🦋مروری بر #وصیتنامه_سردار_سلیمانی
7⃣1⃣#قسمتهفدهم
🌷🌷🌷
#رهبرعظیمالشان :
" آمریکاییها میخواستند عراق یا شبیه رژیم طاغوت باشد یا شبیه برخی رژیمها مثل سعودی که به تعبیر آن ها نقش گاو شیرده را دارند، اما #حاج_قاسم به کمک عناصر مؤمن و جوانان شجاع عراقی و مرجعیت در عراق رفت و در مقابل این نقشه ایستاد و آن را خنثی کرد.
در لبنان نیز آمریکاییها میخواستند لبنان را از مهمترین عامل استقلالش یعنی حزبالله محروم کنند تا صهیونیستها، لبنان بیدفاع را همچون برخی مقاطع براحتی اشغال کنند اما حزبالله روزبهروز قویتر شد بهگونهای که امروز، هم دست لبنان است و هم چشم لبنان که نقش #شهید_شجاع و با تدبیر ما در این مسئله ممتاز و برجسته بوده است. "
#حاج_قاسم #جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
نماز هدیه به امام جواد علیه السلام
چهارشنبه ها بعد ازنمازعصربلافاصله خوانده میشه به این صورت هست که بعدازنمازعصردورکعت هدیه به امام جوادعلیه السلام مثل نمازصبح میخونیم
بلافاصله بعدازسلام نمازمینشینید بدون تکلم ۱۴۶مرتبه ذکرماشاءلله لاحول ولا قوه الا بالله (بدون علی العظیم)میگید .بعدبه سجده رفته امام جوادروواسطه حاجت خودقرارمیدید. التماس دعا
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
4_310226054725763828.mp3
2.55M
#نماز_سکوی_پرواز17
🎧 #استادشجاعی
❣صراط؛ همین جاست؛ وسط همین دنیا
و نماز دستگیره امن ماست،
تا از صراط، با امنیت وصلابت بگذریم.
🔻نماز رو جدی بگیریم؛
تا آرام و سالم،از دنیای پر از آتش، عبور کنیم
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
┅✧❁☀️❁✧┅
#نماز_سکوی_پرواز16👇🏻
https://eitaa.com/shohaday_gommnam/17230
🏮حاضر جوابی های #شهید_مدرس
♨️ زمانی که نصرتالدوله وزیر دارایی بود، لایحهای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگها بیان کرد و گفت: این سگها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را میگیرند.
❗️#شهیدمدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم.
⚜ وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه میآوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟
‼️ #شهیدمدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگها به محض دیدن دزد، او را میگیرند؟
💢خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شما را میگیرند. پس مخالفت من به نفع شماست.
نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.
📚منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
میخواستم تو را خورشید بنامم؛
از روشنایی منتشرت!
دیدم که خورشید...
سکه صدقهای است که تو...
هر صبح از جیب شرقیات در میآوری...
دورسر عالم میچرخانی
و در صندوق مغرب میاندازی
و بدینسان...
استواری جهان را تضمین میکنی.
میخواستم نام تو را ابر بگذارم؛
از شدت کرامتت...
دیدم که نسیم...
فقط بازدم توست که
در فضای قدسی فرشتگان تنفس میکنی!
به اینجا رسیدم که:
زیباترین و زیبندهترین نام...
همان است که خدا برای تو برگزیده است؛
ای کریمترین بخشندهی روی زمین...
ای جواد!
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
هدایت شده از سید کاظم روح بخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بریم با هم از امام رضا علیه السلام شیرینی بگیریم 😍😍
بالاخره هرچی باشه امروز ولادت پسرشون امام جواد علیه السلام...
یک توصیه هم امام جواد ع به دختر دارا کردن که اینجا گفتم😎
کلیپ رو دیدی از راه دور برای منم دعا کن
#سیدکاظم_روحبخش
https://eitaa.com/joinchat/2334982163C65bbc6af0d
🔮#من_میترا_نیستم 🔮
🎀#قسمت_هفتم🎀
چند سال بعد از تولد زینب، خدا یک پسر به ما داد. بابای مهران اسمش را شهرام گذاشت. دخترها عاشق شهرام بودند. او سفید و تپل بود.
خواهرهایش لحظه ای او را زمین نمی گذاشتند. قبل از تولد شهرام، ما به خانه ای در ایستگاه شش فرح آباد، نزدیک مسجد فرح آباد(قدس) رفتیم؛ یک خانه شرکتی سه اتاقه در ایستگاه شش، ردیف ۲۳۴.
در آن خانه واقعا راحت بودیم. بچه ها پشت سر هم بودند و با هم بزرگ می شدند. من قبل از رسیدن به سی سالگی، هفت تا بچه داشتم. عشق می کردم وقتی بازی کردن و خوردن و خوابیدن و گریه ها و خنده های بچه هایم را می دیدم.
خودم که خواهر و برادری نداشتم و وقتی می دیدم چهار تا دخترم با هم عروسک بازی می کنند، کیف می کردم. گاهی به آنها حسودی می کردم و حسرت می خوردم و پیش خودم میگفتم: «ای کاش فقط یه خواهر داشتم. خواهری که مونس و همدمم می شد.
مادرم چرخ خیاطی دستی داشت. برای من و بچه ها لباس های راحتی می دوخت. برای چهار تا دخترم با یک رنگ، سری دوزی می کرد.
بعدها مهری که خوش سلیقه بود، پارچه انتخاب می کرد و مادرم به سلیقه او لباس ها را می دوخت.
مادرم خیلی به ما می رسید، هر چند روز یک بار به بازار لین یک احمدآباد می رفت و زنبیلش را پر از ماهی شوریده و میوه میکرد و به خانه ما می آورد.
او لُر بختیاری بود و غیرت عجیبی داشت بدون نوه هایش، لقمه ای از گلویش پایین نمیرفت.
جعفر پانزده روز یکبار از شرکت نفت حقوق میگرفت و آنرا دست من میداد باید برای دوهفته دخل و خرج خانه را میچرخاندم .
از همین خرجی به مهران و مهرداد پول تو جیبی میدادم. آنها پسر بودند و به کوچه و خیابان میرفتند می ترسیدم خدایی نکرده کسی آنها را فریب بدهد و آنها را از راه به در کند.
برای همین همیشه در جیبشان پول میگذاشتم. گاهی پس از یک هفته ، خرجی خانه تموم میشد و من میماندم که به جعفر چه جوابی بدهم
•┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈┈•
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
#من_میترا_نیستم
#قسمت_هشتم
مادرم بین بچهها فرق نمی گذاشت ولی به مهران و زینب وابسته تر بود.
مهران نوه اولش بود و عزیزتر. زینب هم که مثل من عاشق خدا و پیغمبر بود همیشه کنار مادرم می نشست و قصههای قرآنی و امامی را با دقت گوش میکرد و لذت میبرد.
مادرم قصه و حکایت های زیادی بلد بود هر وقت به خانه ما می آمد زینب دور و برش می چرخید و با دقت به حرفهایش گوش میکرد.
مادرم زینب را شبیه ترین نوه اش به من می دید برای همین به او علاقه زیادی داشت.
بابای بچه ها ساعت ۵ صبح از خانه بیرون می رفت، بعد از ظهر برمیگشت
روزهای پنجشنبه نیمروز بود ظهر از سرکار میآمد.
در باغچه خانه گوجه و بامیه و سبزی می کاشت.
زمستان و تابستان باغچه سبز بود و سبزی خوردن و خورشتی را از باغچه خانه برداشت می کردیم.
حیاط خانه های شرکتی سیمانی بود با تابش آفتاب در طول روز آتش می شد روی زمین که راه میرفتیم کف پای ما حسابی می سوخت.
تا بعد از به دنیا آمدن شهرام کولر نداشتیم، شبها در حیاط میخوابیدم
جعفر بعد از ظهرها آب را توی حیاط باز میکرد و زیرِ در را میگرفت
حیاط خانه تا نیم متر از دیوار پر از آب میشد این آب تا شب توی حیاط بود شب زیر در را برمی داشتیم و آب با فشار زیاد به کوچه سرازیر میشد با این کار حیاط سیمانی خانه خنک می شد و ما روی زمین زیر انداز می انداختیم و رختخواب پهن می کردیم
هوا را نمیتوانستیم خنک کنیم و مجبور بودیم با گرمای ۵۰ درجه در هوای آزاد بخوابیم اما زمین را میتوانستیم برای خوابیدن قابل تحمل کنیم.
خانه های شرکتی دوتا شیر آب داشت شیر آب شهری که برای خوردن و پخت و پز بود و شیر آب شرکتی که مخصوص شستوشوی حیاط و آبیاری باغچه و شمشادها بود
گاهی که شیر آب شط را در حیاط باز میکردیم همراه آب یک عالمه گوشماهی میآمد
دخترها با ذوق و شوق گوش ماهی ها را جمع می کردند.
بعد از ظهرها هر کاری میکردم بچه ها بخوابند خوابشان نمیبرد و تا چشم من گرم میشد میرفتند و توی آب حیاط بازی می کردند...
•┈┈••✾•🌿💕🌿•✾••┈┈•
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
#امام_علی علیه السلام
✨الْمَعْذِرَةُ بُرْهَانُ اَلْعَقْلِ
✴️ عذرخواهى، نشانه ی خردمندى است
📙غرر الحكم، ح 497
#اللهمعجللولیکالفرجبحقعلی
@shohaday_gommnam
ان شاء الله امشب صوت مادر بزرگوار شهید امنیت احمد حبیبی فرد را ارسال میکنیم.
👇👇👇👇👇
شهید امنیت احمد حبیبی فرد
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
شهید امنیت احمد حبیبی فرد
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
شهید امنیت احمد حبیبی فرد
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
356.6K
صوت مادر بزرگوار شهید احمد حبیبی فرد...
#صوت_اول
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
709.2K
صوت مادر بزرگوار شهید احمد حبیبی فرد...
#صوت_دوم
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
🍃🌸 #دعای_فرج 🌸🍃
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🌹بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیم 🌹
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَهَ السَّاعَهَ السَّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین🍃
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
🔰نماز شب شهید سید حمید میرافضلی سید پابرهنه 💚
🧡در عملیات والفجر ۴ سید دچار موج گرفتگی شدید شده بود و چشمانش کم سو با زور و اجبار آوردیمش رفسنجان
نیمه شب بود که دیدم بیدار شده می خواهد برود بیرون بردمش دستشوئی و آوردمش خوابید دوباره که بیدار شدم دیدم در اتاق نیست.
وقتی دنبالش گشتم ، دیدم با پای برهنه در سرمای زمستان درون حیات به نماز شب ایستاده
رفتم بیرون که بیاورمش داخل قنوت گرفته با حالتی عجیب گریه می کرد و الهی العفوش دلم را لرزاند برگشتم داخل اتاق
از پشت پنجره نظاره اش می کردم او بود و قنوت و خدا
📚 از کتاب پا برهنه در وادی مقدس
#الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
اعمال قبل از خواب :)
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═