16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#رزق_مهدوی💚
💔ما بی صاحب نیستیم....
با غریبه درد و دل نکنین :)
#امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
📗#نهج_البلاغه
✨وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ يَرْضَ بِهَا دَاراً، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ يُوَطِّنْهَا مَحَلاًّ! وَ إِنَّ السُّعَدَاءَ بِالدُّنْيَا غَداً هُمُ الْهَارِبُونَ مِنْهَا الْيَوْمَ
🌎 دنيا چه سراى خوبى است براى کسى که آن را خانه هميشگى خود نداند و چه محلّ نيکويى است براى کسى که آن را وطن خود برنگزيند (آرى!) سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت، آنها هستند که امروز از آن مى گريزند»
📘#خطبه_223
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
هدایت شده از شــهـیـد نــوروزے🇮🇷
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊محل شهادت مروارید عمان🕊
🌷 سربازان گمنام امام زمان عج🌷
شهید مصطفی نوروزی
شهید مهدی جهانتیغ
شهید محسن جعفری
#امام_زمان
#شهید_مصطفی_نوروزی
@shahid_nourozi
@ostad_shojae1_1779915691.mp3
زمان:
حجم:
3.83M
#نماز33
🎧 #استادشجاعی
آنچه خواهید شنید؛👇
❣برای ياد گرفتن رانندگی؛
چقدر انرژی گذاشتی؟
برای نمازی که؛
قراره تا خود خدا بالا ببردت؛ چی؟
👈هنوزم دیر نشده؛ بجنب
#اللهمعجللولیکالفرج
┅✧❁☀️❁✧┅
#نماز32 👇🏻
https://eitaa.com/shohaday_gommnam/17777
1.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های شهید رسول خلیلی
#دلتنگی_شهدایی 🌱🌸
درد فراق را به
ڪدامین مطب برم؟
رفع غم حبیب ڪه
ڪار طبیب نیست!
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
🖼 #طرح_مهدوی
🌹 سربازان امام زمان از هیچچیزی هراسی ندارند مگر از گناه خود.
#شهید_آوینی
🌷 #مهدویت_و_شهدا ؛ #خودسازی
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
📘 کتاب گویای «#نیمه_پنهان_ماه» روایتگر بخشی از زندگیِ سراسر شهامت و رشادتِ سردار #شهیداسماعیل_دقایقی است؛ شهیدی که تواضع و فروتنی او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود که مثل یک بسیجی و یک رزمنده عادی در چادرها زندگی میکرد. شنیدن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
حاج امیر کرمانشاهیکانال تخصصی هروله_۲۰۲۲_۰۲_۲۸_۱۸_۳۶_۰۴_۱۳۸.mp3
زمان:
حجم:
5.31M
#بوقتمولودی 🎧
مبعثاوجبرڪات...💚
برتومحمدصلوات💖
#حاجامیرڪرمانشاهے🎙
#عیدمبعــــثپیــامبر(ﷺ)
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
#من_میترا_نیستم 🌸
#قسمت_سی_و_نهم👏
بعد از چند ماه هنوز به جوّ شاهین شهر عادت نکرده بودیم هر هفته شبهای جمعه من و مادرم و بچهها برای دعای کمیل به گلزار شهدای اصفهان میرفتیم.
مرتب سر قبر حمید یوسفیان می رفتیم و مادر حمید را میدیدیم آنها هنوز در محله دستگرد بودند از وقتی به اصفهان رفته بودیم قد زینب خیلی بلند شده بود.
چادرش را تنگ می گرفت کفش کتانی پایش میکرد و تند تند راه میرفت دبیرستان زینب از خانه فاصله داشت من هر ماه مبلغی پول بابت کرایه ماشین به او می دادم که با تاکسی رفت و آمد کند.
اما زینب پیاده به مدرسه میرفت و با پولش برای مجروحان کتاب میخرید و هفته ای یکی دو بار به بیمارستان «عیسی بن مریم» میرفت.
کتابها را به مجروحان هدیه می کرد چند بار هم با مجروحان مصاحبه کرد و نوار مصاحبه را سرصف مدرسه برای دانش آموزان پخش کرد تا آنها هم بفهمد که مجروحان و رزمنده ها از آنها چه توقعی دارند.
خصوصاً سفارش مجروحان را درباره حجاب پخش میکرد آرزویم شده بود که زینب با پولهایش چیزی برای خودش بخرد. وقتی زینب را برای خرید لباس به بازار می بردم ساده ترین و ارزان ترین لباس و کیف و کفش را انتخاب میکرد.
خرید کردن برای زینب همیشه آسان ترین کار بود. اولین مغازه ساده ترین چیز را انتخاب میکرد و میخرید.
هر وقت می گفتم چه غذایی درست کنم می گفت :هر چیزی که ساده تره و درست کردنش برای شما راحت تره.