#عکس_ماندگار
🥀تصویر منتشرشده در توئیتر
سردار سلیمانی از حاج قاسم و
جهاد مغنیه در حرم امام رضاع
🔹انتشار بهمناسبت سالگرد
شهادت جهاد مغنیه.
@shohadaes
#سال_روز_شهادت
#یاد_یاران
🍃برای سال جدید...🍃
🔵خانوادهی شهید عماد مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. محل مهمانی در منطقهی الغبیری بود در نزدیکی «روضه الشهیدین»، در منزل پدر همسر شهید مغنیه. همهی بچهها و نوهها به مناسبت ولادت حضرت رسول دور هم جمع بودند.
از همهی نوهها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامهای دارند. همهی نوهها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به جهاد مغنیه.. جهاد فقط گفت: «طرحم برای سال بعد را هفتهی آینده میگویم.» همهی نوهها و اعضای خانواده شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضیها میگفتند کارش را آماده نکرده است. وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفتهی بعد به همه میگوید.
🥀درست یک هفتهی بعد دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار در بین خیل گسترده کسانی که برای تسلیت آمده بودند. طرح جهاد، شهادت بود...
@shohadaes
🔺امروز سالروز شهادت سردار الله دادی و جهاد مغنیه و سایر شهدای قنیطره در حمله بالگردهای رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۵ است. روحشان شاد و راهشان جاویدان
@shohadaes
⭕️ آقازاده متفاوت
🔻 جهاد مغنیه: ما فرزندان مدرسهای هستیم که در آنجا یاد گرفتیم آزاد زندگی کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمیکنیم؛ ما حق خود را با خونهایمان که برای سربلندی نذر شده و بر آزادگی ایستاده است، باز پس میگیریم.
🔻 ما یاد گرفتیم که اگر سلاحت را در جنگ خونین بیرون نیاوری، بردهای خواهی شد در بازار برده فروشان که رحم و مروتی دیگر در آنجا نیست.
▪️ شهید جهاد مغنیه، فرزند #حاج_عماد در چنین روزی به همراه شهید الله دادی و دیگران به مقام رفیع شهادت نائل شد.
🌷شهید «علی بیطرفان» 🌷
🔶🔹حکایت شهیدی که تولد و شهادتش به نام حضرت زهرا(س) بود.
شهید علی بیطرفان، یکی از معلمان دلسوز و از مسئولان خدوم آموزش و پرورش کشور است. او در ماه های پایانی سال ۱۳۶۵ در حالی در شلمچه به شهادت رسید که تولدش هم حکایت جالبی داشت:
🖌 شهید حاج علی بیطرفان فرزند رمضان در تاریخ ۲۳ دی ۱۳۳۲ در خانواده ای مذهبی در قم به دنیا آمد.
تولد وی از الطاف خداوند بود که او را پس از چندین فرزند که قبل از رسیدن به حد رشد از دنیا میرفتند به پدر و مادرش عطا فرمود.
والدینش بعد از چند سال چون فرزندی نداشتند نزد آیت الله العظمی گلپایگانی از مراجع عظام تقلید می روند. ایشان توصیه فرمودند که در شب ولادت حضرت صدیقه طاهره جمعی از طلاب علوم دینی را اطعام کند و سپس متوسل شود به برترین بانوی دنیا و عقبی حضرت فاطمه زهرا، چنین میکنند و یک سال بعد در شب میلاد ام ابیها خداوند علی را به آنها عطا فرمود.
او فردی مومن ومتعهد بود به تحصیل علاقه داشت به همین جهت درسش را ادامه می دهد و در اموزش و پرورش مشغول به کار می شود بعد از کارشناسی ،در حین تدریس مدرک ارشدش را هم می گیرد.بعد از پیروزی انقلاب او در اداره اموزش و پرورش کار می کندو در نهایت ریاست اموزش و پرورش ناحیه دو قم را به عهده می گیرد.
او در قبل از انقلاب در راهپیمایی ها شرکت می کرد و در تشکیل جلسات سخنرانی برای جوانان فعال بود.
بعد از انقلاب در جهاد سازندگی هم فعالیت می کرد. با شروع جنگ در جبهه های نبرد حضور پیدا کرد ، همچنین در پشت جبهه به جمع اوری کمک های مردمی برای کمک به جبهه فعالیت داشت.
@shohadaes
#شهید_بیطرفان
🖌🖌خاطره ای از دختر شهید بیطرفان درباره اهمیت پدر نسبت به حجاب خانواده: «بابا از در که وارد شد، سعی کرد یک چیزی را پشت خودش پنهان کند. تا آمدم بجنبم، غافلگیرش کنم و ببینم چه خبر است؛ مادر صدایم زد و چیزی خواست... سرگرم نذری دادن بودیم که صدای پدر در میکروفون پیچید: سرکار خانوم زهرا بیطرفان به اتاق پذیرایی! زهرای بابا؛ اتاق پذیرایی! از حیاط تا اتاق پذیرایی را دویدم. یک چیزی دستش بود؛ آن را به سمت من گرفت و گفت: زهرا جانم، بابا، این مال شماست. بازش کردم. یک چادر رنگی بود. رنگی رنگی و زیبا. گفت: زهرا بابا، من هر چه دارم از اهل بیت (ع) است، اهل بیت هم هر چه دارند، از حضرت زهراست. مبادا حُرمت این اسم را زیر پا بگذاری. یادت باشد که چادر، یادگار حضرت زهراست.»
@shohadaes
🔶🔹شهید علی بیطرفان، به خودسازی توجه داشت؛ بر آن تأکید می ورزید و معتقد بود که اگر کسی رابطه بین خودش و خدا را درست کند، خداوند هم رابطه او را با مردم درست خواهد کرد.
نسبت به بدگویی و غیبت افراد بسیار حساس بود.
او لذت باسواد کردن دانش آموزان مناطق محروم را بهترین لذت زندگی اش می دانست.
🌷روحشان شاد یادشان گرامی🌷
شهید آوینی:
گردش خون در رگهای زندگی شيرين است؛اما ريختن آن در پای محبوب شيرين تر است؛
و نگو شيرين تر،
بگو "بسيار بسيار شيرين تر"
🆔 @shohadaes
▫️▫️▫️
#روایتگری
گنده لات تهران بود و توی مشروب فروشی کار می کرد ،
هیکل بزرگی داشت و
همه ازش حساب می بردن.
میشد بادیگارد قماربازا....
خیلی ها به مادرش می گفتند:
این پسر که برات آبرو نذاشته ،
چرا نفرینش نمی کنی؟
مادر هم سر نمازها گریه می کرد و
می گفت: خدایا بچه ی من رو
سرباز امام زمان عج قرار بده
خیلی ها از این دعای مادر
خنده شون می گرفت
می گفتند:
بچه ی قمار باز و مشروب خور و مست
تو کجا و امام زمان کجا؟!!!!
اما انگار اثر
دعای مادر رو
نادیده گرفته بودند
#شهید_شاهرخ_ضرغام
@shohadaes
💞خاطره ای زیبا و جذاب 👌👌👌
💖#اولین_شهید_مدافع_حرم_ارتش ( شهید محسن قوطاسلو )
💖به عملیات کوهستان اعزام شده بودیم در اونجا وقتی اساتیـد تکاور محل استقرار ما رو برای زدن چادرهای انفرادی و کمپ استراحت مشخص کردن از قضا محل چادر ما طوری افتاد که وقتی میخواستیم چادر بزنیم یک لانه ی مورچهی بزرگ دم درب چادر ما بود .😳
❤️من رفتم به یکی از استادهای تکاور موضوع رو گفتم که محل چادرمان رو تغییر بدیم ولی مخالفت کردن و گفتن باید همونجا چادر بزنید حالا اگه
مورچه ها اذیت تون کردن فوقش لانه مورچه رو خراب یا گازوئیل میریزین.😍
💜خلاصه منم دیدم که اجازه ی جابجا کردن چادر رو نداریم برای جلوگیری از اینکه موقع استراحت مورچه ها اذیت نکنن یه بطری آب معدنی رو خالی کردم و رفتم سراغ یکی از راننده های ماشین های تدارکات که مقداری گازوئیل ازش بگیرم و گرفتم و اومدم پیش محسن که داشتیم وسیله های چادر رو برای برپا کردن آماده میکردیم در این حین من خواستم گازوئیل رو دور و داخل لانه ی مورچه ها بریزم که یهو دیدم محسن دستم رو گرفت و گفت : بیخیال ولشون کن!فعلا اینا که نیومدن داخل چادر ما .🌹
💚منم گفتم : محسن خب ما خسته و کوفته از تمرین و آموزش که میایم استراحت کنیم چون خوراکی و خشکبار و ... هم داخل کوله ها و ساک هامون داریم می بینیم که چادر پر از مورچـه شده و خلاصه اذیت میشیم.😔
💖دیدم محسن بطری که گازوئیل داخلش بود رو از من گرفت و برد روی لانه ی مورچه و من اولش فکر کردم که خودش میخواد گازوئیل رو بریزه دیدم گازوئیل رو برد دم لانه و با خنده های همیشگیش به شوخی گفت:
بینید مورچه ها ما خواستیم گازوئیل بریزیم داخل لانه ی شما ولی نکردیم شما هم با معرفت باشین و نیاین داخل چادر ما ‼️
💙ما یک هفته در نقش رستم مستقر بودیم و مورچه ها مثل یه چشمه از داخل لانه شون در داخل زمین می جوشیدن ولی در طول این مدت حتی یک مورچه وارد چادر ما نشد❗️
💞بسیاری از بچه های همدوره مون که در دوره ی تکاور بودن این قضیه رو از نزدیک شاهد بودن و هرکدوم از دم چادر ما رد میشدن با تعجب میگفتن این لانه مورچه که دقیقا دم درب چادر شماست داخل چادرتون نمیرن⁉️⁉️
💞و وقتی میدیدن که واقعا حتی یه مورچه داخل چادر نیومده تعجب میکردن❗️
ما هم می خندیدیم و می گفتیم محسن معرفتی باهاشون تاکرده و ازشون قول گرفته که نیان داخل چادر😍
اسمشون رو گذاشته بودیم ،
'' 🐜 مورچه های با معرفت ''
@shohadaes