#سلام_امام_زمانم♥️
📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ...
💗 سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها.
سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
@shohaday_gommnam
#یاحسین(علیهالسلام)
سماوری که به بزم حسین می جوشد
بخار رحمت آن جُرم خلق می پوشد
حدیث باده وتسنیم وسلسبیل کم گوی
بگو حکایت مستی که چای می نوشد
بـر نام حُسینْ و کَربَلایش صَلَواتْ
بـر نام ابوالفَضْل و وَفایَشْ صَلَواتْ
بـراَهْلِ حَرَمْ به حَقِّ زَهرا» صَلَواتْ
بـر جمله ی یـاوران مـُولا صَلَواتْ.
💔اللَّهُـمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد ٍوَ💚
💚آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💔
#یاربالحسینبحقالحسیناشفالصدرالحسینبظورالحجه
💔اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ💚
💚آلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💔
#السـلامعليكيااباعـبدالله
#اللهم_ارزقنا_کربلا
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
Part06_علی زیباترین سروده هستی.mp3
4.22M
📗بخش هایی از کتاب 🎧
#علی_زیباترین_سروده_هستی
اثر #شهید_چمران
#قسمت 6⃣ #پایان
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
┅✧❁🌷❁✧┅
#قسمت5⃣👇🏻
https://eitaa.com/shohaday_gommnam/17198
🦋مروری بر #وصیتنامه_سردار_سلیمانی
6⃣1⃣#قسمتشانزدهم
🌷🌷🌷
#رهبرعظیمالشان :
" #حاج_قاسم در مقابل همهی نقشههایی که با پول، توانایی و تأثیرگذاری سیاسی و تشکیلات وسیع آمریکاییها شکل می گرفت، قد علم کرد و آن ها را خنثی و بینتیجه کرد .
آمریکاییها سعی داشتند قضیهی فلسطین را به فراموشی بسپارند و کاری کنند که فلسطینیها در حالت ضعف قرار گیرند تا جرئت مبارزه نداشته باشند اما این مرد بزرگ، دست فلسطینیها را پُر کرد و به آنها جرئت و توان مبارزه داد.
#حاج_قاسم کاری کرد که منطقهی کوچکی مانند غزه در مقابل صهیونیستهای پُر مدعا بهگونهای ایستاد که رژیم صهیونیستی ۴۸ساعته مجبور به درخواست آتشبس شد. "
#حاج_قاسم #جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
⤵️🌿
سلام و عرض ادب خدمت همراهان همیشگی 🖐
دوستان یه خبر خوب براتون داریم 💫
قرار هست داخل کانالها مون هرشب یه صوت از مادران غيور و عزیز شهدا داشته باشیم و از علاقه و خصوصیات شهید عزیزشون برامون بگن 🖐
واز همین جا سلام میدهیم به صبر و شکیبایی این مادران عزیز 🌹
و شرمنده ز روی شهـــداییم همه
از فیض و کرامـات جـداییم همه
گر ناله مادر شهیدی بـرخواست
اندر صف ظــلم ، مبتـداییم همه
دوستان بنر را نشر دهید و به دوستانتون معرفی کنید
التماس دعااا شهادت🤲🕊
⤵️⤵️⤵️
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
نشر حداکثری ⤴️⤴️
تصاویری از حضور رهبر انقلاب در حرم امام خمینی (ره) و گلزار شهدای بهشت زهرا (س)
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
3158039116.mp3
4.28M
#نماز_سکوی_پرواز16
🎧 #استادشجاعی
در طول روز؛
❓چند بار آرامشت رو از دست میدی؟
❓چند بار نگران میشی؟
❓چند بار عصبانی میشی؟
♥️ خدا
يه چتر برای قلبت باز کرده،
تا روزی پنج بار،زیرش پناه بگیری،
و آروم بشی
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
┅✧❁☀️❁✧┅
#نماز_سکوی_پرواز15 👇🏻
https://eitaa.com/shohaday_gommnam/17195
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر شهیدان گمنام
گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصه افلاکیان
#تماشاکنید
🔻زیارت رهبر معظم انقلاب از شهدای گمنام قطعه چهل بهشت حضرت زهرا سلام الله علیها
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز سه شنبه روز زیارتی
🌸امام زین العابدین علیه السلام
🌸امام محمدباقر علیه السلام
🌸امام جعفرصادق علیه السلام
#لبیک_یا_خامنه_ای
🖇🌸⃟🕊🎞჻ᭂ࿐✰
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
🌱از مادر #شهید_حسن_باقری پرسیدند:
چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟! جمله خیلی قشنگی گفتند:
💚«نگذاشتم امام زمان(عجلالله)در زندگیمان گم شود»
⭕️ تو مشغله های زندگیمون امام زمان عج و گم نکنیم!
#ماه_رجب #امام_زمان
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #خادم_الشهدا
🔻باور کنید بچه ها سفره خادمی رو حضرت زهرا پهن میکنه...
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊🎉
✈️فرزند ششم ✈️
#قسمت_پنجم
بعد از دو روز تحمل درد و ناراحتی، خانم مهری آمپولی به من زد و به خانه برگشتم و با همان حال مشغول کارهای خانه شدم
نزدیک اذانمغرب حالم به قدری بد شد که حتی نتوانستم خودم را به خانه مادرم برسانم. جعفر رفت و جیران را آورد.
در غروب یک شب گرم خرداد ماه، برای ششمین بار مادر شدم. که خدا یک دختر قشنگ قسمت و نصیبم کرد جیران به نوبت او را در بغل بچه ها گذاشت و به هر کدامشان یک شکلات داد.
پسر بزرگم مهران بیشتر از بقیه بچه ها ذوق خواهر کوچکش را داشت. هر کدام از بچه ها که به دنیا می آمدند، جعفر یا مادرم به نوبت برایشان اسم انتخاب می کردند.
من هم این وسط مثل یک آدم هیچ کاره سکوت می کردم. جعفر بابای بچه بود حق پدری داشت. از طرفی مادرم هم یک عمر آرزوی مادر شدن داشت و همه دلخوشی زندگیش من و بچه هایم بودیم
نمیتوانستم دل مادرم را بشکنم او که خواهر و برادری نداشت. من را زود شوهر داد تا بتواند به جای بچههای نداشته اش، نوه هایش را بغل کند.
جعفر هم به جز مادر و تنها خواهرش کسی را نداشت تقریباً هر دوی ما بی کس و کار بودیم و فامیل درست حسابی نداشتیم.
جعفر اسم پسر اولم را مهران گذاشت او به اسم های اصیل ایرانی علاقه داشت. مادرم که طبعش را میدانست اسم پسر دومم را مهرداد گذاشت تا دامادش هم از این انتخاب راضی باشد و شانس اسم گذاری بچه ها را از او نگیرد.
جعفر اسم دختر اول مرا مهری و مادرم اسم بعدی را مینا گذاشت. جعفر اسم
پنجمین فرزندمان را شهلا و مادرم هم آخرین دخترم را میترا گذاشت.
من نه خوب می گفتم و نه بد دخالتی نمی کردم. همیشه سعی می کردم کاری کنم که بین شوهرم و مادرم اختلاف و ناراحتی پیش نیاید. تنها راه برای سازش آنها گذشتن از حق خودم بود و بس. این روش همیشه ادامه داشت کم کم به نادیده گرفتن خودم در همه زندگی عادت کردم.
مادرم اسم میترا را برای دخترم انتخاب کرد اما بعدها که میترا بزرگ شد به اسمش اعتراض داشت بارها به مادرم می گفت :مادر بزرگ، اینم اسم بود برای من انتخاب کردی؟ اگه تو اون دنیا از شما بپرسن چرا اسم من رو میترا گذاشتی چه جوابی میدی؟ من دوست دارم اسمم زینب باشه می خوام مثل حضرت زینب باشم.
زینب که به دنیا آمد سایه بابام هنوز روی سرم بود در همه سالهایی که در آبادان زندگی کردم او مثل پدر و حتی بهتر از پدر واقعی، به من و بچه هایم رسیدگی می کرد.
او مرد مهربان و خداترسی بود و از ته دل دوستش داشتم. بعد از ازدواجم هر وقت به خانه مادرم می رفتم بابام به مادرم میگفت: کبری تو خونه شوهرش مجبور هرچی هست بخوره اما اینجا که میاد تو براش کباب درست کن تا قوّت بگیره.
شاید کبری خجالت بکشه از شوهرش چیزی بخواد. اینجا که میاد هر چی خواست براش تهیه کن.
دور خانه های شرکتی شمشاد های سبز و بلندی بود. بابام هر وقت که به خانه ما می آمد در می زد و پشت شمشادها قایم میشد. در را که باز میکردیم میخندید و از پشت شمشاد ها خودش را نشان میداد
همیشه پول خُرد در جیب هایش داشت و به دخترها سکه میداد. بابام که امید زندگی و تکیه گاه من بود، یک سال بعد از تولد زینب از دنیا رفت.
مادرم به قولی که سالها قبل در نجف به بابام داده بود عمل کرد خانه اش را فروخت و با مقداری از پول فروش خانه جنازه بابای عزیزم را به نجف برد و در زمین وادی السلام دفن کرد.
در سال ۴۷ یک نفر که کارش بردن اموات به عراق و خاکسپاری آنها در آنجا بود سه هزار تومان برای این کار از مادرم گرفت در بین آبادانی ها خیلی از مردها وصیت میکردند که بعد از مرگ در قبرستان وادی السلام قم یا نجف دفن شوند
مادرم بعد از دفن بابام در نجف سه روز به نیابت از او به زیارت دوره ائمه رفت.
تحمل غم مرگ بابام برای من سنگین بود پیش دکتر رفتم. ناراحتی اعصاب گرفته بودم و به تشخیص دکتر شروع کردم به خوردن قرص اعصاب.
حال بدی داشتم. افسرده شده بودم. زینب یک ساله بود که یک روز سراغ قرص های من رفت و آن ها را خورد
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═