شهدایی
🌷#وصیّت_نامه_سیاسی_الهی_امام (ره)🌷 #قسمت_دوازدهم «.... بِسْمِ اللهِ الْرَحْمنِ الْرَّحیمْ اهمیت
🌷#وصیّت_نامه_سیاسی_الهی_امام (ره)🌷
#قسمت_سیزدهم
«... از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مراکز آموزشی که مقدرات کشور به دست آنان سپرده میشد، با به کار گرفتن معلمان و استادان غربزده یا شرقزده صددرصد مخالف اسلام و فرهنگ اسلامی بلکه ملی صحیح، با نام «ملیت» و «ملی گرایی»، گرچه در بین آنان مردانی متعهد و دلسوز بودند، لکن با اقلیت فاحش آنان و در تنگنا قرار دادنشان کار مثبتی نمیتوانستند انجام دهند و با اینهمه و دهها مسائل دیگر، از آن جمله به انزوا و عزلت کشیدن روحانیان و با قدرت تبلیغاتْ به انحراف فکری کشیدن بسیاری از آنان، ممکن نبود این ملت با این وضعیت یکپارچه قیام کنند و در سرتاسر کشور با ایده واحد و فریاد «الله اکبر» و فداکاریهای حیرتآور و معجزه آسا تمام قدرتهای داخل و خارج را کنار زده و خودْ مقدرات کشور را به دست گیرد. بنابراین شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه انقلابها جدا است: هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه انقلاب و قیام. و تردید نیست که این یک تحفه الهی و هدیه غیبی بوده که از جانب خداوند منان بر این ملت مظلوم غارتزده عنایت شده است .
2- اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با به کار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین میکند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگریها و چپاولگریها و فسادها و تجاوزها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند. و مکتبی است که برخلاف مکتبهای غیرتوحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد.....»
#قسمت_سیزدهم
@shohadaes
🕊 اگر میخواهید شهید بشوید ،
همسر خوب برای شوهرتان؛
و مادری خوب برای فرزندانتان باشید ...
آن وقت شهید میشوید.
#شهید_محمد_بلباسی
...♡@shohadaes
نمك شناسی حق #شهدا این است
کہ در راهی کہ آن ها باز کردهاند،
حرکت کنیم !
🔰امام خامنه ای (مدظله العالی)
🌷@shohadaes
شهدایی
🌷#وصیّت_نامه_سیاسی_الهی_امام (ره)🌷 #قسمت_سیزدهم «... از همه بدتر وضع دانشگاهها و دبیرستانها و مرا
🌷#وصیّت_نامه_سیاسی_الهی_امام (ره)🌷
#قسمت_چهاردهم
«.... و از هیچ نکته، ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است؛ و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است. اینک که به توفیق و تأیید خداوند، جمهوری اسلامی با دست توانای ملت متعهد پایهریزی شده، و آنچه در این حکومت اسلامی مطرح است اسلام و احکام مترقی آن است، برملت عظیم الشأن ایران است که درتحقق محتوای آن به جمیع ابعاد و حفظ و حراست آن بکوشند که حفظ اسلام در رأس تمام واجبات است، که انبیای عظام از آدم ـ علیه السلامـ تا خاتم النبیین ـ صلی الله علیه وآله وسلمـ در راه آن کوشش و فداکاری جانفرسا نمودهاند و هیچ مانعی آنان را از این فریضه بزرگ باز نداشته؛ و همچنین پس از آنان اصحاب متعهد و ائمه اسلام ـ علیهم صلوات الله ـ با کوششهای توانفرسا تا حد نثار خون خود در حفظ آن کوشیدهاند. و امروز بر ملت ایران، خصوصاً، و بر جمیع مسلمانان، عموماً، واجب است این امانت الهی را که در ایران به طور رسمی اعلام شده و در مدتی کوتاه نتایج عظیمی به بار آورده، با تمام توان حفظ نموده و در راه ایجاد مقتضیات بقای آن و رفع موانع و مشکلات آن کوشش نمایند. و امید است که پرتو نور آن بر تمام کشورهای اسلامی تابیدن گرفته و تمام دولتها و ملتها با یکدیگر تفاهم در این امر حیاتی نمایند، و دست ابرقدرتهای عالمخوار و جنایتکاران تاریخ را تا ابد از سر مظلومان و ستمدیدگان جهان کوتاه نمایند.....»
#قسمت_چهاردهم
@shohadaes
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه شهید صیاد شیرازی وقتی میشنود مهدی کروبی قطعه زمینی از بیتالمال به او داده!
بیدلیل نبود که شهید صیاد شیرازی صیاد دلها ملقب شد
🚩 @shohadaes
امیر لشگر اسلام شهید سید محمد علی عابدینی: شما را به خداپرستی، نماز و احترام به بزرگترها وصیت می کنم.
سردار رشید اسلام شهید محمد اسماعیل عسگری: ملت باید برای دفاع از اسلام همیشه آماده باشد.
طلبه شهید سید باقر علمی : خدایا! از سر تقصیرات ما درگذر.
سردار رشید اسلام شهید رفعت اله علیمردانی : در هر مقامی که هستید پیرو ولایت فقیه باشید.
سردار رشید اسلام شهید ایرج عیوضی: خدا را، خدا را هرگز فراموش نکنید.
امیر لشگر اسلام شهید خلبان مصطفی قاسمی: به یکدیگر محبت کنید.
سردار رشید اسلام شهید حمید قزوینی : حرف حق را بپذیرید اگر چه تلخ باشد.
امیر لشگر اسلام شهید علی قلیچ خانی: با خدا باشید پیروزی با ماست.
سردار رشید اسلام شهید عبدالحسین قنبری: اگر کوتاهی کنیم، نمی توانیم جواب خون شهدا را بدهیم.
سردار رشید اسلام مسعود مافی: در سختی ها و مصائب به قرآن پناه ببرید.
سردار رشید اسلام عبدالحسین مشاطان : از تفرقه، دروغ، تهمت و غیبت بپرهیزید.
امیر لشگر اسلام شهید عزیز محمد معافی: در تربیت فرزندانمان دقت کنید.
امیر لشگر اسلام شهید اسماعیل معصومی: اطاعت از امام را بر خود واجب می دانم.
امیر لشگر اسلام شهید فریبرز میرزایی : تلاش کنیم تا کشوری مستقل و آزاد داشته باشیم.
سردار رشید اسلام شهید علی میوه چین: از قدرت و مسئولیت خود استفاده غیر صحیح نکنید.
جانباز رشید اسلام شهید احمد علی طاهرخانی: همیشه خدمتگزار جامعه باش، نه طلبکار.
امیر لشگر اسلام شهید نادر سلیمانیان: ایمان و انسانیت را سرلوحه برنامه هایتان قرار دهید #سخنان_طلایی_از_شهدا
@shohadaes
@khanevadeherani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷تصاویر حاج قاسم و شهدای مدافع حرم در پیاده روی #اربعین امسال و قدرشناسی عراقی ها از شهدای ایرانی
💠 @shohadaes
نامه حاج قاسم به حاج حسین پورجعفری۱.pdf
287.2K
#دستخط_ناب
💠نامه ی خواندنی سردار
شهید حاج قاسم سلیمانی
خطاب به سردارشهید حاج
حسین پورجعفری.
شهید پور جعفری همراه با
شهید حاج قاسم سلیمانی
درحمله ی آمریکا ، در ۱۳دی
۱۳۹۸در فرودگاه بغداد شهد
شیرین شهادت رانوشید.
🔹برای شناخت حاج حسین
این نامه را حتماً بخوانید...
👇👇👇👇👇👇
@shohadaes
👆👆👆👆👆👆
📌خاطره ای فوق العاده از مادر شهیدهمت
|همت چرا همت شد|
🔹️دکتر بعد از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم» ...
🔹️اینها را حاجیه خانم میگوید؛ نصرت همت. بانویی که ۳۰ شهریور ۹۹ به رحمت خدا رفت تا شاید بعد از ۳۷ سال، پسرش را یک بار دیگر در آغوش بگیرد؛ پسری که ماجرای تولدش را اینگونه روایت میکند:
🔹️ «پاییز سال ۱۳۳۳ بود که با همسرم و جمعی از دوستان، قصد زیارت امام حسین (ع) را کردیم و راهی کربلا شدیم. آن موقع ابراهیم را باردار بودم. خیلیها مرا از این سفر منع میکردند اما به خدا توکل کردم و به شوق زیارت اباعبدالله (ع) راهی کربلا شدم. با اتوبوس تا کرمانشاه آمدیم و از آنجا به مرز خسروی رفتیم. راه بسیار سخت و طاقتفرسایی بود، با جادههای خاکی و ماشینهای قراضه. صبح روز بعد، مأموران مرزی عراق اجازه دادند که حرکت کنیم. هوا بسیار گرم بود و راه هم پر از دستانداز. از طرفی گرد و غباری که داخل ماشین میپیچید، کمکم حال مرا دگرگون کرد. تمام روز در راه بودیم و بالاخره پیش از مغرب به کربلا رسیدیم.
🔹️چشمهایم سیاهی میرفت و حالم به کلی بد شده بود. با زحمت مرا پیش یک دکتر بردند. دکتر پس از معاینه گفت: «بچه از بین رفته و تلف شده». مقداری هم قرص و کپسول نوشت و گفت: «اگه با این، بچه سقط نشد، حتماً بیاریدش تا عملش کنم». حرفهای دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد. خیلی ناراحت و دلشکسته شده بودم. علیاکبر (همسرم) خانهای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من ۱۵ روز تمام کنج خانه، توی رختخواب افتاده بودم. لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمیزدم.
🔹️پیش خودم گفتم: «این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین (ع) رو زیارت کنی، حالا اگه قرار باشه بچه رو هم از دست بدی، مردن یا موندن چه اهمیتی داره؟» به علیاکبر گفتم که میخواهم بروم حرم. اما او مخالفت کرد و گفت: «حال تو مساعد نیست، بیشتر استراحت کن تا به سلامتی کامل برسی». هرچه او اصرار کرد، فایده نداشت. دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم.
🔹️بالاخره علیاکبر مرا به حرم برد. تا نیمههای شب آنجا بودیم. آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از او شفاعت خواستم. حسابی با امام حسین (ع) درد دل کردم و به او گفتم: «آقا، من شفامو از شما میخوام. به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنج این راه رو به جون خریدم. حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم». بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آنجا سپری کردیم. حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم. در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت میکرد. آن خانم بلندبالا که بچهای روی دستش بود، به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: «این بچه رو بذار لای چادرت و به هیچکس هم نده. برش دار و برو». من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم. همان موقع از خواب پریدم. گریه امانم را بریده بود. از شدت خوشحالی زار میزدم. خواب را که برای مادر علیاکبر تعریف کردم، گفت: «این خواب یه نشونهست». بعد گفت: «خیالتون راحت باشه که بچه سالمه. فقط نیت کن اگه بچه پسر بود، اسمشو بذاری محمد ابراهیم». از روز بعد دیگر اصلاً درد و ناراحتی نداشتم.
🔹️هیچکس باور نمیکرد. همان روز دوباره پیش دکتر رفتیم. دکتر پس از معاینه با تعجب تمام گفت: «امکان نداره؛ حتماً معجزهای شده!» ما عربی بلد نبودیم و حرفهای دکتر را یکی از دوستانمان برایمان ترجمه میکرد. دکتر پرسید: «شما کجا رفتین دوا درمون کردین؟ این کار کدوم طبیبه؟ الان باید مادر و بچه، هر دو از بین رفته باشن، یا حداقل بچه تلف شده باشه! شما چیکار کردین؟» علیاکبر گفت: «ما رفتیم پیش دکتر اصلی». دکتر وقتی شنید که عنایت آقا امام حسین (ع) است، تمام پولی را که بابت ویزیت و نسخه به او داده بودیم، به ما بازگرداند و مقداری هم داروی تقویتی برایم نوشت و گفت: «خیلی مواظب خودتون باشین».
🔹️وقتی مطمئن شدم که بچه سالم است، از علیاکبر خواستم که در کربلا بمانیم. رفتن و دل کندن از آنجا با توجه به مسائلی که پیش آمده بود، خیلی سخت بود. چند بار جوازمان را تمدید کردیم و بعد از چهار ماه به ایران برگشتیم. نیمه بهمن بود که سرخوش از سفر کربلا، رسیدیم به شهرضا. دوازدهم فروردین ۱۳۳۴ پسرمان به دنیا آمد.»
🔹️ 30. شهریور این مادر بزرگوار میهمان فرزند شهیدش حاج محمد ابراهیم شد/روحش شاد