کاشزجـرمنواینقدرروخارنکشونه
اخہعمومرونیزههنگـرونمہ...💔
بابا باهمون چشمتارمتشتطلارودیدم،
بابا باهمونگـوشپارهصداۍقرانخوندنترو
شنیـدم..😭
صداۍچوبخیزرانروشنیـدم
سرتراوقـتقرآنخواندنتدرتشتکـوبیدند...😭😭
همچینڪہروحازبدنایندخترجداشد
بیبیزینبخبرداتیهغسالخبرکنن..💔
یکےاومدهمچینکهخواستغسلرو
شروعکنہ...سرشروانداختپایین
نفسنفسمیـزدرفتپیشبیبیگفت:
اینبچہچهدردۍداشته؟!
اخهتمومبدنشکبوده...😭💔
اینجایهغسالازدیدنبدنکبوددست
برداشت...یهجاهـمامیرالمومنینازغسلدستبرمبداردوسرشرابهدیوارتکیہمیدهـد..💔
وقتۍیهنامحرممیخواستبابانوصحبتکنه
مادربهچشمنامحرمنگاهنمیکردنـد...🥀