eitaa logo
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
5هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
48 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇.. تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
با مددالهی.....pdf
حجم: 2.32M
مجموعه ای از خاطرات درس آموز سردارشهید علی محمد(محمدعلی) مددالهی اردکانی ... 🌷از شهدای اخیر حمله تروریستی رژیم صهیونیستی ... 👈بدن مطهر این شهید امروز در شهرستان سپیدان استان فارس تشییع و به خاک سپرده شده است 🕊هدیه به شهید 🍃🌷🍃🌷🍃 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz 👆👆 عضوکانال شهدای شیراز شوید
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
♨️آمادگے جهــت مراســم میهمانے امروز.... هــدیہ بہ همہ شهــدا بخصوص شهید مجلس بنام محــــمد حاجے دولو
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
♨️متاسفانه مطلع شدیم سردار عزیز استان فارس ،یادگار هشت سال دفاع مقدس، فرمانده اسبق سپاه فجر استان ،س
🚨🚨 همسنگرای شهدایی ♨️باتوجه به سوالات بعضی عزیزان در خصوص احوالات سردار عزیز استان فارس فارس، سردار غیب پرور، به اطلاع می‌رساند، به لطف الهی و دعای خیر شما عزیزان ، حال عمومی این عزیز بهتر شده و از حالت کما خارج شده اند... اما همچنان نیازمند دعای خیر شما عاشقان شهدا می باشند ♨️مجدد سلامتی همه بیماران بخصوص این سردار استان فارس @shohadaye_shiraz
🏴 شبی که بوی پرواز می‌داد... ♨️۱۹ تیرماه ۱۳۶۴ بود.. شهیدان ابراهیم دهقانی، مهدی نظیری، مصطفی اسدالهی، سید جمال میری، محسن رجبی و آقا ولی نوری، دور هم نشسته بودند. با خنده و شوخی وسایل‌شان را بین هم تقسیم می‌کردند؛ نعلین نو، ساعت مچی، دوربین کوچک، کیف و کتاب... نه از ترس خبری بود، نه از تردید. فقط آرامش بود و لبخند. مهدی گفت: «من تازه یه نعلین خریدم، برای تو!» مصطفی خندید و وسایلش را بخشید. سید جمال گفت: «همه‌تون که رفتنی هستید، وسایلتون مال من!» و محسن با لیوان آب آمد و گفت: «منم یه دوربین ۱۱۰ دارم، هر کی موند برداره... فکر کنم سهم مهدی هست!» مهدی با لبخند گفت: «فردا صبح معلوم میشه... یه چیزایی فهمیدم!» ولی نوری آرام گفت: «خدا به داد خانواده‌هاشون برسه... اینا دیگه برنمی‌گردن...» و صبح فردا، هیچ‌کدام برنگشتند... همه رفتند... آرام، بی‌صدا، سبکبال .... 🍃یاد شهدای عملیات قدس ۳، 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید
شهدای غریب شیراز 🇮🇷
♨️آمادگے جهــت مراســم میهمانے امروز.... هــدیہ بہ همہ شهــدا بخصوص شهید مجلس بنام خلیل عبدالرحیم زادگان
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz نشردهید
♨️تلویزیون داشت با مادر شهیدی مصاحبه می‌کرد. مهدی رو به من و مادر گفت: «دوست دارید بشید مادر شهید؟ خواهر شهید؟ من که آرزو دارم بشم… جسدم برنگرده که شماها دنبالم گریه کنید و خدایی نکرده کنار بره…» و یک ماه بعد، در عملیات والفجر ۱، مهدی شهید شد و ماند... مادر تا آخر عمر بود...🥺 خانه نیمه‌کاره‌اش در روستا، هر بار دل مادر را آتش می‌زد... تا اینکه آن خانه را فروختند، فقط برای آرامش مادر... 🌷 هدیه به روح بلند شهید محمدمهدی اسدی، 🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔🖤روح مطــهرمادر شهیـــد محسن جاویدی از شهـــداے مفقودالاثر اســـتان فارس به ملکوت اعلے پیـــوست.. ♨️این مــادر پس از شهادت و مفقودےپسرش سالها سوخت💔💔 🏴شــــادی روح این مادر چشــم انتظــار و همــه مادران شهــدای گمنام 🌷🍃🌷🍃 : @shohadaye_shiraz
♨️دُم بالاییــش توی تاریڪے از آب بیرون زده بود. آروم گــفتم "امیر، کوسه!😨   گفت" هیـس دارم می بینمــش" دیــدم داره ذکر مے گه. ڪوســه دورمون چرخــید... اشهدم رو خونــدم...😔 صـداش هیــچ وقـت یادم نمی ره : یا مادر یا خــودت ڪمکمــون کن...   نمیشد دســت به اسلحه ببــریم. آخه اگه صدایـی ازمون در می اومــد با تیر عراقــیا سوراخ می شــدیم. کوسه نزدیک شد... دوباره صــدا زد: یا فاطمه زهــــــرا.... کوسـه از مــا دور شد و رفت. 😳 امیر توی آب گریه اش گرفـــت. 😭 پاش به خاک که رسید هوایے شده بود. توے این مدت اگه اســم حضــرت زهرا رو می شنید گریه میکرد. راوی: حاج احمد شیخ حسینی هدیه به شهیدان محمــد (امیر)فرهادیان فر و حاج احمد شیخ حسینی 🍃🌹🍃🌹🍃 : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🌷🕊🍃 پنجشنبه‌ها چشم‌ڪه‌میگشاییم نام‌ڪسانی‌درذهنمان‌روشن‌است ڪه‌تاهمیشه‌مدیونشان‌هستیم آنھایی‌ڪه‌هرگز فراموش‌نمۍشوند🕊️ بازپنجشنبه‌ویادشھیدان‌با 🌸 🕊️ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 https://eitaa.com/shohadaye_shiraz
🚨بمناسبت یادواره شهید محمد علی دعائی ، امروز ، در ♨️ محمدعلی ۱۸ سال بیشتر نداشت، اما مربی نظامی شد. هیچ وقت از اعزام‌هایش چیزی نمی‌گفت، فقط زنگ می‌زد: "من کردستانم... من خوزستانم." سه بار مجروح شد و باز چیزی به ما نگفت. چهارشنبه عروسی برادرش بود،حسابی کمک کرد. صبح پنج‌شنبه ساکش را بست و گفت: "نگران نباش مادر... شنبه برمی‌گردم." جمعه در آبادان غسل شهادت کردو کنار رزمنده‌ها شروع به کانال زدن. غروب خمپاره‌ای نشست و ترکشی بر پیشانی‌اش خورد... شنبه برگشت شیراز، اما این بار با لبخندی آرام، بوی یاس و صلوات مردم. کنار پیکرش هیچ‌کس بی‌تاب‌تر از شهید حاج شیرعلی سلطانی نبود؛ برایش نوحه می‌خواند و اشک می‌ریخت... 🌷هدیه به روح مطهر شهید محمدعلی دعایی 🌷🍃🌷🍃🌷🍃 @shohadaye_shiraz نشردهید👆👆
•دلت که گرفت💔 •با رفیقی درد و دل کن ⇜که باشد •این زمینیـ🌎ها •در کارِ مانده اند 🌷 😔 🌹🍃🌹🍃 عصر پنجشنبه، هدیه به شهدا 🍃🌷🍃🌷 @shohadaye_shiraz