«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»:
اِذا جاءكَ ضَیفٌ فَاعْلَمْ أَنّ الله قَدمَنَّ عَلَیكَ اِذبَعَثَهُ اِلیكَ لِیَغِفِرَ لَكَ ذَنبكَ.
وقتی #مهمان بر تو وارد میشود این را بدان که خدا بر تو منّت نهاده که تو را میزبان او قرار داده تا بدینوسیله گناهانت را بیامرزد. (لئالیالاخبار، ج ٣، ص ٦٦)
@shohadaes
وصيت نامه شهيد غلامحسين ارباب رشيد
"با مردم برخورد اسلامي داشته باشيد، در راه اسلام و قرآن قدم برداريد و مواظب باشيد كه شيطان باعث دوري شما از خدا نگردد."
@shohadaes
شهدایی
@shohadaes #شهید_قباد_شمس_الدینی
خاطره ای از شهید قباد شمس الدینی در کتاب” گردان غواص(خاطراتی از گردان 410)” به نویسندگی عباس میرزایی
@shohadaes
نزدیک عملیات والفجر8 یک روز حاج احمد امینی –فرمانده گردان- پرسنل را در شهرک نورد پشت سنگر واحد تخریب جمع کرد. همه روی زمین نشستیم. کمی از سختی عملیاتی که پیش رو داشتیم، صحبت کرد و بعد گفت:”منطقه ی عملیاتی حساس و سخت است. من مجبورم افرادی را همراه خود ببرم که صد درصد به آنها اطمینان دارم. اطمینان دارم که می توانند این سختیها را تحمل کنند. گرچه همه چیز دست خداست، ولی من هم مسئولیتی دارم. وظیفه ای دارم که باید به آن عمل کنم. افرادی را که از صف خارج میکنم، می توانند به گردانهای دیگر بروند. همه شما را می پذیرند و می توانید با قایق به عملیات بیائید.”
وقتی سخنانش تمام شد، نیروهایی را که در آموزش ضعیف نشان داده بودند و یا احساس میکرد ضعیف هستند، سیگاری هستند و یا سن و سالی از آنها گذشته از بقیه جدا کرد.
یکی از این افراد قباد شمس الدینی بود. پیرمرد 68 ساله ای که به حاج احمد عشق می ورزید.
قباد با ناراحتی بلند شد و در گوشه ای ایستاد. وقتی کار حاج احمد تمام شد، به قصد خداحافظی بهسوی افرادی که جدا کرده بود، رفت. ناگهان قباد گریه کنان گفت:”حاج احمد امینی! الآن زن و بچه ی من در جایی زندگی میکنند که اطراف آنها غیر از حیوانات وحشی چیز دیگری نیست و من آنها را در بیابان رها نکرده ام که تو دست مرا بگیری و از گردان کنار بگذاری. تمام سختیها را تحمل کردم. با وجود سن و سال زیاد شنا یاد گرفتم. غواصی آموختم برای شب عملیات. هیج کس حاضر نیست یک شب زن و بچه اش جایی بخوابند که زن و بچه ی من می خوابند. اگر کسی حاضر شد برای همیشه جنگ را رها میکنم.”
حاج احمد دست قباد را گرفت. صورت او را بوسید و در حالی که عذرخواهی میکرد، گفت:”من درباره ی شما اشتباه کردم. شما بنشینید سرجایتان، قطعاً شما به اندازه ی تمام این گردان توانایی دارید.”
قباد شمس الدینی با خوشحالی نشست. او در عملیات والفجر8 شهید شد.
راوی:محمود حاجی زاده
شهید، باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد، عشق شهید، عشق حقیقی است که با هیچ چیز عوض نخواهد شد.
@shohadaes
شادی روح شهدا و امام شهدا صلوات
روی زمین و آسمان ها و کرات
در بین مناجات و تمام کلمات
زیبا تر از این دعا ندیده است کسی
بر خاتم انبیاء محمد صلوات
(💙)اللّهُمَّ
✨(🎊)صَلِّ
✨✨(💙)عَلَی
✨✨✨(🎊)مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(💙)وَ آلِ
✨✨✨✨✨(🎊) مُحَمَّدٍ
✨✨✨✨(💙)وَ عَجِّلْ
✨✨✨(🎊)فَرَجَهُمْ
✨✨(💙)وَ اَهْلِکْ
✨(🎊)اَعْدَائَهُمْ
(💙)اَجْمَعِین
#امام_زمان
@shohadaes
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: کسی که یک شبانه روز از بیماری پرستاری کند، خداوند او را با ابراهیم خلیل (ع) محشور خواهد کرد و او همانند برق خیره کننده و درخشان از صراط عبور میکند. ______________________
هر که دارد به دلش آرزوی کرببلا
یا شود زائر آن دشت پر بلا
از سه ساله حسین گیرد برات
گوید بر دل سوخته ی زینب صلوات
https://b2n.ir/216263
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » #میلاد_حضرت_زینب #حضرت_زینب @shohadaes
طلائیه بودیم . بیل مکانیکی داشت روی زمین کارمیکرد که شهید پیداشد
همراهش یه دفتر قطوراما کوچک بود،مثل دفتری که بیشتر مداحها دارند.برگهای دفترروگل گرفته بود
پاکش کردم.بازکردنش زحمت زیادی داشت
صفحه اولش روکه نگاه کردم بالاش نوشته بود:
«عمه بیا گمشده پیداشده!» #میلاد_حضرت_زینب #حضرت_زینب @SHOHADAES
کلاشینکفت ( از خاطرات شهید مهدی صابری )
عاشق تفنگ بود اونم تفنگ AK47
یا همون چیزی که ما بهش می گیم «کلاشنیکف»...
کلی اطلاعات ریز و درشت از این اسلحه داشت...
فکر می کنم مجلات مربوط به اسلحه رو نیز می خرید..
تو سایت اسلحه هم می رفت...
همیشه بهش می گفتم آخه تو با این هیکلت، تفنگ برای چی می خوای....
اما اون عزیز به هممون ثابت کرد
دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام نه هیکل می خواد نه ادعا...
بی ادعا رفت و به آرزوش رسید.. #حضرت_زینب #میلاد_حضرت_زینب @shohadaes
دست سیاه وکبود ( از خاطرات شهید سید مصطفی حسینی )
یه شب نیمه هاى شب بود وبچه ها خوابیده بودن. ازصداى ناله یکى ازبچه ها بقیه بیدارشدن.یکى رفت روسرش بیدارش کرد گفت چیه سیدخواب بد دیدى? زد زیرگریه هرچى گفتن چی شده فقط گریه میکرد. تااینکه گفت خواب بى بى زینب دیدم. همه گفتن خوش بحالت اینکه گریه نداره. حالا بى بى چى گفت بهت? باگریه گفت بى بى فرمودن مااهل بیت به شما بچه هاى شیعه افتخار میکنیم . یهو دیدم دست راست بى بى خونى ودست چپ مبارکش سیاه وکبود. گفتم بى بى جان مگه مابچه شیعه هاى حیدرى مرده باشیم که دستاى مبارکتون اینجورباش. چی شده بى بى جان. ایشون فرمودن پسرم وقتى دشمن گلوله اى به سمت شماشلیک میکنه بادست راستم جلواون گلوله رومیگیرم تابه شمانخوره واسه همین خونى شده وزمانى که شماگلوله اى به سمت دشمنان شلیک میکنین بادست چپ هدایتش میکنم تابه هدف بخوره واسه همین دست چپم کبودشده...
سه روزبعدسیدمصطفى حسینى که خواب حضرت زینب رو دیده بودشهیدشد.
#حضرت_زینب #میلاد_حضرت_زینب @shohadaes
Gomnam-Haftegi941017[02].mp3
3.1M
مداحی حماسی
با نوای کاروان بار بندید همرهان، این قافله عزم کرب و بلا دارد
🎙حاج میثم مطیعی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#میلاد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#روز_پرستار
@shohadaes