{🌪⚡️}
#تلنگر↯⚠️
وسـط جبھـہ بھـش گفـتم:
بچـہ! الان چہ وقٺ نمـاز خوندنہ؟
گفٺ: از ڪجا معلوم دیگہ وقٺ ڪنم و شرو؏ ڪࢪد نمـاز خونـدن...
"السـلام علیڪم و ࢪحمة اللہ و برکاتہ"
ࢪا ڪہ گفت…
یڪ خمـپاره آمد☄💥
پَر ڪشید!🕊💔
#نماز_اول_وقت
🌱|Shohadae80
18.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
️#ویدیو
#استاد_تقوی
🔴چرا امام زمان تشریف
نمیارن ⁉️
🔴گیر پروژه ظهور در چیه‼️
🔴امام حسین علیه السلام
پشت سریاش کشتند❗️
@shohadae80
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ویدیو
⚠️⚠️ حمله سگ به یه کودک که باعث مرگ کودک و جراحت مادر شد، کسانیکه به هر دلیلی از سگ نگهداری میکنند، بدونند هیچ حیوانی قابل پیش بینی نیست‼️
📣 📣 منتشر کنید و به کمپین بپیوندید👇
https://www.farsnews.ir/my/c/77256
🔦⁉️|خودت رو آزمایشکن...
اگر خواستیم ببینیم👀
آیا با خدا♥️مأنوسیم🍃یا نه،
باید ببینیم از خواندن قرآن📖،
كه سخن💬خدا✨با ماست و از
خواندن نماز📿،كه سخن🗣ما با خداست،
احساس ملال میكنیم😩 یا احساس نشاط.😇
❖|#آیتاللهجوادیآملی✨👌|
『شُھداۍِدهههشتـٰادۍ』
#قسمتسیزدهم #مینویسمتابماند🌿🌸 دستش را برای کمک کردن نزدیک اورد و برای اینکه دستش به تنم نخوره ،
#قسمتچهاردهم
#مینویسمتابماند🌿🌸
ازدر که وارد می شی محلی را مشاهده می کنی که میگن: اینجا محل خیمه حضرت ابوالفضل العباس (ع) هست که اکنون ساختمان شده.
از این مکان که می گذریم، دو ردیف طاق های هلالی کوچک مشاهده می شود که به یاد جهازهای شتران بر زمین مانده قافله کربلا ساخته شده است.
پس از عبور از میان این هلال های کوچک، به سالن سرپوشیده و مدوری می رسیم که اتاق های کوچکی گرداگردش ساخته شده است.
این سالن به تمامی این اتاق ها راه دارد. ساختمان وسیع وسط راه خیمه حضرت ابا عبد الله (ع) معرفی می کنند و ساختمان های اطراف را به عنوان خیمه های اصحاب می شناسند.
در درون سالن مدور وسط، دو محراب به نام های محراب امام حسین (ع) و محراب حضرت زین العابدین (ع) وجود دارد. محل خیمه حضرت زینب (س) نیز در مجاورت خیمه امام حسین (ع) نشان داده شده است.
با محدثه و عقیله تمام خیمه هارو دور گشتیم زیارت کردیم آخرش هم یه گوشه دنج درست کنار محل خیمه ی امام سجاد پیدا کردیم و نشستیم چون تقریبا یه جایی بود ک طولش یک و نیم و عرضش هم فک کنم یک متر میشد من انتهای این راهرو به دیوار تکیه دادم طوری ک نیم رخم به ضریح بود و بعد عقیله روبه روی ضریح و در آخر محدثه به ضریح تکیه داده و صورتش به طرف ما مایل بود
عقیله همونطور ک به ضریح خیره بود گفت:
-بیایم همینجا بشینیم ببینیم اگه خودمون نریم کسی سراغمونو میگیره💁🏻♀️😕
محدثه تسبیح تو دستشو ک تازه خریده بود رو دور دستش پیچید و گفت
+تو هم دلت خوشه هااا برن ولمون کنن ک اینجا گم بشیم، من هنوز آرزو دارم
لبخندی زدم و رو به محدثه گفتم:
-اولا ک آرزو بر جوانان عیب نیست
دوماً این کارتای تو گردنی رو دادن واسه خاله بازی پس؟! سوماً خوبه ک تو کربلا گم بشیم بعد همینجا زندگی میکنیم
آهی کشیدمو گفتم
کاش خونم کنار خونه ی شاه کرم بود
پنجره ی خونه ی من سمت حرم بود
پرچم سرخ یا حسین بالا سرم بود
لحنم داشت به سمت گریه میرفت ک عقیله ادامه مداحی رو گرفت و خوند
کرببلا کاش
کمی دلت بسوزه بر حال دل من
از غم تو سوخته پر و بال دل من
غم فراقت شده قاتل دل من
محدثه پرید وسط بیت و گفت :
+یه چیزی بخونید ما هم بلد باشیم
دوتایی با هم رفتن تو فاز نمیگن یه بنده خدایی هم اینجاست ک اینو بلد نیس...
وسط گریه هممون زدیم زیر خنده😂 البته بخاطر مکان مقدس یواش میخندیدیم
چند تا زن ک نمیدونم اهل کجا بودن شروع کردن به زبان خودشون روضه خوندن و من چون انتها نشسته بودم فقط صداشونو میشنیدم ،خودمو به طرف عقیله پرت کردم تا ب غیر از صدا خودشونم ببینم ک یهو کشیده شدم به عقب وقتی نگا کردم دیدم چادرم به ضریح گره خورده ،صورتمو برگردوندم محدثه با لبخند کش داری بهم گفت:همون وقت ک تو فاز بودین دخیلت کردیم بشین سر جات
برگشتم سر جام و گرهو باز کردم و دوباره خودمو کشیدم اونور وقتی خانوما رو دیدم دوباره سر جام نشستم و محدثه باز با اشاره عقیله گوشه چادرمو بست به ضریح و همینجور داشت میگفت:
مردم دخیل ک میکنن گره خودش وا میشه ایشون خودش گرهشو وا میکنه ما ک از کارای تو سر در نیاوردیم🙄
عقیله به حالت تشر رو به محدثه گفت:
+چ کار خواهر من داری تووع
محدثه حالت ناراحتی به خودش گرفت و گفت :
میدونم شما منو دوست ندارین اصلا من میرم 🙁🙌🏻
با خنده گفتم:
چه زود هم قهر میکنه واسه ماع بعد دستامو
به طرفش دراز کردمو گفتم بیا بغلم بیا مامان جان قهر نکن
عقیله ادامه حرفمو گرفت و گفت:
اگه تو بری تو این شهر غریب گم میشی ما دیگه محدثه نداریییم از کجا بیاریم
محدثه برو بابایی نثارمون کرد و روشو به طرف ضریح برگردوند و زیر لب دعا میخوند
عقیله بهش گفت حالا داری چی می گی ؟!
ک جواب نداد
دوباره همی سوالو من ازش پرسیدم ک با حالت مثلا عصبانی گفت چیه اینجا هم نمیزاریم یه دعایی کنیم بد بختا دارم برا شما دعا میکنم
آهان ، دعا کن که محتاجم...
هر چ زود تر مستجاب بشه بهتر
با اینکه نمی فهمیدیم این خانوما چی میگن ولی همراهشون سینه میزدیم
بعد از دقایقی صدا شون قطع شد و این یعنی محفلشون به پایان رسیده
با بیسکوییتی ک عقیله جلوم گرفت سرمو بالا آوردم ک گفت یکی پخش میکرد واسه خودمونم داد دمت گرمی نثارش کردم و بیسکوییت رو ازش گرفتم🍫
محدثه نوحه ای رو زیر لب زمزمه میکرد ک متوجه شدم و بهش گفتم بلند تر بخونه ، اونم شروع کرد به خوندن و با هم سینه زدیم و خوندیم و یکی دیگه و ...تا پنج شش تایی نوحه خوندیم البته از هر نوحه چند بیتشو میدونستیم ک همشونو خوندیم
متوجه شدم یه دختر کوچولو جلومون وایساده لبخندی بهش زدم و از اونجایی ک فکر میکردم عربه بهش گفتم تعال(بیا) ک محدثه دستشو سمتش گرفت و به علامت بیا دستشو حرکت داد
ک اومد پیشمون و نشست ، عقیله ازش پرسید
من این انت؟!
دختر بی چاره گفت:
هاع؟!
ادامه دارد...