eitaa logo
🌷شهدا دست ما را بگیرید🌷
300 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
78 فایل
شبیه شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
38.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 شهید محمدحسین حدادیان به روایت مادر 👈 به‌نظرم هر مادری که تربیت فرزند برایش اولویت دارد باید حرف‌های خانم تاجیک را بشنود. این ویدئو، گوشه‌ای از مادرانگی‌های این شیرزن است. ! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
📌 🌹 ❤️ای عشق! بیا که سینه‌هامان شد چاک «این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک... چشمی که تو را ندیده باشد کور است خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»...
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .♥️ 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
آهن آب دیده را زنگ عوض نمی کند چهره انقلاب را جنگ عوض نمی کند به‌خیل‌دشمنان‌بگو ،به کوری دو چشمتان مطیع امر رهبری ، رنگ عوض نمی کند ! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
🌷🕊🍃 دقت کنید🌷 دستشان را براے يارے ما دراز ڪرده اند... بے انصافيست.. را با گناه ڪردن پس بزنيم.. کافی است فقط دستمان را دراز کنیم ودستشان را بگیریم آن وقت است که را ه را 🕊 ! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
🇮🇷توصیه شهید! 🌷چند روزی بود مریض بود. در تب می سوخت. ناگهان از خواب پرید. گفتم: چی شده ناصر؟ گفت: خواب دیدم! کمی آب خورد و خوابید. ربع ساعت نشده دوباره از خواب پرید و گفت خواب یک شهید را دیدم. باز با بی حالی چشم هایش روی هم افتاد. هنوز نیم ساعت نشده باز از خواب پرید. این بار اشک می ریخت. گفتم: چی شده ناصر؟ خواب چی می دیدی؟ گفت: هر سه بار خواب یک شهید را دیدم. هر سه بار هم گفت: اگر می خواهی شهید بشی، باید یه چیزهایی رو توی خودت تغییر بدی، اصلاً نگی، هم نکنی! گفتم: حالا چرا گریه می کنی؟ گفت: الکی امیدوارم می کنن، باشه از این به بعد بیشتر مواظبت می کنم ببینم این خواب چقدر صحت داره... بالاخره هم مراقبت هایش نتیجه داد و شد شهید. 🇮🇷🌷🇮🇷 ناصر ورامینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 لاتی که از همه مدعیان شهادت جلو زد!!! میشود در یک شب ره صد ساله را طی کرد
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
قابل توجه کمیسیون مقام زن سازمان ملل مقام زن برای ما این شکلیه👆👆 🔻 تازه هرچقدر پیرتر بشه با ارزش تر میشه و تازه اگه فرزنداش شهید بشن فرمانده مون در برابرش به خاک میوفته بوس حاج قاسم سلیمانی بر کفش مادر شهید ! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 به این میگن بانوی نمونه که افتخار سرزمین ایران است! نه امثال معتمدآریا که مایه‌ی ننگ مردم ایران هستند! ⭕️ خانم دکتر بی‌بی فاطمه حقیرالسادات یزدی دارای: 1⃣ دکترای تخصصی نانومدیسین از آمستردام هلند 2⃣ ۱۲ اختراع 3⃣ ۲ محصول دانش بنیان 4⃣ کارآفرین نمونه سال ۱۳۹۷ 5⃣ مدیر ۶ شرکت 6⃣ همسر آزاده سرافراز 7⃣ مادر ۴ فرزند 8⃣ مقید و معتقد به حجاب فاطمی حتی در اروپا ⭕️ جالب است بدانید که وی به برکت تحریم‌ها به تولید داروهای گیاهی درمان سرطان و... روی آورده است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
اوست نشسته درنظر من به کجا نظر کنم؟ اوست گرفته شهرِدل من به کجا سفر برَم؟ #شبیه_شهدا_شویم! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
◀️ مُحسن کیست؟ خوش بحال محسن هایی که راه شما را طی می کنند...✌️ نثار حضرت مُحسِن علیه السلام و شـهـدای عزیزمون که نامشون محسن هست بفرستیم. ! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
🌷عنایت عجل‌ الله‌ تعالی‌ فرجه‌ الشریف‌ به نیروهای - قرار بود عملیات شهید چمران را انجام بدیم، فرماندهان در مقر لشکر ۱۶ زرهی قزوین در اهواز برای جمع بندی نهایی جمع شده بودند. برخی از فرماندهان با ادعای اینکه شناسایی کامل نیست، با اصل عملیات مخالفت می کردند. حاجی گوشه ای آرام نشسته بود. علی ناصری بهش گفت: بچه ها خیلی زحمت کشیده اند و شناسایی ها کامل است. حاجی گفت: کاری نداشته باش. بگذار به موقعش. وقتی همه صحبت ها تمام شد، حاجی از جمع سه صلوات گرفت و شروع کرد به صحبت کردن. - «ما اینجا نیامده ایم که درباره انجام شدن یا نشدن عملیات صحبت کنیم. از نظر ما انجام عملیات قطعی است. ما برای انجام آخرین هماهنگی ها گرد هم جمع شده ایم. اگر فرماندهانی آمادگی ندارند من خودم با نیروهایم عملیات را انجام می دهیم». - و ادامه داد:«یکی از برادران مؤمن و مورد اعتماد، امام زمان (عج) را در خواب دیده است. ایشان فرموده اند که این عملیات باید انجام بگیرد و از شما بیش از یک نفر شهید نخواهد شد». - با صحبت های حاجی، جو عوض شد و فرماندهان با تکبیر موافقت خود را اعلام کردند. عملیات که انجام شد بسیار موفقیت آمیز بود و همان طور که حضرت فرموده بود، فقط “سید کریم مزرعه” به شهادت رسید. 📚کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات سردار شهید علی هاشمی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ الّلهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَلِیِّکَ_الْفَرَجْ ! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌عصر بود که حجم آتش کم شد، با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری روی کانال داشته باشم.آنچه می دیدم باور نکردنی بود. از محل کانال فقط دود بلند می شد ومرتب صدای انفجار می آمد. اما من هنوز امید داشتم.با خودم گفتم:ابراهیم شرایط بسیار بدتری از این را هم سپری کرده، نزدیک غروب شد. من دوباره با دوربین به کانال نگاهی انداختم.احساس کردم از دورچیزی پیداست و در حال حرکت است.با دقت بیشتری نگاه کردم.کاملاً مشخص بود،سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند ودرمسیر مرتب زمین می خوردند و بلند می شدند وزخمی وخسته به سمت ما می آمدند .معلوم بود از کانال می آیند.فریاد زدم و بچه ها را صدا کردم.به بقیه هم گفتم تیراندازی نکنید.بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. پرسیدم:از کجا می آیید. حال حرف زدن نداشتند. یکی از آنها خواست . سریع قمقمه رو به او دادم.دیگر دیگری هم از شدت ضعف وگرسنگی بدنش می لرزید. وسومی بدنش غرق به خون بود. وقتی سرحال آمدند گفتند:از بچه های کمیل هستند. با اضطراب پرسیدم: بقیه بچه ها چی شدن؟ در حالی که یکی از آنها سرش را به سختی بالا می آورد گفت:فکر نمی کنم کسی غیراز ما زنده باشد. ادامه👇 هول شده بودم.دوباره وبا تعجب پرسیدم:این پنج روز چه جوری مقاومت کردید؟ باهمان بی رمقی اش جواب داد زیر جنازه ها مخفی شده بودیم اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. عجب آدمی بود! یک طرف آر پی جی می زد و یک طرف تیربار شلیک می کرد. یکی از اون سه نفرپرید توی حرفش و گفت:همه شهدا رو ته کانال هم می چید .آذوقه وآب رو پخش می کرد،به مجروح ها می رسید.اصلاً این پسر خستگی نداشت. گفتم :مگر فرمانده ها ومعاون های دوتاگردان شهید نشدن ، پس از کی داری حرف می زنید؟ گفت:یه جوونی بود که نمی شناختیمش ، موهایش این جوری بود ... ، لباسش اون جوری و چفیه... . داشت روح از بدنم جدا می شد.سرم داغ شده بود.آب دهانم را قورت دادم.اینها همه مشخصه های ابراهیم بود.با نگرانی نشستم ودستانش را گرفتم وگفتم:آقا ابراهیم الان کجاست؟ گفت: تا آخرین لحظه که عراق آتش می ریخت زنده بود وبه ما گفت :تا می تونید سریع بلند بشیدو تا کانال رو زیر ورو نکردند فرار کنید. یکی ازاون سه نفر هم گفت:من دیدم که زدنش.با همون انفجار اول افتاد روی زمین. این گفته ها آخرین اخباری بود که از کانال کمیل داشتیم و ابراهیم تا به حال حتی جنازه ای هم ازش پیدا نشده ، همیشه دوست داشت گمنام شهید شود. چند سال بعداز عملیات تفحص شهدا، محمود وند از بچه های تفحص که خود نیز به درجه رفیع شهادت رسید نقل می کند: یک روز در حین جستجو، در کانال کمیل شهیدی پیدا شد که دروسایل همراه او دفترچه یادداشتی قرار داشت که بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود، درآخرین صفحه این دفترچه نوشته شده بود: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم، آب و غذا را جیره بندی کردیم، شهدا انتهای کانال کنارهم  قرار دارند، دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س) ❣متوسلین به شهدا❣ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃
متوسلین به شهدا
! 🌷دعوت به گروه شهدا دست ما را بگیرید👇👇 https://eitaa.com/shohadadastmarabgirand