هدایت شده از حوزه انقلابی
⭕️ تصویر مرحوم حضرت آیت الله ناصری رضوان الله تعالی علیه بعد از تزریق دوز دوم واکسن کرونا
▫️خداوند متعال ایشان با اولیای الهی محشور نمایند
✍حوزه انقلابی
ضروری است مرگ ومیر افراد واکسن زده که فوت آنان مرتبط به لخته های خونی، سکته های قلبی و عروقی و مغزی است توسط دستگاه های امنیتی و نظارتی کشور مورد بررسی دقیق قرار گیرد که در این موضوع ترک فعل وزرات بهداشت کشور قطعی است
یکی از عوارض جانبی واکسن کرونا در برخی افراد، لخته های خونی است که منجر به سکته افراد واکسن زده شده است
🌹 حوزه انقلابی
╭┅───────────┅╮
🕌 eitaa.com/joinchat/307429376Ccb9b7c02da
╰┅───────────┅╯
هدایت شده از هر صبح یک آیه
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«فَادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا ۖ فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»
اکنون از درهاى جهنم وارد شوید در حالى که جاودانه در آن خواهید بود. چه بد است جایگاه متکبران!
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۹)
@ayehsobh
هدایت شده از نه به واکسن اجباری
دولتی که مدعی مقابله با بیحجابی است؛ علیرغم فرمان اکید رهبری مجوز حضور زنان بدحجاب را به ورزشگاه میدهد و سهم او از #حجاب فقط حضور چند نفر خانم چادری کنترل کننده است!!!!
‼️ بازهم میگویم ضربهای که دشمن از طریق دولتی با نام انقلابی میزند؛ بیشتر از آن است که دولت لیبرال میزد...
لااقل ظاهرسازی نداشتند و علما و مراجع و ائمهی جمعه دربرابرشون سکوت نمیکردند...
⭕️ این دولت و این مجلس، غلام حلقه به گوش برای دشمن شدند تا هر روز خون دل جدیدی به جان ملت آزاده دهند😡😡😡😡
#غیرت_دینی
#نه_به_واکسن_اجباری
@rahrovanraheqoran
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
بماند که روزنامههای اصلاحطلب، با خوشحالی حضور زنان در ورزشگاه را تیتر میکنند؛ اما آیا هیچ عقل سلیمی میپذیرد این دولت، واقعاً به فکر مقابله با بیحجابی باشد یا اینکه هر روز گام جدیدی در بیعفتی بیشتر، برمیدارد؟!
😡😡😡😡
آقای رئیسجمهور! نمایندگان مجلس! علما و روحانیون! حواستون هست به کجا دارید میروید؟!
چنین بیحرمتیها در ماه محرم در کشور اسلامی ایران انجام میشود و شماها ککتان نمیگزد؟!
#هیهات_من_الذله
#غیرت_دینی
#مؤسسه_رهروان_راه_قرآن_مبارکه
@rahrovanraheqoran
هدایت شده از هر صبح یک آیه
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ ۚ قَالُوا خَيْرًا ۗ لِّلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَٰذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ ۚ وَلَدَارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ ۚ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ»
و (هنگامى که) به پرهیزگاران گفته شد: «پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟» گفتند: «خیر (و سعادت)» (آرى،) براى کسانى که نیکى کردند، در این دنیا نیکى است. و سراى آخرت از آن بهتر است. و چه خوب است سراى پرهیزگاران!
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۳۰)
@ayehsobh
هدایت شده از هر صبح یک آیه
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ لَهُمْ فِيهَا مَا يَشَاءُونَ ۚ كَذَٰلِكَ يَجْزِي اللَّهُ الْمُتَّقِينَ»
باغهاى جاویدان بهشتى که همگى وارد آن مى شوند. نهرها از پاى درختانش جارى است. هر چه بخواهند در آنجا براى آنها فراهم است. خداوند پرهیزگاران را چنین پاداش مىدهد.
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۳۱)
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
#عشق_خدا
دلم سرشار از عشق خدا شد
از آن لحظه که از دنیا جدا شد
به سوی حق کشیده شد دل من
خداوند حل نموده مشکل من
دلم با عشق حق مآنوس گشته
ز هر چه غیر او خاموش گشته
شدم مومن به ذات حی سبحان
شدم مانوس با آیات قرآن
خدا داده به من عشق و ارادت
ندارم با کی از روز قیامت
دلم لبریز عشق گردگار است
دورنگی درجهان بین بی شماراست
خدا خواهی خدائی زندگی کن
خدا ی مهربان را بندگی کن
عمل کن طبق دستورات قرآن
که تا گردی برادر تو مسلمان
کنم معنی مسلمانی برایت
بگیرد دست تو هر دم خدایت
مسلمانی عمل بر طبق قرآن
مسلمانی به اخلاص است وایمان
مسلمانی خدا را بنده باشی
ز عشق ومهر او آکنده باشی
مسلمانی اطاعت از ولایت
مسلمانی زمظلومان حمایت
مسلمانی به حرف وادعا نیست
مسلمانی بگیری از علی بیست
مسلمانی نخور تو مال مردم
و گر نه می کنی تو راه حق گم
مسلمانی بگیری دست انسان
مسلمانی کنی برخلق احسان
مسلمان تابع قرآن و دین است
مسلمان با فقیران همنشین است
مسلمان اهل غیرت ،اهل عزت
مسلمان اهل پاکی ,اهل عفت
مسلمان از ریا و خدعه دور است
مسلمان مهربان است و صبور است
مسلمان می رود راه پیمبر
مسلمان با مسلمان چون برادر
مسلمان با خدا پیمان ببندد
که دل را بر عدوی او نبندد
مرا با تو برادر این نصیحت
عمل کن راه دین راه شریعت
برو در دامن قرآن و عترت
که باشی از بلا ها در سلامت
بگیر دامان فر زندان زهرا
نجاتت میدهند در هر دو دنیا
بحق فاطمه حق حسینش
حسین محبوب عالم نور عینش
که ما عبد سیه روی تو هستیم
اگر چه بنده ی مغرور و پستیم
خدایا از تو داریم ما تقاضا
نما در روز محشر تو مدارا
بگوید قدرتی حرف دلش را
ببخشا بنده ی نا چیز خود را
شعر از شیخ #محمد_قدرتی
۱۴۰۱/۶/۸
#مؤسسه_رهروان_راه_قرآن_مبارکه
@rahrovanraheqoran
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
💠 #اعمال_نیک
🔸 امام رضا علیه السلام:
مبادا اعمال نیک را به اتکای دوستی آل محمد(ص) رها کنید، و مبادا دوستی آل محمد(ص) را به اتکای اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از این دو به تنهایی پذیرفته نمیشود.
📚 بحار الانوار/ج 78/ص 347
✍🏼 قرآن و عترت دو میراث گرانبهای الهی است که از هم جدا نمی شوند رستگاری در گرو تمسک به هر و جدا نشدن از دامانشان است.
#احادیث_روزانه
#مؤسسه_رهروان_راه_قرآن_مبارکه
@rahrovanraheqoran
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
💠 #مزد_اشک
🔸 امام صادق (علیه السلام):
هر چیزی پاداش و مزدی دارد، مگر اشکی که برای ما ریخته شود که چیزی با آن برابری نمی کند و مزد بی اندازه دارد.
✨ لکل شیء ثواب الاّ الدمعة فینا.
📚جامع احادیث شیعه/ج12/ص548
✍🏼 یکی از عادتهای شیخ انصاری خواندن #زیارت_عاشورا بود. هر روز صبح و عصر آن را مى خواند. بعد از وفاتش، کسى او را در خواب دید و از احوالش جویا شد. در جواب سه مرتبه فرمود: عاشورا
#احادیث_روزانه
#مؤسسه_رهروان_راه_قرآن_مبارکه
@rahrovanraheqoran
#ارسالی
‼️ حتماً بخوانید و نشر دهید شاید باعث یک تلنگر کوچک شود:
♻️معرفت پشهها
برای دیدن یکی از دوست های جانبازم،
رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.
فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم.
اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست.
و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...
جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه!
ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات!
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟
شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست.
گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟
با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...
می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.
نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود.
و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند.
چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است.
خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت.
به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست.
نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم.
می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند.
خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.
انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی می زد!
کاش شکایتی می کرد!
کاش فریادی می کشید و سبک می شد!
و مرا هم سبک می کرد!
یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم
همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند
نه پدران و مادران پیر شهدا را...
بدم میآمد از کسانی که نمیدانند ستونهای خانههای پر زرق و برقشان چطور بالا رفته!
از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان میخواهند!
کاش بعضی به اندازه پشهها معرفت داشتند
وقتی که میخوردند، میگفتند کافیست!
و بس میکردند،
و می رفتند،
ما چه میدانیم جانبازی چیست...
#جانباز
#شهدا
#کانون_شهدای_گمنام_مسجدالرسول_ص
@shohadagomnamk