌داند؟ از نظر قرآن تنها ملاک برتری تقوا است. یعنی هرکس که تقوایش بیشتر باشد از ارج و مقام برتری برخوردار است. یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ؛ ‌ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. (حجرات 13) از دیدگاه قرآن ملاک همه ارزش‌ها تقواست و براساس تقوا همه امتیازها لغو می‌گردد و تقوا نیز امتیاز مادی ایجاد نمی‌کند، یعنی این گونه نیست که هرکس تقوایش بیشتر باشد از حقوق مادی بیشتری در جامعه اسلامی برخوردار باشد، بلکه تقوا فقط یک امتیاز معنوی است و در جامعه اسلامی فرقی که میان فرد متقی با
در این گفتار سخن پیرامون مقام و ارزش انسان است- آن هم از دیدگاه قرآن. اگر بخواهیم به انصاف سخن بگوییم باید اذعان کنیم که هیچ مکتبی را در جهان- چه در شرق و چه در غرب، چه در گذشته و چه در حال- نمی‌توان سراغ گرفت که چون قرآن برای انسان ارزش و اهمیت قایل شده باشد. قرآن انسان را جانشین خدا بر روی زمین می‌داند. وی را موجودی می‌داند که فرشتگان او را سجده کرده‌اند. همه آسمان‌ها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آورده‌اند. قرآن انسان را چونان مکاتب مادی مطرح نمی‌سازد. او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمی‌آورد. برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات جهان آفرینش قایل است. وی را ترکیبی از جسم و روح، ماده و معنا می‌داند. وی را موجودی می‌داند که حیات او تا ابدیت ادامه دارد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که توانسته بار امانت الهی را که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سرباز زده‌اند به دوش گیرد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که خدا او را گرامی داشته و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است. ما در این گفتار طی چند بحث ارزش و مقام انسان را از دیدگاه قرآن مطرح می‌سازیم. حیات و مرگ یک انسان مساوی است با حیات و مرگ همه انسان‌ها! از نظر قرآن انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی است با حیات همه انسان‌ها، و مرگ یک انسان مساوی است با مرگ همه انسان‌ها. یعنی اگر کسی انسانی را بدون آن که وی کسی را عمداً کشته باشد، بکشد گویی همه انسان‌ها را کشته است، و اگر فردی را زنده کند گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است. مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا؛ هرکس فردی را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا فسادی در روی زمین کرده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان‌ها را کشته است و هرکس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان‌ها را زنده کرده است. (مائده 32) از دیدگاه قرآن کمیت مهم نیست، کیفیت مهم است و قرآن برای انسان فقط ارزش کمی قایل نیست، بلکه طبق آیه فوق، قرآن از افقی بالاتر به انسان می‌نگرد، چرا که حیات یک انسان را برابر حیات همه انسان‌ها و مرگ وی را مساوی با مرگ همه انسان‌ها می‌داند. آری برای مکتبی که انسانیت انسان مطرح باشد و انسانیت انسان را بعدی مادی و محدود نداند باید هم که چنین ارزشی را برای انسان قایل باشد، چرا که انسانیتی که در یک فرد است همان انسانیت در دیگر انسان‌ها نیز وجود دارد. انسانیت حقیقتی است که در همه انسان‌ها مشترک است. و اگر فردی، انسانی را بدون جهت بکشد، آن حقیقت مشترکی را از میان برده است که در میان همه افراد وجود دارد و از بین بردن حقیقت مشترک انسانیت مساوی است با از بین بردن همه انسان‌ها و برعکس اگر کسی، انسانی را زنده سازد چون انسانیت وی را زنده ساخته، بنابراین همه انسان‌ها را زنده ساخته است. برخی از مفسران نیز آیه را در رابطه با انگیزه انسان‌ها تفسیر کرده‌اند. به این بیان که هر کسی انسان بی‌گناهی را بکشد آمادگی آن را دارد که به همان انگیزه انسان‌های دیگر را نیز نابود سازد، چراکه قتل فرد مشخصی برای او مطرح نیست و برای او انسان با گناه و انسان بی‌گناه تفاوتی ندارند. در مقابل اگر فردی به خاطر عواطف انسانی، انسانی را از مرگ نجات دهد به همان انگیزه انسانی آمادگی دارد که سایر انسان‌ها را نیز نجات دهد، چرا که برای او نیز فرد مشخصی مطرح نیست و اگر بتواند به همه انسان‌ها کمک می‌کند. (1) استاد جعفری نیز معتقدند که کشتن یک انسان بی‌گناه اهانت به مقام شامخ ربوبی است و اهانت به خالق جهان هستی «در حقیقت اهانت بر کل هستی است که انسان، با عظمت‌ترین و با ارزشترین اجزاء آن است، پس قتل یک انسان با ملاکی که بیان شد- مانند قتل همه انسان‌هاست و احیای یک انسان مانند احیای همه انسان‌هاست.» (2) اگر در قرآن هیچ آیه‌ای درباره ارزش و مقام انسان وجود نمی‌داشت، همین یک آیه کافی بود که ارزش انسان را از دیدگاه قرآن نشان دهد و به راستی که کدام مکتب را می‌توان سراغ گرفت که این چنین از مقام انسان تمجید به عمل آورده باشد. انسان خلیفه الله است! از دیدگاه قرآن کریم مقام انسان آن چنان والا و متعالی است که خداوند او را به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است. وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشینی قرار می‌دهم. (بقره 30) انسان خلیفه خداوند بر روی زمین است. یعنی انسان سرپرست زمین است و زمان. زمین را خداوند به دست وی سپرده است و او را بر آن داشته تا از مواهب آن بهره‌ور گردد. بنابراین خداوند در نهاد انسان استعدادهای خاصی را نهاده است تا بتواند خلافت و رهبری زمین را به عهده بگیرد. اما اینکه انسان چرا و چگونه توانسته به مقام خلیفه‌اللهی نایل گردد، خود قرآن به
فرد بی‌تقوا وجود دارد این است که اگر فرد با تقوایی از دیگر شرایط اجتماعی برخوردار باشد مسئولیت‌های اجتماعی مهمتری را به عهده خواهد گرفت. قرآن می‌گوید که ما انسان را به صورت گروه‌ها و قبیله‌های مختلف درآوردیم تا یکدیگر را بشناسند، نه آنکه یک گروه یا یک قبیله بر دیگری برتری جوید. کلمه لتعارفوا از باب تفاعل است و می‌دانیم که باب تفاعل در موردی به کار می‌رود که فعل دو طرفی باشد. در آیه فوق نیز منظور این است که افراد به طور متقابل یکدیگر را بشناسند، یعنی هدف از قبیله‌ها و انشعاب‌ها این بوده که افراد جامعه بشری همدیگر را بشناسند. از دیدگاه قرآن ملاک برتری انسانی بر انسان دیگر افزونی مال و اولاد نیست. قرآن مشرکان را که افزونی اموال و اولاد خود را موجب تقرب خود به خدا می‌دانستند خطاب قرار داده و می‌گوید: وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا؛ اموال و اولاد شما موجب تقرب شما به ما نمی‌شود، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. (سباء 37) از دیدگاه قرآن آن گاه مال و اولاد می‌تواند برای انسان موجب برتری شود که انسان آن‌ها را در مسیر خدا به کار بندد. یعنی مال خود را در راه خدا انفاق کند، اولاد خود را شایسته تربیت کند، و آن‌ها را فردی مفید برای مکتب قرآن بارور سازد. و گرنه صرف مال داشتن و اولاد داشتن نه تنها امتیازی برای انسان ایجاد نمی‌کند که گاه موجب ضلالت و گمراهی انسان نیز می‌شود. انسانی که به خاطر مال و اولاد، خدا را فراموش می‌کند؛ در مسیر او قدم بر نمی‌دارد؛ انفاق نمی‌کند؛ در سازندگی جامعه خود قدمی برنمی‌دارد؛ نه تنها تقربی به خدا پیدا نکرده است که سخت از مبدأ وجود خود دوری گزیده و به وادی کفر و شرک و نفاق افتاده است. نویسنده: عبدالله نصری پی‌نوشت‌ها 1- منشور جاوید قرآن، ج 4، صص 268-269. 2- ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 12، ص 187. 3- تفسیرالمیزان، ج 25، صص 265-266. 4- تفسیرالمیزان، ج 32، ص 242. 5- المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 13، ص 164. 6- تفسیر نمونه، ج 3، ص 245. منبع مقاله : نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم
ا می‌کند، چون تکریم معنایی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی بشود، به خلاف تفضیل که منظور از آن این است که شخص مورد تفضیل از دیگران برتری یابد، در حالی که او با دیگران در اصل آن عطیه شرکت دارد. حال که معنای تکریم و فرق آن با تفضیل روشن شد اینک می‌گوییم: انسان در میان سایر موجودات عالم خصوصیتی دارد که در دیگران نیست، و آن داشتن عقل است، معنای تفضیل انسان بر سایر موجودات این است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم انسان بر دیگران برتری داشته، هر کمالی که در سایر موجودات هست حد اعلای آن در انسان است». (3) بنابر این انسان با نیروی خرد خود می‌تواند به زندگی خود سرو سامان بخشیده و موجودات عالم را به استخدام در آورد و در جهت منافع خود از آن‌ها استفاده کند. انسان با نیروی عقل و اندیشه خود می‌تواند دست به اباع و خلاقیت زده و جهان را دگرگون سازد. انسان با نیروی اندیشه می‌تواند نه تنها جهان که خود را نیز دگرگون سازد. و این هم که آیه می‌گوید: «وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» به این معناست که انسان می‌تواند با استفاده از عقل و خرد نیروهای موجود در خشکی و دریا را به تسخیر خود درآورده، از آن‌ها بهره برگیرد. اما منظور از تفضیل انسان بر دیگر موجودات جهان آفرینش این است که انسان در بسیاری از خصوصیات و ویژگی‌ها با دیگر موجودات شریک است، مثلاً همان‌گونه که حیوان می‌خورد و می‌آشامد، انسان نیز می‌خورد و می‌آشامد. همان‌گونه که حیوان به ارضای غریزه جنسی خود می‌پردازد، انسان نیز به ارضای غریزه جنسی خود توجه دارد. اما فرقی در اینجا میان انسان با حیوان وجود دارد. به این معنا که چگونگی اعمالی که انسان انجام می‌دهد به گونه دیگری است و حیوان نمی‌تواند به آن نحو اعمال خود را انجام دهد، یعنی آن‌گونه که حیوان استراحت می‌کند، انسان استراحت نمی‌کند یا آن گونه که حیوان غریزه خود را ارضاء می‌کند، انسان این غریزه را ارضاء نمی‌کند. انسان امانتدار خداست! قرآن انسان را به عنوان موجودی که امانتدار خداست معرفی می‌کند، و این امانتداری نیز اختصاص به انسان دارد، چرا که همه موجودات جهان آفرینش به جز انسان از پذیرش آن سرباز زده‌اند. إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم. (این‌ها) از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را حمل کرد. همانا او ستم پیشه و جاهلی است. (احزاب 72) حافظ می‌گوید: آسمان بار امانت نتوانست کشید *** قرعه فال به نام من دیوانه زدند این امانت چیست که همه موجودات جهان آفرینش از حمل آن سرباز زدند و تنها انسان بار آن را به دوش کشید؟ این امانت چیست که قرعه فال آن فقط به نام انسان زده شد؟ مفسرین در باب این امانت اقوال متعدد دارند. یکی از این اقوال این است که گفته‌اند منظور از امانت تکالیف الهی است که اطاعت و عمل به آن موجب سعادت و سرپیچی از آن موجب شقاوت می‌شود. و هر فردی که تکالیف الهی را بپذیرد و به آن عمل کند داخل بهشت می‌شود و هر که از انجام آن سرباز زند روانه جهنم خواهد شد. و این هم که در آیه گفته شده که این امانت را فقط انسان پذیرفت به این معناست که در میان همه موجودات جهان آفرینش تنها انسان است که بر اثر دارا بودن بعد اختیار و آگاهی، استعداد و توانایی آن را دارد تا فرامین الهی را پذیرفته و به آن‌ها عمل کند و در نتیجه خود را به سر منزل مقصود برساند. بعضی دیگر گفته‌اند که منظور از این امانت شناخت خداوند است. و در میان موجودات جهان آفرینش هیچ یک توانایی و استعداد آن را ندارد تا خدا را بشناسد و در نتیجه تن به بندگی وی در دهد، بلکه فقط انسان است که می‌تواند آفریدگار جهان و مبدأ خود را شناخته و با اطاعت و پرستش او خود را به سر منزل کمال برساند. گروهی دیگر از مفسرین گفته‌اند که منظور از امانت امور دیانت و فرایض شریعت است و عده‌ای بر این اعتقادند که مقصود از امانت اطاعت و حدود شرع است و برخی نیز امانت را عبارت از پاکدامنی و خودداری از فساد و فحشا دانسته‌اند. جمعی از مفسران نیز عقلی را که ملاک تکلیف و مناط ثواب و عقاب است امانت الهی به حساب آورده‌اند. در حالی که جمعی دیگر آن را اعضای پیکر انسان دانسته‌اند، و گفته‌اند هریک از جوارح بدن انسان امانتی از امانت‌های الهی است که باید آن را حفظ کرد. گروهی دیگر گفته‌اند که منظور از امانت همان امانت‌هایی است که مردم از یکدیگر می‌گیرند و باید در برابر آن‌ها وفای به عهد داشت. برخی از معاصرین نیز امانت را همان اختیار و آزادی اراده انسان دانسته و گفته‌اند که انسان تنها با برخورداری از این صفت از موجودات دیگر متمایز است. به هر جهت بیشتر نظری
ِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهَارَ؛ خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان باران فرو فرستاد تا به وسیله آن میوه‌ها برای روزی شما به ثمر برسد و کشتی‌ها را به امر خود بر روی دریا جاری ساخت و نهرها را مسخر شما گردانید. (ابراهیم 32) آری انسان در جهان‌بینی اسلامی دارای آن چنان ارزشی است که خداوند همه موجودات جهان آفرینش را مسخر او قرار داده است و در جهت نفع رساندن به انسان آن‌ها را خلق کرده است. خورشید برای انسان نورافشانی می‌کند، میکرب‌ها را می‌کشد و از پرتو نور خود گیاهان را رشد و نمو می‌دهد. نهرها در خدمت انسان هستند و مزرعه‌ها را برای وی آبیاری می‌سازند تا از محصولات آن‌ها انسان استفاده کند. انسان می‌تواند دریاها را مسخر خود گرداند و کشتی‌های خود را در آن به گردش درآورد. از آب دریاها استفاده برده، از موجودات آن استفاده کند و مرواریدها و صدف‌های آن را برای زیور و زینت خود به کار گیرد. روز و شب را نیز خداوند مسخر انسان ساخته است. روز را خداوند مسخر انسان قرار داده تا در آن به کار و کوشش بپردازد، و شب را مسخر انسان قرار داده تا در آن آرام گیرد و خستگی روزانه خود را در پرتو تاریکی آن برطرف سازد. وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَینِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ؛ و خورشید و ماه را که با برنامه در کارند به تسخیر شما درآورد و همچنین شب و روز را مسخر شما ساخت. (ابراهیم 33) از دیدگاه قرآن معنای تسخیر موجودات این است که آن‌ها برای خدمت به انسان آفریده شده‌اند. یعنی آسمان‌ها و زمین، شب و روز، خورشید و ماه و... همه و همه به گونه‌ای آفریده شده‌اند که به انسان نفع و سود برسانند، نه آنکه سد راه حیات و منافع انسانی باشند. وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِیهَا مَعَایشَ قَلِیلًا مَا تَشْكُرُونَ؛ و ما تسلط و حکومت بر زمین را برای شما قرار دادیم و در آن انواع وسایل زندگی را برای شما مهیا ساختیم، اما کمتر شکرگزاری می‌کنید. (اعراف 10) خداوند در آیه فوق می‌فرماید که ما مالکیت و تسلط بر زمین را برای انسان فراهم ساخته‌ایم و انواع وسایل زندگی را در آن برای انسان مهیا کرده‌ایم. آوردن کلمه تمکین به این معناست که ما وسایل کار را در اختیار انسان قرار داده و به او قدرت و توانایی داده‌ایم تا از مواهب عالم بتواند استفاده کند. آفرینش انسان به دست خدا بررسی برخی آیات قرآنی که در آن‌ها به آفرینش انسان اشاره شده است نشانگر ارزش و مقام انسان است. چرا که در این آیات خداوند آفرینش انسان را به گونه‌ای دقیق به خود منتسب ساخته است. به طور نمونه در آیه زیر در مورد خلقت انسان به ابلیس می‌گوید که من او را با دو دست خود آفریدم که این تعبیر نشانگر آن است که انسان از ارزش و مقام والایی برخوردار است. قالَ یا اِبلیسُ ما مَنَعَکَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدَی؛ (خدا) گفت ای ابلیس چه چیز مانع از آن شد که تو بر آنکه با دو دست خود آفریدم سجده نکنی. (ص 74) آیه زیر نیز که نفخ روح به انسان را به خود نسبت داده است گواه ارزش و مقام انسان است. «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» از روح خود در او دمیدم. (حجر 29) اضافه روح خدا به انسان از نظر ادبی اضافه تشریفی است. یعنی چون انسان دارای شرافت وجودی است خداوند روح او را به خود نسبت داده است. همچنان که در مورد مسجد می‌گوییم خانه خدا و یا در باره مجلس قانونگذاری می‌گوییم خانه مردم که در این گونه موارد می‌خواهیم ارزش آن‌ها را نشان دهیم. انسان، هدف نهایی خلقت هر یک از موجودات جهان آفرینش دارای غرض و غایتی است که از نخستین روز پیدایش خود به سوی آن هدف و غایت در حرکت و تکاپو هستند. دانه گیاهی که در دل خاک نهفته است در حال حرکت است تا پس از عبور از مراحلی به فعلیت رسیده، به طور مثال تبدیل به میوه شود. یا تخم مرغی که در زیر مرغ قرار گرفته آماده جوجه شدن است تا از آنجا نیز مراحلی را طی کرده و تبدیل به مرغی شود و... علاوه بر این، هر یک از این موجودات غایت موجودات دیگر می‌باشند. یعنی به این علت آفریده شده‌اند تا حیوانات و انسان‌ها از آن استفاده کنند و یا برخی حیوانات برای این آفریده شده‌اند تا انسان از آن بهره‌گیری کنند. به بیان دیگر هرچند در این عالم همه موجودات از زمین و آسمان گرفته تا نباتات و جانداران دارای غرض و غایت هستند، ولی هیچ کدام از این‌ها هدف نهایی خلقت نمی‌باشند، بلکه هدف نهایی خلقت همانا انسان و تعالی وجودی اوست، یعنی همه موجودات آفریده شده‌اند تا انسان از آن‌ها بهره‌گیری کرده و خود را به «قرب ربوبی» برساند. چنان که در آیات زیر می‌خوانیم: هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا؛ او کسی است که آنچه در زمین است برای شما آفرید. (بقره 29) الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً؛ کسی که برای شما زمین را گستراند و آسمان را برافراشت. (بقره 2
دوستان سلام فردا شنبه ٢٤ آبان ماه عضويت در سراسر كتابخانه هاي عمومي به صورت رايگان خواهد بود. با مراجعه سايت samanpl.ir نسبت به عضويت در كتابخانه اقدام نمايید. این فرصت را از دست ندهید!🌹
هدایت شده از صدای لنجان
💢دوره آموزشی جهش برای اولین بار در شهرستان در دوسطح و ↖️ 🔹 ویژه کلیه علاقه مندان در عرصه های مختلف 👈 اساتید مجرب 👈 همراه با ارائه محتوای آموزشی به هنرجویان ♦️♦️ لطفا پوستر مطالعه شود♦️♦️ 📌سرخط رویدادهای با همراه باشید @sedayelenjan_ir
🌀 💠حضرت آیت‌الله خامنه‌ای :«در بُعد مسائل داخلی کشور؛ امام طرف‌دار جدی حمایت از محرومان و مستضعفان بود؛ امام نابرابری اقتصادی را با شدت و حدت رد میکرد؛ اشرافیگری را با تلخی رد میکرد؛ به معنای واقعی کلمه امام طرف‌دار عدالت اجتماعی بود.» ۹۴/۳/۱۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠بحث عدالت بایستى به یك گفتمان نخبگانى تبدیل شود. باید این مسئله را دنبال کنیم و پیگیرى این بحث را رهانکنیم؛ چون زمینه خیلى زیاد است، نیاز خیلى شدید است. بیانات رهبر معظم انقلاب ( ۱۳۹۰/۰۲/۲۷) 🔹-🔸🌹🔹-🔸 ✅ 💠موضوع: عدالت و مبارزه با فساد 🔴 توصیه هایی برای ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی(عج)
VID_20201111_092713_453.mp3
1.08M
💠مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، مبارزه با تبعیض و عدالت خواهی است. رهبر معظم انقلاب ۱۳۸۲/۰۶/۰۵ 🔹-🔸🌹🔹-🔸 ✅ 💠موضوع: عدالت و مبارزه با فساد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀 💠موضوع: معرفی کتاب عدالت و عدالت خواهی در اندیشه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای 🔹-🔸🌹🔹-🔸 🔹چرا باید عدالت خواه باشیم؟ 🔸برای تحقق عدالت چه باید کرد؟ 🔹چگونه عدالت خواهی کنیم؟ 🔸بایدها و نبایدهای عدالت خواهی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 «نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیّت آن است که دستاوردهای مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره‌ی دیگر گذشته قابل مقایسه نیست.» مقام معظم رهبری ۱۳۹۷٫۱۱٫۲۲ 🔹-🔸🌹🔹-🔸 🌀 💠موضوع: چی بودیم و چی شدیم ...
••••─━━⊱✦🇮🇷✦⊰━━─•••• ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 💢 امام خامنه‌ای مدظله العالی: «عدالت لازم است باید با فساد و ظلم مبارزه شود، البته خیلی سخت است، فساد مثل اژدهای هفت سر افسانه‌هاست. یک سرش را که میزنی با شش سر دیگر حرکت میکند. از بین بردنش آسان نیست. آن کسانی که منتفع از فساد هستند برخورد با اینها کار بسیار سختی است ولی حتما باید انجام بگیرد.» ۱۳۹۶/۱۱/۱۹ ••••─━━⊱✦🇮🇷✦⊰━━─•••• ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌ 🌷ان شاءالله شنبه ۲۴ آبان ماه،، برنامه ی ویژه ای با موضوع ، از همین کانال قابل مشاهده خواهد بود.🌷 🍃🌼لطفا پس از برگزاری نشست سوالات خود را در مورد موضوع نشست به آی دی زیر ارسال نمایید: 🌼🍃 @sardar25
پرده نگار+درس نامه عدالت.pdf
4.06M
💠«پرده نگار و درس نامه » مجموعه ای گردآوری شده از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی است که نگاهی به جایگاه « و » در اندیشه معظم له دارد.این پرده نگار با رویکرد کاربردی تدوین شده و در آن سعی شده به مسائل عینی و سوال های مهم در حوزه بحث عدالت خواهی از منظر رهبر انقلاب اسلامی مسائلی مانند اهمیت عدالت و عدالت خواهی، عرصه های تحقق عدالت، چگونگی عدالت خواهی پاسخ دهد. 🔹-🔸🌹🔹-🔸 ✅ 💠موضوع: عدالت و مبارزه با فساد
ثبت نام نهمین دوره طرح ملی تلاوت قرآن کریم شباب الرضا(ع) پرورش استعداد های قرآنی پسران 8 تا 14 و دختران 10 تا 15 سال جهت ثبت نام دوره های آموزشی به صورت مجازی و کسب اطلاعات بیشتر: melitelavat.ir
🌷نشست روشنگری مجازی ✅موضوع: عدالت و مبارزه با فساد 🎙سخنران : دکتر یوسف روزبهانی 🗓 زمان : شنبه ۲۴ آبان ۹۹ ⏰ ساعت: ۱۵:۰۰ عصر 💢همراه با پرسش و پاسخ 📲ارسال سوال به آی دی : @sardar25 ایتا ••••─━━⊱✦🌹✦⊰━━─•••• 🆔@samen_lenjan
عدالت.aac
25.6M
[ فایل صوتی : دکتر روزبهانی.m4a ] ☘️نشست بصیرتی مجازی طرح ثامن ☘️ :الزامات اجرای عدالت و مبارزه با فساد : دکتر یوسف روزبهانی ♦️رزمایش مجازی طرح ثامن @samen_lenjan✍️
چندین هزار بیرق سرخ وسیاه بود سوز وگداز وشیون وافغان و آه بود می دید دیده ام ره پرخون هر شهید هرچند اشک بر سر راه نگاه بود گلگون جنازه هاهمه در امتداد هم پیوسته بود چون خط ویک سرخ راه بود این خط که از ازل تا به ابد امتداد داشت به راه راستین شهیدان گواه بود. ۲۵ آبانماه سالروز حماسه مردم شهید پروراستان اصفهان در استقبال از ۳۷۰ لاله گلگون کفن شهید در عملیات محرم وروز حماسه وایثار مردم اصفهان گرامی باد🌹🌸🌹🌹🌸🌹 ناحیه مقاومت بسیج لنجان
سوال«۱»:کلمه عدالت چه آثاروویژگی هایی دارد؟؟ جواب:«کلمه عدالت یکی ازمقدس ترین واژه هااست که باعث امیدبخشی به مردم میشودوهمچنین ازنظرروانی به مردم انرژی مثبت منتقل میکند،کلمه عدالت باعث میشودمردم به یادانصاف وبرابری بیفتندواحساس کننددرنزد حاکمان ارزش دارندوحس رضایت مندی ازمسؤلان درمردم به وجودمی آید
تا حالا بارها و بارها این سؤال رو جاهای مختلف دیدین و شنیدین که چرا رهبری کاری نمیکند ؟ در این پست می‌خوایم با یه نگاه کاملا متفاوت به این شبهه پاسخ بدیم. احتمالا در تاریخ خوندین که زمانی که مسلم بن عقیل تو خونه هانی مهمون بود، عبیدالله بن زیاد به خونه هانی اومد تا از او که بیمار بود [ظاهرا] عیادت بکنه. قبل از اومدن عبیدالله، هانی مسلم رو در پستوی خونش مخفی کرد و شمشیری بهش داد و گفت هر وقت عبیدالله پیش من اومد، از پشت سر بهش حمله و کارشو یکسره کن. مسلم در پستو بود، اما هر چه کرد نتونست به خودش اجازه بده که عبیدالله رو از پشت غافلگیر کنه و به قتل برسونه. چون چنین کاری بر خلاف جوانمردی بود. خب تا اینجای قصه رو همه‌مون شنیدیم. مسلما اقدام مسلم از لحاظ اخلاقی کاملا درست بوده. شاید با خودتون فکر کنید که اگه مسلم فقط همون یه ضربه رو میزد، ابن زیاد رو می‌کشت؛ اصلا عاشورایی بوجود نمی‌اومد، امام حسین و یارانش به اون شکل فجیع به شهادت نمی‌رسیدن. اهل بیتش اسیر سربازان ابن زیاد نمیشدن. سرهای شهدا بر سر نیزه‌ها نمیشد و اصلاً کل تاریخ تا همین الان تغییر می‌کرد!! پس چرا مسلم اون یه ضربه شمشیر رو نزد؟ فارغ از بحث جوانمردی و اخلاق، عدم اقدام مسلم بن عقیل به قتل ابن زیاد، علل دیگه‌ای هم داشت. وظیفه مسلم بن عقیل به عنوان نماینده امام زمانش این بود که از مردم برای اون حضرت بیعت بگیره و همینطور اونها را برای قیام بیدار بکنه. اما این هدف با حذف ابن زیاد حاصل نمی‌شد. بر خلاف تصور ما، با حذف سخت ابن زیاد از قدرت، نه تنها جلوی وقوع ماجرای عاشورا گرفته نمیشد، بلکه مردم کوفه بیشتر جذب جریان اموی میشدند. جای یک ابن زیاد، دهها ابن زیاد از سران کوفه ساخته میشد و گفتمان امام حسین علیه‌السلام در کوفه، تبدیل به یک گفتمان جبار و ستمگر که مخالفان خودش رو ناجوانمردانه از بین میبره میشد. حالا بیاییم به زمان خودمون. . چرا رهبری با وجود اینکه دستگاه قضا و مجلس در اختیار جریان لیبرال نیستند، اما با استیضاح و عزل حسن روحانی از قدرت موافقت نمیکنه؟ بله، به همون دلیلی که مسلم بن عقیل در خانه هانی، ابن زیاد را از بین نبرد. چون گفتمان لیبرالی غربزده یک گفتمان با ۲۳ میلیون پشتوانه مردمی بوده. چون با حذف حسن روحانی، رهبری عملا بر این مطلب مهر تأیید خواهد زد که رئیس جمهور در ایران هیچ کاره است. بسیاری از کسانی که به این گفتمان رأی دادند، تفکر انقلابی ندارند. با چند عملیات روانی و رسانه‌ای ساده، دوباره به همین جریان رأی خواهند داد.