🌷 #دختر_شینا – قسمت 1⃣7⃣
✅ فصل شانزدهم
💥 وقتی رسیدیم خانه، دیگر ظهر شده بود. رفت از بیرون ناهار خرید و آورد. بچهها با خوشحالی میآمدند لباسهایشان را به ما نشان میدادند. با اسباببازیهایشان بازی میکردند. بعد از ناهار هم آنقدر که خسته شده بودند، همانطور که اسباببازیها دستشان بود و لباسها بالای سرشان، خوابشان برد.
💥 فردا صبح وقتی صمد به سپاه رفت، حس قشنگی داشتم. فکر میکردم چقدر خوشبختم. زندگی چقدر خوب است. اصلاً دیگر ناراحت نبودم. به همین خاطر بعد از یکی دو ماه بیحوصلگی و ناراحتی بلند شدم و خانه را از آن بالا جارو کردم و دستمال کشیدم.
آبگوشتم را بار گذاشتم. بچهها را بردم و شستم. حیاط را آب و جارو کردم. آشپزخانه را شستم و کابینتها را دستمال کشیدم. خانه بوی گل گرفته بود.
💥 برای ناهار صمد آمد. از همان جلوی در میخندید و میآمد. بچهها دورهاش کردند و ریختند روی سر و کولش.
توی هال که رسید، نشست، بچهها را بغل کرد و بوسید و گفت: « بهبه قدم خانم! چه بوی خوبی راه انداختهای. »
خندیدم و گفتم: « آبگوشت لیمو است، که خیلی دوست داری. »
بلند شد و گفت: « اینقدر خوبی که امام رضا (ع) میطلبدت دیگر. »
با تعجب نگاهش کردم. با ناباوری پرسیدم: « میخواهیم برویم مشهد؟! »
💥 همانطور که بچهها را ناز و نوازش میکرد، گفت: « میخواهید بروید مشهد؟! »
آمدم توی هال و گفتم: « تو را به خدا! اذیت نکن. راستش را بگو. »
سمیه را بغل کرد و ایستاد و گفت: « امروز اتفاقی از یکی از همکارها شنیدم برای خواهرها تور مشهد گذاشتهاند. رفتن تهوتوی قضیه را درآوردم. دیدم فرصت خوبی است. اسم تو را هم نوشتم. »
گفتم: « پس تو چی؟! »
موهای سمیه را بوسید و گفت: « نه دیفگه مامانی، این مسافرت فقط مخصوص خانمهاست. باباها باید بمانند خانه. »
گفتم: « نمیروم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچهها بروم. »
💥 سمیه را زمین گذاشت و گفت: « اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنهام. اسمت را نوشتهام، باید بروی. برای روحیهات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه میدارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم. »
گفتم: « شینا که نمیتواند بیاید. خودت که میدانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان میآید. آنوقت این همه راه! نه، شینا نه. »
گفت: « پس میگویم مادرم باهات بیاید. اینطوری دستتنها هم نیستی. »
گفتم: « ولی چه خوب میشد خودت میآمدی. »
گفت: « زیارت، سعادت و لیاقت میخواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن. »
گفتم: « شانس ما را میبینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم. »
یکدفعه از خنده ریسه رفت. گفت: « راست میگوییها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من. »
💥 همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوسها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود. خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشینها آماده شوند.
💥 خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: « خانم محمدی را جلوی در میخواهند. »
سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در. صمد روی پلهها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: « چی شده؟! »
گفت: « اول مژدگانی بده. »
خندیدم و گفتم: « باشد. برایت سوغات میآورم. »
آمد جلوتر و آهسته گفت: « این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش. » و همانطور که به شکمم نگاه میکرد، گفت: « اصلاً چهطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدمخیر. »
💥 میدانست که از اسمم خوشم نمیآید. به همین خاطر بعضی وقتها سربهسرم میگذاشت. گفتم: « اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟! »
گفت: « اِسممان برای ماشین درآمده. »
خوشحال شدم. گفتم: « مبارک باشد. انشاءاللّه دفعهی دیگر با ماشین خودمان میرویم مشهد. »
دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: « الهی آمین. خدا خودش میداند چقدر دلم زیارت میخواهد. »
ادامه دارد...
🌷 #دختر_شینا – قسمت 2⃣7⃣
✅ فصل شانزدهم
💥 وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: « چه خوب، صمد راست میگوید این بچه چقدر خوشقدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومیاش هم خیر باشد. »
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه میکردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: « خانم محمدی را جلوی در کار دارند. »
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومیاش هم به خیر شد؟! »
خندید و گفت: « نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوسها آماده میشوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم. »
خندیدم و گفتم: « مرد! خجالت بکش. مگرتو کار نداری؟! »
گفت: « مرخصی ساعتی میگیرم. »
گفتم: « بچهها چی؟! مامانت را اذیت میکنند. بندهی خدا حوصله ندارد. »
گفت: « میرویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمیگردیم. »
گفتم: « باشد. تو برو مرخصیات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم. »
💥 دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمامشدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: « خانمها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید. »
سمیه را بغل کردم. مهدی هم دستش را داد به مادرشوهرم. خدیجه و معصومه هم بال چادرم را گرفته بودند. طفلیها نمیدانستند قرار نیست با ما به مشهد بیایند. شادی میکردند و میخواستند زودتر سوار اتوبوس شوند. توی محوطه که رسیدیم، دیدم صمد ایستاده. آمد جلو و دست خدیجه و معصومه را گرفت و گفت: « قدم! مرخصیام را گرفتم، اما حیف نشد. »
💥 دلم برایش سوخت. گفتم: « عیب ندارد. برگشتنی یک شب غذا میپزم، میآییم باباطاهر. »
صمد سرش را آورد نزدیک و گفت: « قدم! کاش میشد من را بگذاری توی ساکت با خودت ببری. »
گفتم: « حالا مرا درک میکنی؟! ببین چقدر سخت است. »
ادامه دارد...
یا+علی+یا+عظیم+ماه+رمضان.mp3
366.5K
دعای یا علی یا عظیم
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
✨﷽✨
💎ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﻋﺎی فرج به نیابت از اهل بیت علیهم السلام ،، شهدای مدافع حرم وهمه ی شهدای جنگ تحمیلی....
💠 #دعـــــــــــایفـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
⚜الهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜
💠#دعــایســـلامتیامــامزمــــان(عج)💠
⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜
#اللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَجُ
@shohaday_gommnam
اعمال قبل از خواب :)
شبٺون منور به نگاه مادر ساداٺ..🍃
کانال شهدای گمنام 👇
@shohaday_gommnam
╰═━⊰🍃🌸✨🌸🍃⊱━═
#متنبند۴استغفار
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
۴-اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَمَلْتُ إِلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ بِغَوَايَتِي أَوْ خَدَعْتُهُ بِحِيلَتِي فَعَلَّمْتُهُ مِنْهُ مَا جَهِلَ وَ عَمَّيْتُ عَلَيْهِ مِنْهُ مَا عَلِمَ وَ لَقِيتُكَ غَداً بِأَوْزَارِي وَ أَوْزَارٍ مَعَ أَوْزَارِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند ۴: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که بنده ای از بندگانت را با فریب کاری به سوی آن کشاندم و با نقشه و خدعه او را فریب دادم؛ آنگاه گناهی را که نمی شناخت به او یاد دادم و جلوی دید او را از آنچه میدانست گرفتم و میدانم که فردای قیامت باید با وزر و وبال گناه دیگران، علاوه بر گناه خود، با تو ملاقات کنم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
#سلام_امام_زمانم♥️
💚 سلام بر مولاے مهربانے ڪہ آمدنش
وعده ے حتمے خداست
و سلام بر منتظران و دعاگویان
آن روزگار نورانے و قریب...
#السلامعلیڪَیاوعداللہالذّےضمنہ...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
@shohaday_gommnam
#شرحدعایروزپنجمماهمبارکرمضان
🔹اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین
🔸خدایا در این روز مرا از آمرزش جویان قرار بده و مرا در این روز قرار بده از بندگان شایسته و فرمانبردارت و مرا قرار بده در این روز از دوستان نزدیکت؛ به مهربانی خودت ای مهربانترین مهربانان.
🔰پیامهای دعا
1- قرارگرفتن جزء استغفارکنندگان
2- قرارگرفتن جزء بندگان صالح مطيع
3- قرارگرفتن جزء اوليای مقرب خدا
4- درخواست رأفت و رحمت خداوند متعال
🔰پیام منتخب
💢 توبه و استغفار، یكى از حقایق بلند اسلام است که در بیش از هشتاد آیۀ قرآن، بر اهمیت آن تأکید شده است. توبه واقعى چهار شرط اساسی و دو رکن تکمیلی دارد. که عبارتاند از:
♨️ پشیمانی از گذشته، تصمیم جدی بر بازنگشتن به معصیت، ادای حقوق الهى و ادای حقوق مردم (اعم از مالى، عِرضی و بدنی).
دو شرط تکمیلى عبارتاند از:
1)چشیدن رنج عبادت و
2) ذوبکردن گوشتهای روییده در دوران معصیت.
پیامبر اکرم(ﷺ) فرمود: «آیا میدانید تائب(توبهکننده) کیست؟ گفتند: نه! فرمود:
💢 هرگاه بندهای تائب، شاکی های خود را راضی نکند، تائب نیست؛ کسی که توبه کند و مجلس و غذایش را تغییر ندهد، تائب نیست؛ کسی که توبه کند و رفقای دوران گناه خویش را تغییر ندهد، تائب نیست؛ کسی که توبه کند و بر عبادتش نیفزاید، تائب نیست.
📗منابع؛
مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۱۳۱
بحار الأنوار، ج ۶، ص ۳۵ و ۳۶
#شرح_دعای_هر_روز_ماه_رمضان
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
💎 روزه مصون ماندن انسان از فریب شیطان است
📗#نهج_البلاغه
❄️«حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِی الْأَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْکِیناً لِأَطْرَافِهِمْ وَ تَخْشِیعاً لِأَبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِیلًا لِنُفُوسِهِمْ».
🌖خداوند متعال بندگان را ايمان خود را از فريبكارى هاى شيطان محفوظ و مصون مى دارد، به وسيله نمازها و زكات دادن و تحمل مشقت به وسيله روزه گرفتن در روزهاى مقرر (رمضان مبارك) و براى ايجاد آرامش در اعضاى آنان و براى خاشع نمودن چشمان و رام كردن نفس ها.
📘#خطبه_192
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
♦️مردی که همه سال را روزه بود/ در #ماهمبارکرمضان یادی کنیم از #سرلشکرشهیدمدافعحرمسیدحمیدتقویفر
🔹سردار حاج حمید تقویفر از سال ۱۳۶۲ یعنی از زمان شهادت پدرشان تا سال ۱۳۹۳ و شهادت خودش در سامراء، یعنی ۳۱سال تمام هر روز، روزه بود. البته غیر از روزهای حرام و مکروه و ایام مسافرت
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
#نکات_کلیدی_جزء_پنجم
_______________________
1- مدیریت خانواده با مرد است و او موظف است هزینه های زندگی را تأمین کند.(نساء: 34)
2- همسر شایسته متواضع و نگهدار اسرار، اموال و آبروی خانواده است. (نساء: 34)
3- یک نفر از خانواده مرد و زن تعیین کنید تا به اختلافشان رسیدگی کنند. (نساء: 35)
4- در خوبی کردن با خویشان، یتیمان، نیازمندان و همسایگان سنگ تمام بگذارید. (نساء: 36)
5- نیکی کنید که خدا در ازای کوچکترین کار خوب، چندین برابر پاداش می دهد. (نساء: 40)
6- از خدا و پیامبر اطاعت کنید تا گرامی شوید و همدم و هم مسیر پیامبران و شهدا باشید. (نساء: 69)
7- اگر به شما خوبی شد، به صورتی بهتر یا دست کم به همان صورت جواب دهید. (نساء: 86)
8- سهل انگاری و اشتباه خود را به شخص دیگری نسبت ندهید. (نساء: 112)
9- عادل باشید حتی اگر به ضرر خودتان، والدین یا خویشان باشد. (نساء: 135)
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam
[دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان📖 ]
#اللهمعجللولیکالفرج💙
#شهیدحاجحسینمعزغلامی🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #روایت شهید نوجوان ۱۵ سالهای که میخواست به وقت شهادتش خوشبو و معطر به محضر #سیدالشهدا برسد...
#شهید_علی_شکر_ریز
راوی#جوادتاجیک🎤
#أللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shohaday_gommnam
#کتاب_گویای «#نیمه_پنهان_ماه» بیانگر گوشهای از سرگذشت یکی دیگر از سرداران رشید اسلام است؛ #شهیدبزرگوارعلیمعمار، که شنیدنش را به شما پیشنهاد می کنیم.
#اللهمعجللولیکالفرج
@shohaday_gommnam