سلام امام زمانم
السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ المُرتَجیٰ لِإزالَهِ الجَورِ وَالعُدوانِ ...
سلام بر تو ای مولایی که همه مظلومان تاریخ به ظهور تو چشم دوخته اند ...
سلام بر تو و بر روزی که درخت ستم و دشمنی را از ریشه خواهی خشکاند ...
در شب قدر با پدر آسمانی خود نجوا میکنیم
یا اَبانا اَسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا اِنّا کُنّا خاطِئِین ...
🔹 پدر ! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کار بودیم ...
سوره یوسف ـ آیه ٩٧
اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
#او_منتظر_است
#نکاتکلیدی #جزءنوزدهمقرآنکریم
1- از خدا همسران و فرزندانی طلب کنید که چشموچراغ شما و مایه عزتتان باشند. (فرقان: 74)
2- در قیامت فقط دل بیگناه و پاک به کار میاید و هیچ کاری از مال و فرزند برنمیآید. (شعراء: 88 و 89)
3- از مخالفت باخدا بپرهیزید و از سبک زندگی اشرافِ اسرافکار تقلید نکنید. (شعراء: 150 و 151)
4- هرکس شاکر نعمتهای خدا باشد، سود میکند و هرکس ناشکری کند دودش به چشم خودش میرود که خداوند بینیاز است. (نمل: 40)
5- از حق مردم چیزی کم نگذارید که حقالناس است و با سودجویی، نظم اقتصادی جامعه را به هم نریزید. (شعراء: 183)
6- در زندگی اجتماعی متواضعانه رفتار کنید و هنگام برخورد با افراد غیر مؤدّب، با مدارا و ملایمت پاسخ دهید. (فرقان: 63)
7-در دنیادوست خوب برگزینید، تا در قیامت از انتخابش پشیمان نشوید. چرا که رفیق بد تو را به گمراهی میکشاند. (فرقان: 28)
8- کسی که توبه کند و کار خوب انجام دهد، خدا هم بدیهایش را به خوبیها تبدیل میکند. (فرقان: 70)
9- آیا میدانید که شیطان بر افراد دروغگو و گناهکار وارد شده و آنها را به بیشتر گناه کردن، تشویق میکند؟ (شعراء: 221-223)
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
📗#نهج_البلاغه
🟡 هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نداشته باشد.
📚 #حکمت_82
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
۩﷽۩
#شرحدعایروزنوزدهم #ماهمبارکرمضان
🔹 أللَّهُمَّ وَفِّرْ فیهِ حَظّی مِنْ بَرَکاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِیلی إلی خَیْراتِهِ وَ لاتَحْرِمْنی قَبُولَ حَسَناتِهِ یا هادِیاً إِلیَ الْحَقِّ الْمُبِین
🔸 خدایا! در این روز بهرۀ مرا از برکاتش وافر گردان و بهسوی خیراتش، مسیرم را سهل و آسان ساز و از حسنات مقبول آن، مرا محروم مساز. ای هدایتکننده بهسوی حق آشکار!
🔰پیامهای دعا
1- بهرۀ وافر از برکات ماه رمضان
2- آسانشدن راه خیرات
3- محرومنشدن از انجام حسنات
4- هدایت بهسوی دین حق
🔰پیام منتخب
✍️در مسير بندگی خداوند و انجام واجبات و مستحبات الهی، كارهای زيادی است كه بايد انجام دهيم؛ ولی به دلايل زيادی، همچون وسوسههای شيطانی و نفسانی، تنبلی، سستی ايمان و... انجام اين امور برای ما مشكل میشود و گاه آنها را انجام نمیدهيم.
در دعای این روز، از خداوند آسانشدن مسير بندگی را طلب میكنيم تا به مدد الهی، سختی آن کارها برای ما از بین برود.
وقتی حضرت موسی(علیهالسلام) آمادۀ قيام عليه فرعون شد، از خدا آسانی اين كار بزرگ را خواست و گفت: «وَ يَسِّرْ لِی أَمْرِی؛ و كارم را بر من آسان كن.» (طه: 26)
اگر اين آسانی در كارهای گوناگون، بهويژه در انجام اعمال عبادی شامل حال ما شود، بهطور قطع بيشتر و بهتر خدا را عبادت خواهيم كرد.
✨رسول گرامی(ﷺ) فرمودند:
«برای هر حاجتی كه داريد، حتی اگر بستن بند كفش باشد، دست خواهش به سوی خداوند ـ عزوجل ـ دراز كنيد؛ زيرا تا او آن را آسان نکند، آسان نشود.»
📚ميزان الحكمه، ج 4، ص 24
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
خدایا برایم ننگ است که
شهادت همرزمانم را ببینم
و به مرگِ طبیعی بمیرم!
#شهید_سیدجمال_قریشی💚
#کلام_شهدا 💌
#امام_زمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
Tahdir joze19.mp3
4.02M
💠 تلاوت تحدیر (تندخوانی)
جزء نوزدهم #قرآن_کریم
⏲ «در ۳۰ دقیقه یک جزء تلاوت کنید»
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
#شهـــید_صیاد_شیرازی:
ازش سوال کردند رمز موفقیت شما در زندگی چه بود؟ گفت:
🔰 من هر موفقیتی به دست آوردم از #نماز_اول_وقتم بود.
#سالروز_شهادت
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
کاش یک #تخریبچی
میزد به #معبر_نفس ما؛
تخریب میکرد
آنچه من است و #هوای_نفس !
که گاهی بدجور گیر میکنیم،
میان مینهای القاب و #شهرتها ...
شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
#شهدای_ترور انسانهای بابصیرتی بودند که توسط دشمنان، ترور شدند و به مقام رفیع شهادت نائل آمدند. از این رو زندگی این شهیدان می تواند سرلوحه همه مردم باشد.
#شهیدمسعودقصری، یکی از این شهیدان است که از شما دعوت می کنیم سرگذشت او را در این کتاب گویا بشنوید.
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
#متنبند۱۹استغفار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
۱۹-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ لَحِقَنِي بِسَبَبِ نِعْمَةٍ أَنْعَمْتَ بِهَا عَلَيَّ فَقَوِيتُ بِهَا عَلَى مَعْصِيَتِكَ وَ خَالَفْتُ بِهَا أَمْرَكَ وَ قَدِمْتُ بِهَا عَلَى وَعِيدِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند ۱۹: بار خدایا ! و از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که گریبان گیرم شد به واسطه ی نعمتی که به من عطا کردی و با آن قوّت بر معصیت پیدا کردم و مخالفت امر تو نمودم، و با آن به سوی وعده ی عذابت نزدیک شدم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و اینگونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
🌷 #دختر_شینا – قسمت 104
✅ فصل نوزدهم
💥 از دلشوره داشتم میمردم. دل توی دلم نبود. از خیر شام درست کردن گذشتم. دوباره رفتم خانهی خانم دارابی. گفتم: « تو را به خدا یک زنگی بزن به حاجآقایتان، احوال صمد را از او بپرس. »
💥 خانم دارابی بیمعطلی گفت: « اتفاقاً همین چند دقیقه پیش با حاجآقا حرف میزدم. گفت حال حاجآقای شما خوبِ خوب است. گفت حاجی الان پیش ماست. »
از خوشحالی میخواستم بال درآورم. گفتم: « الهی خیر ببینی. قربان دستت. پس بیزحمت دوباره شمارهی حاج آقایتان را بگیر تا صمد نرفته با او حرف بزنم. »
خانم دارابی اول ایندست و آندست کرد. بعد دوباره خودش تلفن را برداشت و هی شماره گرفت و هی قطع کرد. گفت: « تلفنشان مشغول است. »
دست آخر هم گفت: « ای داد بیداد، انگار تلفنها قطع شد. »
💥 از دست خانم دارابی کفری شدم. خداحافظی کردم وآمدم خانهی خودمان. دیگر بد جوری به شک افتاده بودم. خانم دارابی مثل همیشه نبود. انگار تفاقی افتاده بود و او هم خبردار بود.
همین که به خانه رسیدم، دیدم پدرشوهر و برادرم نشستهاند توی هال و قرآنی را که روی طاقچه بود، برداشتهاند و دارند وصیتنامهی صمد رامیخوانند.
پدرشوهرم تا مرا دید، وصیتنامه را تا کرد و لای قرآن گذاشت و گفت: « خوابمان نمیآمد. آامدیم کمیقرآن بخوانیم. »
💥 لب گزیدم. از کارشان لجم گرفته بود. گفتم: « چی از من پنهان میکنید. اینکه صمد شهید شده. »
قرآن را از پدرشوهرم گرفتم و روی سینهام گذاشتم و گفتم: « صمد شهید شده میدانم. »
پدرشوهرم با تعجب نگاهم کرد و گفت: « کی گفته؟! »
💥 یکدفعه برادرم زد زیر گریه.
من هم به گریه افتادم. قرآن را باز کردم. وصیتنامه را برداشتم. بوسیدم و گفتم: «صمد جان! بچههایت هنوز کوچکاند، این چه وقت رفتن بود. بیمعرفت، بدون خداحافظی. یعنی من ارزش یک خداحافظی را نداشتم. »
💥 دستم را روی قرآن گذاشتم و گفتم: « خدایا! تو را قسم به این قرآنت، همه چیز دروغ باشد. صمدم دوباره برگردد. ای خدا! صمدم را برگردان. »
پدرشوهرم سرش را روی دیوار گذاشت. گریه میکرد و شانههایش میلرزید. خدیجه و معصومه هم انگار فهمیده بودند چه اتفاقی افتاده. آمدند کنارم نشستند. طفلیها پابهپای من گریه میکردند. سمیه روی پاهایم نشسته بود و اشکهایم را پاک میکرد. مهدی خیرهخیره نگاهم میکرد. زهرا بغض کرده بود.
💥 پدرشوهرم لابهلای هقهق گریههایش، صمد و ستار را صدا میزد. مهدی را بغل کرد. او را بوسید و شعرهای ترکی سوزناکی برایش خواند؛ اما یکدفعه ساکت شد و گفت: « صمد توی وصیتنامهاش نوشته به همسرم بگویید زینبوار زندگی کند. نوشته بعد از من، مرد خانهام مهدی است.
و دوباره به گریه افتاد.
💥 برادرم رفت قاب عکس صمد را از روی طاقچه پایین آورد. بچهها مثل همیشه به طرف عکس دویدند. یکی بوسش میکرد. آن یکی نازش میکرد. زهرا با شیرینزبانی بابا بابا میگفت.
برادرم دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: « خدایا! صبرمان بده. خدایا! چهطور طاقت بیاوریم؟! خدایا خواهرم چطور این بچههای یتیم را بزرگ کند؟! »
ادامه دارد...
🌷 #دختر_شینا – قسمت 105
✅ فصل نوزدهم
💥 کمی بعد همسایهها یکییکی از راه رسیدند. با گریه بغلم میکردند. بچههایم را میبوسیدند.
خانم دارابی که آمد، نالهام به هوا رفت. دستهایش را توی هوا تکان میداد و با حالت مویه و عزاداری میگفت: « جگرم را سوزاندی قدم خانم. تو و بچههایت آتشم زدید قدم خانم. غصهی تو کبابم کرد قدم خانم. »
💥 زار زدم: « تو زودتر از همه خبر داشتی بچههایم یتیم شدند. »
خانم دارابی گریه میکرد و دستها و سرش را تکان میداد. بنده خدا نفسش بالا نمیآمد. داشت از هوش میرفت.
آن شب تا صبح پرپر زدم. همین که بچهها میخوابیدند، میرفتم بالای سرشان و یکییکی میبوسیدمشان ومینالیدم. طفلیها با گریهی من از خواب بیدار میشدند.
💥 آن شب جگرم کباب شد. تا صبح زار زدم. گریه کردم. نالیدم و برای تنهایی بچههایم اشک ریختم.
از درون مثل یک پارهآتش بودم و از بیرون تنم یخ کرده بود. همسایهها تا صبح مثل پروانه دورم چرخیدند و پابهپایم گریه کردند.
نمیتوانستم زهرا را شیر بدهم. طفلکم گرسنه بود و جیغمیکشید. همسایهها زهرا و سمیه را بردند.
💥 فردا صبح، دوست و آشنا و فامیل با چندمینیبوس از قایش آمدند؛ با چشمهای سرخ و ورمکرده. دوستان صمد آمدند و گفتند: « صمد را آوردهاند سپاه.»
آماده شدیم و رفتیم دیدنش. صمدم را گذاشته بودند توی یک ماشین بزرگ یخچالی. با شهدای دیگر آمده بود. در ماشین را باز کردند. تابوتها روی هم چیده شده بودند. برادرشوهرم، تیمور،کنارم ایستاده بود. گفتم: « صمد! صمد مرا بیاورید. خیلی وقت است همدیگر را ندیدیم. »
💥 آقا تیمور از ماشین بالا رفت. چند تا تابوت را با کمک چند نفر دیگر پایین آورد. صمد بین آنها نبود. آقا تیمور تابوتی را گذاشت جلوی پایم و گفت: « داداش است. »
ادامه دارد...
✨﷽✨
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 #دعـــــــــــایفـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠#دعــایســـلامتیامــامزمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
#اللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجُ
@shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یاحسین❤️
سختاستعاشقشوی...ویارنخواهد!دلتنگ'حرم'باشے..و'ارباب'نخواهد!..🍃
اعمال قبل از خواب :)
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═