eitaa logo
شهدایۍ💚
361 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
133 فایل
مقام معظــم رهبرے: امروزهـ زندهـ نگہ داشتن یاد و خاطره شہدا ڪمتــر از شہادٺ نیسٺ❤🌱 با‌من‌حرف‌بزن‌هم‌سنگرے @shohaday110 کانال مهدوی ما: @Akharinkhorshid تبادݪ↓ 🌹 @ABO_GOOMNAM_314 🌹 @gomnom_110 +ڪݒے؟ _باذکࢪصݪواٺ بࢪاے ظهوࢪ آزادھ(:🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
خیال خوب تو در سینــــه بردیم شفـــــق از آفتـــــــاب آمد نشانی به پیشـــــــت ماند دل با ما نیامد دل از تو کی رود چون دل‌ستانی 🌹 @shohaday_110 🌹
🌺بسم رب الشهداء🌺 ختم صلوات امروز به نیت ❤️شهیدامیرسیاوشی❤️ سهم شما۵ صلوات😊 قبول باشه😍 🌹 @shohaday_110 🌹
زمانیکه پشت بودم، به رفتم تا برای شستن لباس‌ها، پودر رختشویی بگیرم . اتفاقا علی را آنجا دیدم. سرگرم صحبت بودیم که یکی از سربازها، علی را با لفظ "فرمانده" مورد خطاب قرارداد. علی رو به آن سرباز گفت: "من بسیجیِ ساده هستم. مرا اینطور صدا نکنید." 🌹 @shohaday_110 🌹
ღـدا⚘ وقتی ڪارتان می گیرد و دورتان شلوغ می شود ، تازه اول مبارزه است ؛ زیرا شیطان به سراغتان می آید. 🌷 🌹 @shohaday_110 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنـــــگࢪ🌴 ↓ میدونی ڪِی از‌چشم‌ِ خدا‌ میوفتی؟! زمانی ڪه آقا‌ ❗️ سرشو‌بندازه‌ پایین‌و از‌گناه‌ڪردن‌تو خجالت بڪشه ولی تـو‌انگار‌ نـه انگار..! ✨ رفیــق نزار‌ڪارت‌ بـه اون‌جاها‌ برسـه!!! 🌹 @shohaday_110 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعداد مجروحین بالا رفته بود فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت : سریع بی‌سیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! شاستی گوشی بی‌سیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقی‌ها از خواسته‌مان سر در نیاورند، پشت بی‌سیم باید با کد حرف زدم گفتم: ” حیدر حیدر رشید ” چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد: – رشید بگوشم. – رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید! -هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟😏😏 -شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟ – رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم. -اخوی مگه برگه کد نداری؟ – برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می‌خوای؟ دیدم عجب گرفتاری شده‌ام، از یک‌طرف باید با رمز حرف می‌زدم، از طرف دیگر با یک آدم ناوارد طرف شده بودم – رشید جان! از همان‌ها که چرخ دارند! – چه می‌گویی؟ درست حرف نو بزن ببینم چی می‌خواهی ؟ – بابا از همان‌ها که سفیده. – هه هه! نکنه ترب می‌خوای.🤣 – بی‌مزه!😳 _ بابا از همان‌ها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره – ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس می‌خوای!😂 😡😡کارد می‌زدند خونم در نمی‌آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم. 🌹 @shohaday_110 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴••| جبهه ملائک دارند قلقلکش می دهند! اما مگر می شد با آن تکه ها که می آمدند آدم حواسش را جمع نماز باشد!!مثلا یکی می گفت:«واقعا این که می گویند نماز معراج مومن است این نماز ها را می گویند نه نماز من و تو را!!!!!» دیگری پی حرفش را می گرفت که:«من حاضرم هرچی عملیات رفتم بدهم دو رکعت نماز او را بگیرم.»و سومی:«مگر می دهد پسر!!؟؟»و از این قماش حرفا. و اگر تبسمی گوشه لبمان می نشست بنا می کردند به تفسیر کردن:«ببین!ببین! الان ملائک دارند قلقلکش می دهند.» و اینجا بود که دیگر نمی توانستیم جلوی خودمان را بگیریم و لبخند تبدیل به خنده می شد،خصوصا آنجا که می گفتند:«مگر ملائکه نامحرم نیستند؟» و خودشان جواب می دادند:«خوب لابد با دستکش قلقلک می دهند!!!!» 😁 🌹 @shohaday_110 🌹
. ✔جهش معنوی . . (راوی: جبار ستوده ،اكبر نوجوان) . . . 🔶در زندگی بسیاری از بزرگان ترک گناهی بزرگ دیده می‌شود که باعث رشد سریع معنوی آنان گردیده است.این کنترل نفس بیشتر در شهوات بوده و حتی در مورد داستان حضرت یوسف (ع)خداوند می‌فرماید: « هرکس تقوا پیشه کند و (در مقابل **** و هوس) صبر و مقاومت نماید. خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی‌کند » که نشان می‌دهد این یک عمومی بوده و اختصاص به حضرت یوسف (ع) ندارد. . 🔶در ماههای اول پس از پيروزي انقلاب،ابراهیم با همان و قامت جذاب در حالی که کت و شلوار زیبائی می‌پوشید به محل کارش در شهر می‌آمد. . 🔶یک روز متوجه شدم ابراهیم خیلی گرفته و ناراحت است و کمتر حرف می‌زند، با تعجب به سمتش رفتم و گفتم:داش ابرام چیزی شده؟ گفت:نه چیز مهمی نیست،گفتم: اگر چیزی هست بگو، شاید بتونم کمکت کنم. کمی سکوت کرد و گفت: چند وقته یه بدحجاب تو این محله به من گیر داده و گفته تا تو رو به دست نیارم ولت نمی کنم کمی سکوت کردم و بعد یکدفعه خنده‌ام گرفت، ابراهیم با تعجب سرش را بلند کرد و پرسيد: خنده داره؟ گفتم: داش ابرام با این تیپ و قیافه که تو داری، این اتفاق خیلی عجیب نیست! گفت: یعنی چی؟یعنی به خاطر تیپ و قیافه‌ام این حرف رو زده. گفتم: شک نکن. . 🔶روز بعد دیدم ابراهیم با موهای تراشیده و بدون کت و شلوار و با پیراهن بلند به محل کار آمد، فردای آن روز با چهره ای ژولیده‌تر و حتی با شلوار کردی و دمپائی به محل کار آمد و این کار را مدتی ادامه داد تا اینکه از آن وسوسه شیطانی رها شد. 🌹 @shohaday_110 🌹