eitaa logo
شهدایۍ💚
361 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
133 فایل
مقام معظــم رهبرے: امروزهـ زندهـ نگہ داشتن یاد و خاطره شہدا ڪمتــر از شہادٺ نیسٺ❤🌱 با‌من‌حرف‌بزن‌هم‌سنگرے @shohaday110 کانال مهدوی ما: @Akharinkhorshid تبادݪ↓ 🌹 @ABO_GOOMNAM_314 🌹 @gomnom_110 +ڪݒے؟ _باذکࢪصݪواٺ بࢪاے ظهوࢪ آزادھ(:🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
﴿غُلآم‌ِحَسَنِیـٔݩ﴾: سلام رفقا ! بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨🍀 خواهش میکنم روش فکر کنیم و حتما حتما یه کاری انجام بدیم😊👌 عده ای از همین چند هفته مانده به محرّم، برای عاشورا و اربعین روزشمار زده اند! این علاقه به سیّدالشهدا علیه السلام قابل ستایش است، امّا قبل از محرّم، ما مناسبتی داریم که افضل بر تمام مناسبتهای ما است!!! [اساس مذهب ما به بزرگداشت این روز است!!] ولی فعلا اولویت ﺑﺎ ﻏﺪﻳﺮ اﺳﺖ ﻧﻪ ﻣﺤﺮّﻡ!!🌱 خادم‌آقا: برای غدیر چه کردیم؟! (اِمام حسین کشتهِ احیای غدیر است) باور کنید برای هیچ کاری نکردیم؛)!!!! باید برای صدهزااار برابر عاشورا و‌فاطمیه توان گذاشت!!! اگر فراموش نمیشد،اصلا فاطمیه و عاشورایی درکار بود؟! پس باَید! تاکید میکنم بااایَد تمامی توانمون رو برای بگذاریم! برای روز شمار بزنید بنر تهیه کنید پوستر و عکس جشن بگیرید کاری کنید طنین علیَّا ولیُّ الله در عالم پخش شود! ﴿غُلآم‌ِحَسَنِیـٔݩ﴾: برا باید وسیع کار بشه! گسترده...! جھــــــــــانی!!!🌏 خادم‌آقا: ﻣﻴﺪونید ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻏﺬا و ﻭﻟﻴﻤﻪ ﺑﺪن ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮِ ﻧﻪ ﺩﻫﻪ ﻣﺤﺮّﻡ!!! ﻣﻴﺪوﻧﻴﺪ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﻳﮕه ﻋﻴﺪﻱ ﺑﺪین و ﻫﻤﺪﻳﮕه ﺭا ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻛﻨﻴﺪ ﻋﻴﺪ ﻏﺪﻳﺮِ ﻧﻪ ﻧﻮﺭﻭﺯ! [ از عید قربان تا مباهله جشن غدیریه بگیرید. ] **خطبه غدیریه را چاپ کنید و پخش کنید!!!! ستون اسلام و تشیّع است، اما متاسفانه برای این ستون و استحکامش کم کاری کردیم. از هر مناسبتی که داریم غدیر واجب تر و مهمتر است. ولایت امیرالمومنین علیه السلام را جار بزنید، شور به پا کنید. *ﺑﻪ ﻓﻘﺮا، ﺑﺎ ﻧﺎﻡ اﻣﻴﺮاﻟﻤﻮﻣﻨﻴﻦ ﺭﺳﻴﺪﮔﻲ ﻛﻨﻴﺪ*. {برای غدیر کم گذاشتیم انکار شد، وقت بلند شدن است.} و در آخر رزق محرم‌خودتون رو از غدیر بگیرین رفقا!
{براےآنݘہ ڪہ اعتقــاد دارید ایسٺادگۍ ڪنیـد!} @shohaday_110
بيمارفَـقَـطْ‌ دَرْ طَلَبِ‌ لُطْفِ طَبـیبْ اَسْتـــ ... مامُنْـتَـظِرِنُسْخه‌ۍدَرْمانِ حُـسِـینیم ... ♥️ 🌹 @shohaday_110🌹
🌺بسم رب الشهداء🌺 ختم صلوات امروز به نیت ❤️سلامتی رهبرانقلاب❤️ سهم شما۵ صلوات😊 قبول باشه😍 🌹 @shohaday_110🌹
دو خط از وصیت نامه ی 🌷شهـید 🌷 غسل و کفنم نکنید و مرا با هـمان لباس و بدن خونی در کنار شهـیدان حسین زاده و مجتبی بابایی زاده به خاڪ بسپارید. 🌹 @shohaday_110🌹
اَگہ‌مَݩ‌اۅݩ‌ۺَب‌🌙 جِݪۅݩِمےڔَفٺَم...😳 اِداݥہ‌دَڔعَڪڛ👆 :) ❤️ :) ❤️ :) ❤️ @shohaday_110
[°° نـام گـرفٺ وقتے خدا از شدٺ♥عشق ڪســـــے راڪشــــٺ°°] به جمع شهدایی ها بپیوندید🌱👇🏻 @shohaday_110
اِنشــااَللہ(:
😄😂 تا آخر بخونین 👤بین ما یکی بود که چهره‌ی سیاهی داشت اسمش عزیز بود. توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب. بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش. با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش. پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛ اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود. دوستم گفت: اینجا که نیست، بریم شاید اتاق بغلی باشه! یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن! 😅 گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!! 🤭 یکی از بچه ها با دلسوزی گفت : بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده! 😶 پرستار از راه رسید و گفت : عزیز رو دیدین؟!!! همگی گفتیم: نه! کجاست؟ پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟ همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟! 😳 رفتیم کنار تختش.. عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود ! 👤با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟ ☹️🙄 یهو همه زدیم زیر خنده 😅😁 گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد! 👤عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !! بچه ها خندیدند. 😄 اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد: 👤 وقتی ترکش به پام خورد، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می‌کشمت. 😱 چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی‌کنم. حالا من هر چه نعره می‌زدم و کمک می‌خواستم ، کسی نمی‌اومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم. 😕😭 بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😁 دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂 👤عزیز ناله کنان گفت : کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم: یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه 😂😂 رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می‌فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین.😅 دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید! صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂 😂😂 پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه، برید بیرون خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد: عراقی مزدور! می‌کشمت!!! 😱 👤عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه، جان مادرتون منو نجات بدین 😂😂😂 📚 🌹 @shohaday_110🌹