eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
4.9هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.7هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،اگرباحــفظ‌ آیدی و لوگو باشه بهتر تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🌹🌷 با توجہ به توزیع حدود ۶۵۰ بسته معیشتے و بهداشتے در ماههاے رجب و شعبان و رمضــان ، به عنــایت حضرت زهــرا (س) ، قصد این را داریم در پایان ماه مبارک و عید سعید فطر اقدام به قربانے و ذبــح گوسفند، جهت رفع بلا و بیمارے ، نماییم 👇👇 شاید بتوانــیم در این روزهاے سخت مقدارے گوشت به دســت خانواده هایے برسانیــم که مدت هــاست رنگ گوشت را ندیده اند 🔽🔽🔽🔽 باز و ، و به دستور رهـبرمان ، پاے غصہ هاے مردم نیازمند شهرمان هستیــم .... 👇👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: 6362141080601017 بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* 🌹🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 لطفا به دیگـران هم اطلاع بدهید
۱۳۶۱/۲/۳۱ از وقتی حاج محمود گفته بود احسان توی جاده تصادف کرده ،دل توی دلش نبود میترسید برایش اتفاقی افتاده باشد. آن هم توی جاده باریک که اگر یک ماشین تند می رفت گرد و خاکی بلند می شد که دید جلو نداشتی! سریع سوار ماشین شد و راه افتاد. در راه همه حواسش پیشِ احسان بود با خودش می گفت :حتماً تصادف بدی کرده که پیغام داده برویم دنبالش. زیر لب همه اش دعا می‌کرد و ذکر می گفت تا رسید به جاده از سرعت کم کرد تا گرد و غبار بلند نشود .یک دفعه چشمش افتاد به احسان که کنار جاده به ماشین تکیه داده بود. هراسان از ماشین پیاده شد. خوب سرتاپای احسان را برانداز کرد روی صورتش گرد و غبار نشسته بود. کلاه روی سرش به رنگ خاک شده بود .وقتی دید چهار ستون بدنش سالم است نفس راحتی کشید .بعد به ذهنش آمد که نکند ماشین طوری شده! دور تا دور ماشین چرخید .اما ماشین هم سالم بود. مات و متحیر بود که دوباره فکر دیگری به ذهنش آمد. حتماً یک جایی از بدنش آسیب دیده میخواد مثل همیشه بی اهمیت جلوه داده و به روی خودش نیاره. دستی به شانه احسان زد و گفت :«احسان یک پری بخور» احسان دستهایش را بالا آورد و چرخی زد ‌وقتی دید سالم است دوباره پرسید:« چی شده که پیغام دادی بیام دنبالت؟!» آهی کشید. رفت جلوی ماشین و کاپوت را بالا زد. ته دودی از رادیاتور بلند شد و گفت« از اهواز برمی گشتم تو جاده غبار بود .جلومو ندیدم .خوردم به ماشین جلویی، رادیاتور ماشین سوراخ شد. آب قمقمه ام را داخل رادیاتور ریختم.» _خدا خیرت بده این همه دنگ و فنگ که نداشت !یک کم آب میریختی داخل درست میشد زهره ما را هم بردی. _ترسیدم تا منطقه آب رادیاتور خالی بشه و موتورش بسوزه! اندوه در نگاهش موج میزد. در کاپوت را باز و مشغول بوکسل کردن ماشین شد شدند پرسید.:«حالا برای چی رفته بود اهواز» در جواب احسان فقط سکوت کرد و چیزی نگفت(بعدها فهمیدم مسئول تدارکات نزدیک عملیات آزاد سازی خرمشهر از احسان خواسته بود که برای گرفتن خمپاره ۱۲۰ به اهواز برود اما دست خالی برگشت آن زمان چون نزدیکه عملیات بود خواسته بودند لام تا کام با کسی راجع به این مسئله صحبت نکند چون ممکن بود دهان به دهان شود و عملیات لو برود) در راه برگشت احسان شروع کرد به سینه زدن و مداحی کردن در غم فراق شهید بهشتی روضه می‌خواند اشک صورتش را خیس کرده بود _«چیه احسان؟! چرا اینقدر پکری؟!» بغض راه گلویش احسان را بسته بود اشک هنوز روی گونه هایش می دوید. _نکنه بخاطر ماشین ناراحتی !؟بابا چیزیش نشده. فقط یکم رادیاتور سوراخ شده‌ این هم بچه‌ها پیاده می‌کنند یک خال جوش بهش میزنن درست میشه! _خاک تو سر من که ماشین بیت‌المال را خراب کردم! _خیلی به خودت سخت میگیری چیزی که نشده ،اینارا دولت و مردم برای استفاده بسیجی ها می دهند. این وسط هم ممکنه هر اتفاقی بیفته! آهی کشید و سرش را از ماشین بیرون داد و گفت :«من که بسیجی نیستم! من که لیاقتش رو ندارم اسممو بزارن بسیجی!؟» در واتس آپ 👇 https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh در ایتا 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
مدتی بود که تعدادی از ضد انقلاب شروع به خشکاندن نخل های منطقه ما کرده بودند. در پای نخل ها نفت می ریختند و باعث خشکیدن آنها می شدند. هر چه مأمور های انتظامی و اطلاعاتی پیگیری می کردند، نتوانستند رد آنها را بزنند و این موضوع واقعاً مسئله ساز شده بود. ماه رمضان بود. پدر گفت: مرا ببرید گلزار شهدا تا به باقر و اصغر متوسل بشوم! مانع شدیم، اما می گفت من باید بروم. سحری که خورد راه افتاد. بعد از طلوع آفتاب بود که دنبالش رفتیم. کنار مزار باقر و اصغر نشسته بود و دعا می خواند، او را برگردانیم. افطار همان روز شخصی به در خانه ما آمد و خواست با پدر تنها صحبت کند. آن شخص رو به عکس باقر و اصغر کرد و گفت: من به خاطر این دو نفر آمده ام که اعتراف کنم. با اینکه خودش هم دستگیر شد اما اطلاعاتش باعث شد که آن گروه منافق لو برود! 🌸🌷🌸 ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ 🌹 🌷🌷🌹🌹🌷🌷 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..,........... : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﺩﺭ ﺳﺮﻭﺵ: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
: + دیگه سفارش نکنم ها! - از بر شدم .. 😞😞 + باز بگو دلم آروم شه - سعی کنم نخورم + دیگه..؟ - اگه خوردم نشم.. + دیگه..؟ - اگه شدم گم نکنم +ﭘﺲ ﺑﺮﻭ... دست علی به همراهت.. 😔 ﻭﻟﻲ ﺑﭽﻪ ست ﺩﻳﮕﻪ ... ﺑﺮﺧﻲ ﻣﻮاﻗﻊ ﺑﺎﺯﻳﮕﻮﺵ ﻣﻴﺸﻪ ... ﺣﺮﻓﺎﻱ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭا ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﻪ 🌹🌹 ، به فدای دل مادراتون💔😭 🌺🌹🌺🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🍃🌹🍃🌹
🔰 لوح | سردار سلیمانی مهرماه سال گذشته در جواب به نامه‌ی ، فرمانده کل گردان‌های عزالدین قسام فلسطین: 👈 هر کس شما را بشنود و به یاری شما نشتابد ❌❌ 📆مهرماه ۱۳۹۸ 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
شبهــاے ســرد زمستــان گاهے دیرتر از بچــه ها به خــانه می آمــد؛ بعــد شهادتش فهـــمیدیم که شبــها هیزم هـــایی را پشـــت درب خانــه نیازمندان جهت استفاده گرمایشی می گذاشته و نیازمنـــدان صبـــح متوجه هیــــزم می شدنــد. .. 🌷🌹 🌷🌹🌹🌷 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ خالصانه و عــاقلانــه وارد رزمایش مواسات شویم... 💯 توفیـق بدانیـــم در ایـن ماه مبـارڪــ رمضـان در رزمایش مواسات سنگ تمام بگذاریم! ‼️ اگر از دستمان برود مثل آنهایی که دفاع مقدّس بودنــــد و از دستشــــان رفتــــ ، حسرت و داغش تا ابد خنڪ نخواهد شد... 🎙حجت الاسلام 🌷🌹🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ
دور نیست اون روزے که آهنگران بخواند "قاسم" نبودے ببینی خون یارانت❣ پر ثمر گشته , ﺧﻮﻧﺒﻬﺎﻱ ﺣﺎﺝ ﻗﺎﺳﻢ 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
.... 👇👇👇👇 پنجشــبه 1 ﺧﺮﺩاﺩ / ساعــت ۱۸ آنلاین شوید از دور انجام دهید/ زیارت عاشورا دستہ جمعے بخوانیـــم 🌷🌹🌷 پخش زنده در صفحه 👇: https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk مبلغ باشـــیدلطفا 🌹🌹🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻟﻂﻔﺎ ﻣﺒﻠﻎ ﻣﺠﻠﺲ ﺷﻬﺪا ﺑﺎﺷﻴﺪ
‍ 🌹🌷🌹🌷 یک ماهی می شد که بازنشسته شده بود. گفت درخواست اعزام به سوریه داده ام. ساکم را آماده بگذار ، هر ساعت ممکنه احضارم کنند. یکی دو روز بعد اعتکاف بود. آماده شد ، برود. کار جدیدی به او پیشنهاد شده بود. گفت : خوب دیگه ، از امروز برم سر کار. رفت ، ساعت ٩:٣٠ زنگ زد ، گفت ساکم را آماده کن . باید برم...ظهر نشده فرودگاه بود. قبل از رفتن کارت پاسداری اش را در اورد ، به پسرش داد و گفت این دیگه به درد من نمیخوره! پسرش گفت به در من هم نمی خوره! حاجی با خنده گفت بلاخره یادگاریه. عصر همان روز یکی از دوستانش زنگ زد و گفت: حاج عبدالله چی شد ، یه دفعه از وسط جلسه مفقود شد!!! مفقود که گفت دلم ریخت. ساعت ١٦:٣٠ از فرودگاه امام تهران پیام داد:با توكل بر خدا من پریدم! 🌹🌹🌹🌹 ڪانــالــ_ﺷﻬـــﺪاے_غــریــبـــ_ﺷﻴــﺮاﺯ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ﻓﺮﻫﻨﮓﺷﻬﺪاﺭا ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﻛﻨﻴﻢ https://chat.whatsapp.com/FOxgd1bun2J88glqKT6oVh
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 ﻫﺮﻛﺲ ﺩﻟﺶ ﺑﺮاﻱ ﺭﻓﻴﻖ ﺷﻬﻴﺪﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ اﺯ ﺳﺎﻋﺖ 18 ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬﺪا اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﺪ: 👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk
ﺗﺎﺩﻗﺎﻳﻘﻲ ﺩﻳﮕﺮ ... ﺁﻧﻼﻳﻦ ﺷﻮﻳﺪ .... ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺷﻬﺪا اﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻴﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻋﺎﺷﻮﺭا ﺑﺨﻮاﻧﻴﻢ 👇👇👇 https://instagram.com/shohadaye_shiraz?igshid=18bw34gt43xwk