eitaa logo
کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند🌹🌷
403 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
14 فایل
اطلاعات و اخبار روز و خاطرات و تصاویر شهدا و مناسبت ها و نکات اخلاقی و تربیتی و حکایات آموزنده .... 🍃اَلَـیسَ الـلّـهُ بِـکَـافٍ عَـبـدَه🍃 آیا خدا برای بنده اش کافی نیست🌿 ارتباط با ادمین 👇 @asum14_17 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
مشاهده در ایتا
دانلود
☘ سلام و صبح بخیر ☘ 🇮🇷از شنبه تا پنجشنبه به جزمناسبتها هر روز با یاد یک شهید🇮🇷 🌹🌷 《امروز شنبه ۱۴۰۳/۸/۲۶ روزخودرا بعدازنام و یادخدا با یاد شهیدمحمد علی احمدی آغاز می کنیم و ثواب کارهای خوب امروزمان را هدیه کنیم به روح این شهید والا مقام 》 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْس گُذَشْتَندو بَـعْد از سیم خار دار دشْمَـن🥀 یک سلام از راه دور به حضرت عشق.... به نیابت ازشهید والا مقام محمدعلی احمدی🌹🌷🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن شادی روحش ۵ صلوات صبحتون شهدایی و اجر همگی شما عزیزان با شهدا 📿 🌷کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند. 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
سلام..تقدیم به خانمی که طلاهایش را به لبنان و غزه اهدا کرد... طلایی را که با سختی خریدم ولی از آن چه راحت دل بریدم چه می شد کودک لبنان و غزه برایت امنیت را می خریدم؟ از آن روزی که دیدم گریه کردی عزیزم روز خوش را من ندیدم شود پیروزی ات را من ببینم خدایا می رسم آیا به عیدم؟ نشد من در دل پیکار باشم طلای زرد کردی روسفیدم میان این نبرد حق و باطل عجب حس قشنگی من مفیدم به امر رهبرم اینجا رسیدم نه با پایم که با دل پرکشیدم طلای من کنون آب حیات است طلای من شدی تنها امیدم ❤️رمضانعلی❤️ کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
📵 استفاده از گوشی در تاریکی می‌تواند منجر به سکته چشمی شود! 💬 افراد وقتی به‌ صورت از گوشی در تاریکی استفاده می‌کنند؛ اشعه موبایل باعث لیز شدن سلول‌های خونی می‌شود؛ چنانچه سلول‌های خونی به یکدیگر بچسبد، مسیر عبور خون به چشم فرد می‌شود. 🔞 اگر این اتفاق چندین بار رخ دهد، باعث می‌شود که افراد دیدشان را از دست بدهند و ممکن است که شب بخوابید و صبح بلند شوید و دیدتان را از دست بدهید. 💬 اگر زود به داد این بیماری برسید، می‌توانید بخشی از دید خود را برگردانید؛ اما اگر دیر اقدام کنید، متاسفانه دید خود را برای همیشه از دست خواهید داد؛ بنابراین استفاده از گوشی را در کنید.              کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید حاج قاسم سلیمانی: «هر وقت در سختی‌های جنگ، فشارها بر ما حادث می‌شد و هیچ‌کاری از ما بر نمی‌آمد، پناهگاهی جز زهرا نداشتیم. در کربلای‌پنج در آن غروبی که مضطر بودیم، سرمان را بر دژ گذاشتیم و عاجزانه او را صدا کردیم....» کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
میدان نقش جهان اصفهان دریک شب بارانی کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
‍ قسمت هفتم داستان زندگی شهيد مهدي زين الدين🌷🌹🌷 لیلا چهل روزه شده بود که تازه او آمد . نصفه شب آمده بود رفته بود خانه ی مادرش . فردا صبح پیش من آمد ، خیلی عادی ؛ نه گُلی ، نه کادویی . صدایش را از آن یکی اتاق می شنیدم که داشت به پدرم می گفت " حاج آقا ، اصلاً نمی دانم جواب زحمت های شما را چه طور بدهم . " پدرم گفت " حرفش را هم نزنید بروید دخترتان را ببینید . " وقتی وارد اتاق شد ، من بهت زده به او زل زده بودم . مدت ها از او خبری نداشتم ، فکر می کردم شهید شده ، مفقود یا اسیر شده . آمد و لیلا را بغل کرد . بغلش کرده بود و نگاهش می کرد . از این کارهایی هم که معمولاً پدرها احساساتی می شوند و با بچه ی اولشان می کنند ، گازش می گیرند ، می بوسند ، نکرد . فقط نگاهش می کرد . من هم که قبل از آن این همه عصبانی بودم انگار همه عصبانیتم تمام شد . آرامشش مرا هم در بر گرفته بود ، فهمیدم عصبانیتم بهانه بوده . بهانه ای برای دیدن او و حالا که دیده بودمش دیگر دلیلی برای عصبانیت نداشتم . به قول مادربزرگم مکه رفتن بهانه بود ، مکه در خانه بود . هنوز دو روز نشده بود دوباره رفت . وقتی داشت می رفت گفتم " من با این وضعیت که نمی توانم خانه ی پدرم باشم . شما منو ببر توی منطقه ، آن جایی که همه خانم هایشان را آورده اند . " احساس می کردم تولد لیلا ما را به هم نزدیک تر کرده و من حق دارم از او بخواهم که با هم یک جا باشیم . فکر می کردم لیلا ما را زن و شوهر تر کرده است . گفتم " تو خیلی کم حرفهایت را می گویی . " خندید و گفت " یک علت ابراز نکردن من این است که نمی خواهم تو زیاد به من وابسته شوی . " گفتم " چه تو بخواهی چه نخواهی ، این وابستگی ایجاد می شود . این طبیعی است که دلم برای شما تنگ شود . " گفت " خودم هم این احساس را دارم . ولی نمی خواهم قاطی این بازی ها شوم . از این گذشته می خواهم بعدها اگر بدون من بودی بتوانی مستقل زندگی کنی و تصمیم بگیری . " گفتم " قبلاً فرق می کرد اشکالی نداشت که من خانه پدرم بودم ، ولی حالا با یک بچه " گفت " اتفاقاً من هم دنبال یک خانه ی مستقل هستم . " گفتم " مهدی گاهی حس می کنم نمی توانم درونت نفوذ کنم " گفت " اشتباه می کنی . به ظواهر فکر نکن . " 🌸پايان قسمت هفتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
ارسال شعر از شاعر و جانباز دفاع مقدس آقای رمضانعلی 👉👇 تقدیم به..امامزاده آقاعلی عباس..ع ای اهل نظر کعبه ی اهل نظر این جاست زیرا حرم زاده ی خیرالبشر این جاست خورشید ولایت گهر بحر هدایت طوبای بهشت علوی را ثمر این جاست آیید به شهر بادرود و خوانید خدا را زیرا که به حاجات همه خلق در این جاست این جا حرم اقاعلی عباس و عظیم است بحر عظمت را به حقیقت گهر این جاست این تربت فرزند کریم دو جهان است ارباب کرم را به سر خاک سر این جاست با چشم دل خویش در این بقعه ببینید کافواج ملک تابه فلک جلوه گراین جاست از بادرود همه بر دیده دل نور بگیرید زیرا که سپهر نبوی را قمر این جاست آید به مشام همه بوی کاظم از خاک هان پا به ادب نه که کاظم را پسر این جاست زوّار حریمش همه زوّار حسینند بر اهل ولا کرب و بلای دگر این جاست اینجا حرم آقاعلی عباس.و عظیم است این قبر کریم ابن کریم ابن کریم است کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
☘ سلام و صبح بخیر ☘ 🇮🇷از شنبه تا پنجشنبه به جزمناسبتها هر روز با یاد یک شهید🇮🇷 🌹🌷 《امروز یکشنبه ۱۴۰۳/۸/۲۷ روزخودرا بعدازنام و یادخدا با یاد شهیدسید محسن حسینی آغاز می کنیم و ثواب کارهای خوب امروزمان را هدیه کنیم به روح این شهید والا مقام 》 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْس گُذَشْتَندو بَـعْد از سیم خار دار دشْمَـن🥀 یک سلام از راه دور به حضرت عشق.... به نیابت ازشهید والا مقام سیدمحسن حسینی🌹🌷🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن شادی روحش ۵ صلوات صبحتون شهدایی و اجر همگی شما عزیزان با شهدا 📿 🌷کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند. 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
3.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به بهانه سالگرد شهادت 🎥 سخنرانی بسیار زیبا از شهید مهدی زین الدین| از کجا معلوم امام زمان همینجایی نباشد که ما هستیم... ۲۷ابان ماه سالروز شهادت سردار شهید مهدی زین الدین 🌷🌹 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
21.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارسال از کاربر 👉👇 قصاص حق است بخشش شیرین با سلام و عرض ادب خدمت همه بزرگوارانی که در کمپین تیامنی در اردستان شرکت کردند تا جوانی را از چوبه دار نجات دهند ممنون و سپاسگزاریم از خانواده محترم مرحوم عسگری بابت بخشش بخشش دل بزرگ میخواد سپاس از مسئولین محترم شهرستان اردستان : خیرین محترم بابت همدلی و همراهی سپاس از همه عزیزانی که در این مدت زحمت کشیدند . قدم خیر برداشتند دوستان عزیز به این پویش بپیوندید وبیایید هر کدام از ما سهم کوچکی داشته باشیم در آزادی زندانی و شاد کردن دل خانواده اش مبلغ باقیمانده سه میلیارد شماره حساب مربوط به مادر زندانی و مسدود می باشد دوستان عزیز کلیپ را در گروه ها به اشتراک بگذارید با سپاس فریبا مرتضوی (تیامنی ) لینک گروه خیریه مردمی (شهید احمد منتهایی) در پیام‌رسان های مختلف👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 ایتا https://eitaa.com/joinchat/3862364371C97971579cf واتساپ https://chat.whatsapp.com/IIoO83M9cmd88DgWSknI0r ❌❌❌خواهش می کنیم در گروهایی ک دارید پخش کنید تا بتوانیم هر چ سریع تر قدمی در این کار خیر بر داریم با تشکر از همه دوستان محترم❌❌❌ ارسال از کاربر 👉👆 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
بسم الله الرحمن الرحیم "السلام علیک یا فاطمه الزهرا یا صدیقه الشهیده (سلام الله علیها) قابل توجه اهالی روستای مار👉 به مناسبت ایام فاطمیه (س) و یاد بود مرحوم کربلایی حمید رفیعی و جوان ناکام مرحوم سهیل رفیعی مراسم دعای کمیل و عزاداری این هفته هیئات مذهبی حضرت ابوالفضل (ع) و منتظران امام زمان (عج) پنجشنبه شب ۱۴۰۳/۹/۱ بعد از نماز مغرب و عشادرمنزل مرحوم کربلایی حمید رفیعی برگزار می گردد . شادی روحشان 🥀🥀 فاتحه وصلوات زمان : پنجشنبه شب 👉 مکان : روستای مار 👉 کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98
‍ قسمت هشتم از داستان زندگی شهيد مهدي زين الدين 🌹🌷🌺 بعد از این که او رفت . رفتم حرم و یک دل سیر گریه کردم . خیال می کردم تحویلم نگرفته است . خیال می کردم اصلاً مرا نمی خواهد . فکر می کردم اگر دلش می خواست می توانست مرا هم با خودش ببرد . دلم هوای اهواز و جنگ را کرده بود . انگار گریه و دعاهایم در حرم نتیجه داد . چون فردایش تلفن زد . صدایم از گریه گرفته بود . گفت " صدات خیلی ناجوره . فکر کنم هنوز از دست من عصبانی هستی ؟ " گفتم " نه . " هرچه گفت ، گفتم نه . آخرش گفتم " مگر خودتان چیزی بروز می دهید که حالا من بگویم ؟ " گفت " من برای کارم دلیل دارم " داشتیم عادت می کردیم که با هم حرف بزنیم . گفت " تنها وقتی که با خیال ناراحت از پیشت رفتم ، همان شب بود . فکر کردم که باید یک فکری به حال این وضعیت بکنم " احساساتی ترین جمله ای بود که تا به حال از دهان او شنیده بودم . ولی می دانستم این بار هم نشسته حساب و کتاب کرده . این عادت همیشه اش بود . این که یک کاغذ بردارد و جنبه های مثبت و منفی کاری را که می خواهد انجام بدهد تویش بنویسد . حالا هم مثبت هایش از منفی هایش بیشتر شده بود . به او حق می دادم . من دست و پایش را می گرفتم . اسیر خانه و زندگیش می کردم و او اصلاً آدم زندگی عادی نبود . بهمن ماه ، لیلا سه ماهه بود که دوباره برگشتیم اهواز . سپاه در محله ی کوروش اهواز یک ساختمان برای سکونت بچه های لشکر علی بن ابی طالب گرفته بود . هر طبقه یک راه روی طولانی داشت که دو طرفش سوییت های محل زندگی زن و بچه بود که شوهرانشان مثل شوهر من سپاهی بودند . این جا نسبت به خانه ی قبلی مان این خوبی را داشت که دیگر تنها نبودم . همه ی زن های آن جا کم و بیش وضعی شبیه من داشتند . همه چشم به راه آمدن مردشان بودند و این ما را به هم نزدیک تر می کرد . هر هفته چند بار جلسه ی قرآن و دعا داشتیم . بعد از جلسه ها از خودمان و اوضاع و هر کداممان می گفتیم . وقتی می دیدیم جلوی در یک خانه یک جفت کفش اضافه شده می فهمیدیم که مرد آن خانه آمده . بعضی وقت ها هم می فهمیدیم خانمی دو اتاق آن طرف تر می نشست ، شوهرش شهید شده ." پايان قسمت هشتم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال خبری شهدای روستای مار و منطقه برزاوند 👇 🌹 https://eitaa.com/joinchat/3038838807C016c571c98