🌹ﻳﺎﺩﻱ اﺯ ﺷﻬﺪاﻱ ﻏﺮﻳﺐ اﺳﺘﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ🌹
🌷 شهیدمرتضي جاویدی و جليل اسلامي همه جا با هم بودند. اصلاً جنگ را هم با هم آموختند. با هم به خط مي زدند، با هم به شناسايي مي رفتند، با هم گردان فجر را تحويل گرفتند و اداره کردند. اگر سخت ترين عمليات ها را به لشکر المهدي(عج) مي دادند، در نوک پيکان حمله المهدي(عج) گردان فجر بود و در نوک اين پيکان جليل اسلامي. گاه مي شد جليل چندين شبانه روز وارد عراق مي شد و عمليات هاي نفوذي در خاک دشمن انجام مي داد و باز مي گشت. جليل و مرتضي رابطه عجيبي با هم داشتند. وقتي جليل شهيد شد، کمر مرتضي شکست.
مدتي از شهادت جليل مي گذشت که مرتضي را ديدم، هنوز لباس مشکي به تن داشت و عزادار جليل بود. از او پرسيدم چرا مشکي را عوض نمي کني؟ گفت: «داغ جليل را هيچ گاه نمي توانم فراموش کنم.»
ادامه داد: «جليل فکر و مغز گردان بود. درست است که من فرمانده گردان بودم، اما بي جليل نمي توانستم گردان را اداره کنم. راستش را بخواهي الان هم دائم کنارم حضور دارد. حالا هم شب ها مي آيد کنارم و مثل گذشته در کار ها مرا راهنمايي مي کند. بار ها شده، بين خواب بيداري مي آيد در چادر فرماندهي کنارم مي نشيند و ساعت ها با هم صحبت مي کنيم.»
غبطه خوردم به اين همه مهر و محبت و دوستي اين دو نفر که حتي بعد از شهادت هم بين آنها وجود داشت.
🌷🌸🌾🌸🌷
#شهیدجلیل_اسلامی
#شهدای_فارس
@shohadaye_shiraz
خرم آن روز ڪہ پرواز ڪنم
تابردوست
بہ امید #سرڪویش پروبالے بزنم..
من بہ خودنیامدم اینجا؟
ڪہ به خود باز روم.
آنڪہ آورده مرا بازبرد تاوطنم..
#صبحتون_شهدایی🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ
@shohadaye_shiraz
دستها وقتے
به آسمان مے رسند
ڪه #دلت طعم
خاڪے شدن را چشیده باشد ...✨
سلام خدا بر
دستهایے ڪه
خاڪ #جبهہ_ها را خانۀ خدا ڪردند.
#ﺭﻭﺯﺗﻮﻥ_شهدایی🌷
🍀🍀🍀
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
🌷پس از ادغام یگان قائم با لشکر المهدی(عج)، سید جلیل به عنوان فرمانده گردان سلمان انتخاب شد. گردان هنوز جان نگرفته و هیچ گونه امکانات و تجهیزاتی نداشت.
شبی با [شهید] مسعود اصلاحی در چادر خوابیده بودیم، مسعود می گفت: «گردان را به سید جلیل داده اند، باید همه همتمان را بکنیم تا گردان جان بگیرد.»
من هم قول دادم به فسا که رفتم برای گردان نیرو و تجهیزات جمع کنم. همین کار را هم کردم امام هنوز دو دل بودم که اگر سید جلیل از گردان برود، بر سر این اجناس و امکاناتی که جمع کرده ام چه می آید!
روزی سید جلیل را در محوطه سپاه دیدم که دست فرزند کوچکش را گرفته بود. به سید گفتم: «سید اگر شما در این گردان ماندگارید من کمک های مردی را اینجا بیاورم، چون ما به خاطر شما وارد این گردان می شویم.»
دستش را روی سر پسر کوچکش گذاشت و گفت:
«به جان فرزندم میثم، قسم می خورم که باید جنازه ام را از این گردان بیرون ببرند. من از این گردان بیرون نمی روم تا شهید بشوم!»
به وعده اش هم عمل کرد و تا زمان شهادت گردان را رها نکرد.
🌷
#شهیدسیدجلیلﺛﺎﺑﺖ
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐفارس
🌷🌷🌷
@shohadaye_shiraz
بعد ٺو
خورشید
هرگز #طلوع نڪرد
فقط مردم
طبق عادٺ قدیم
بهم صبح بخیر میگویند ...
#شهیدﺧﺎﺩﻡ_ﺻﺎﺩﻕ
#صبحتون_شهدایی🌷
🍀🍀🍀
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz
•| #مناجات_زیبای_دکتر_چمران
💟⇐ خدایا ...
🌱از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت
💞اما شکایتم را پس میگیرم ...
🌱من نفهمیــــدم!
💞فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی
🌱تا هر زمان که دلـــم گرفت از آدمهایت،
💞نگاهـــم به تـــو باشد ...
💟⇐ گاهی فرامـــوش میکنم ...
🌱که وقتی کسی کنار من نیست ،
💞معـنایش این نیست که تنـــهایم ...
🌱معنایش این است که همه را کنار زدی
💞تا خـــودم باشم و خـــودت ...
🌱با تـــو تنـــهایی معنا ندارد !
💞مانده ام تـــو را نداشتم چه میکردم ...!
#دوستت_دارم_خدای_خوب_من
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ ﻫﻴﻴﺖ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#لاكريم_الاحسن
اِسـمِ اين مــاهْ فَقَطْ
يِڪ رَمَضانْ بودْ هَمينْ
چونْ تو دَرْ آنْ آمَدے
شُدْ رَمضانِ الڪريــمْ..😍
طرح لبخندتـان به تنهـــایی
دلیل زیبا شروعکردن امروزمان است
پس #لبخنــد_بزنیــد ...
#مردان_بی_ادعا ✌
#صبحتون_شهدایی
🌷🌷🌷🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﺷﻴﺮاﺯ:
@shohadaye_shiraz