1_48375337.mp3
6.15M
پیش زمینه
حاج مهدی رسولی
با رمز یا زهرا حماسه آفریدیم
#ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩاﻧﻠﻮﺩ
〰〰〰〰〰〰〰〰
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :0⃣1⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
به اهواز که رسیدیم جلوی یک هتل پیاده شدیم. هوا خیلی مرطوب بود و داشت نفسم می گرفت. رو به آقا مرتضی کردم و گفتم:چرا اینجا اینقدر نمناک است؟
گفت:اینها که ملاحظه می کنید باران است، آخر باران منطقه جنوب اینجوری است!
نگاهی به آقای رفیعی و نور افشان کردم دیدم آنها یواشکی می خندند. پیش خودم گفتم حتما این بارهم دارد سربه سرمان می گذارد.
وارد هتل شدیم. همه ی ما وارد اتاق کوچکی شدیم که متعلق به آقای رفیعی بود. پس از کمی استراحت با خانم آقای رفیعی به اتاق دیگری رفتیم که ایشان عنوان کرد که این اتاق متعلق به یکی از پاسداران فسا می باشد بنام آقای ستوده.[شهید حاج محمود ستوده]
پس از مدتی درب خانه زده شد و خانمی درب را باز کرد. فهمیدیم که خانم آقای ستوده می باشد و این نقطه شروع آشنایی من با این خانم مهربان و دلسوز بود. با یک تعارف گرم ما را به داخل اتاق برد و متوجه شدیم که چند زن دیگر هم در آن اتاق هستند. در این لحظه خانم آقای ستوده آنها را معرفی کرد. بله همسران آقای مطهرنیا، رحمانیان، بهمن زادگان[هر سه شهید شدند] آنجا بودند که هر سه آنها جهرمی بودند.
از همانجا احساس کردم که دیگر تنها نیستم. اینها می توانن.د هم دم روزهای تنهایی من باشند از آن روز به بعد مرتب به هم سر کشی می کردیم و مدت ها پهلوی هم و از گذشته می گفتیم.
آقا مرتضی هم که با دیگر بچه های به ماموریت می رفتند و هر از چند روزی یک سرکشی مختصری هم از منزل می کردند. هنوز ما در آن هتل اتاق مستقل نداشتیم و پهلوی هم در یک اتاق زندگی می کردیم. این جریان حدود یک ماهی به طول انجامید, تا اینکه تیپ المهدی(عج) به ماموریت کردستان عظیمت کرد و به ما پیشنهاد شد که به فسا برگردیم که با مخالفت جدی ما این پیشهناد مورد قبول واقع نشد.
اعلام کردیم که ما همین جا می مانیم. تعدادی از خانواده ها به شهرستانشان عظیمت کردند. با رفتن آنها یک اتاق هم گیر ما آمد و وسایلمان را به آنجا بردیم. پس از گذشت حدودا یک روز آقا مرتضی به هتل آمد که از من خداحافظی کند.
حدودا چند ساعتی بیشتر در منزل نماند و پس از مقداری سفارش خداحافظی کرد و رفت. دقیقا اتاق ما جای بود که به درب هتل مشرف بود و پشت پنجره منتظر نشستم تا ازهتل خارج شد وسپس به پارکینگ رفت و ماشینش را برداشت و رفت.
در آن لحظات بغض گلویم را گرفت می خواستم گریه کنم ولی این اجازه را به خودم ندادم.
دقیقا یادم نبود آقا مرتضی چه موقع از نظرم محو شد ولی همین قدر می دانم که مدتی بی اختیار جلو پنجره ایستاده بودم و به نقطه ای نگاه می کردم. به هر صورت که بود خودم را راضی کردم و برای اینکه این حالت را از خودم دور کنم به اتاق بچه ها ی دیگر رفتم و ساعتی را هم به گفتگو پرداختیم.
چند روزی از این تنهایی می گذشت, که خبر دار شدم تیپ المهدی(عج) یک عملیات در غرب انجام داده که نام آن والفجر 2 بود. خیلی نگران بودم یک لحظه به خودم اجازه نمی دادم که از پای رادیو بلند شوم و مرتب برای سلامتی و پیروزی رزمندگان دعا می کردم. در همان روزها بود که با خبر شدیم آقای بهمن زادگان شهید شده اند.
همگی از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدیم چند روز بعد خبردار شدم که بچه ها از منطقه برگشته اند و آقا مرتضی هم به هتل آمد.
چند روزی بعد به اتفاق یکدیگر جهت دید و بازدید به فسا آمدیم. زمانی که به منزل رسیدیم من متوجه شدم که مرتب مسئولین و مردم شهر به دیدار ایشان می آیند. من هر چه سعی می کردم علت این امر را بفهمم کمتر به من چیزی می گفت.
یادم هست که آقا مرتضی را به فرمانداری بردند و از ایشان قدردانی کردند و هدیه ای هم به ایشان دادند, بعد از آن در مراسم نماز جمعه و سپاه شهرستان اطراف این موضوع تکرار شد.
خودم متعجب مانده بودم از این ماجرا تا اینکه پس از چند روز توقف در فسا به اهواز برگشتیم.
در همان هفته اول از آقا مرتضی دعوت شد در مراسم نماز جمعه اهواز شرکت نماید. وقتی برگشت متوجه شدم در آن مراسم از ایشان قدردانی و عکس امام هم به عنوان هدیه به ایشان داده شده است. باز هم سعی می کرد که این مطالب را از من پنهان کند...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @shohadaye_shiraz
https://sapp.ir/shohadaye_shiraz
﷽
#ﻃــﺮﺡ_ﺁﻣـــﺎﺩﮔـےﺑــﺮاے_ﻣﻴﻬـﻤﺎنے_ﺷﻬـــﺪا
اﻳﻦ ﻫﻔﺘہ #قرائت ﺩﺳﺘــہ ﺟﻤﻌــے ﺫﻛــﺮ:
#ﺻﻠﻮاﺕ ﺑﺎ ﻭﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
#هدیـــہ ﺑﻪ ائـــمہ اﻃﻬﺎﺭ(ع) و اﻣﺎﻡ ﺭاﺣﻞ , ﺷﻬﺪاﻱ ﺷﻬﺮﻣﺎﻥ و
و #ﺷﻬﺪاﻱ_ﮔﻤﻨﺎﻡ و #ﺷﻬﺪاﻱ اﻧﻘﻼﺏ اﺳﻼﻣﻲ
اﻣــﻮاﺕ و ﮔﺬﺷﺘــﮕﺎﻥ و...
🌹🌹
ﻫــﺮﻛﺲ ﺑہ ﻫﺮ ﺗﻌــﺪاﺩ ﺑﻪ مےﺗﻮاﻧـﺪ ﺩﺭ ﺧﺘــﻢ اﻳﻦ ﺫﻛﺮﺷــﺮﻛﺖ ﻛﻨﻨــﺪ
👆👆👆
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
هر شب جمعه که دلتنگ زیارت میشوم
میروم در گوشه ای غرق عبادت میشوم
یا سلامی میدهم از بام خانه بر حرم
چون کبوتر راهی صحن و سرایت میشوم
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
1_48868764.mp3
17.39M
📻زمينه| دم در خونه نامرداى مدينه
🔸مداح: حاج محمود كريمى
✍ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩ ﺩاﻧﻠﻮﺩ
#فاطمیه
🏴
دیگر آن خندهی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطرهی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
شهادت #حضرت_فاطمه_زهرا_(س) تسلیت باد
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
جاےشهید میثمی خالی ڪه...😔
قبل از رفتن ...
زیارت حضرت زهرا (س) خواند.
شهادت حضرت نزدیک بود و
رمز عملیات هم یا زهرا (س) !
از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد ؛
امّـا دیگر بر نگشت ...
كربلای پنج بود كه تركش خورد
بردنش بیمارستـان ...
چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد
آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود.
#شهیدحجةالاسلام_عبدالله_میثمی
#ایام_شهـادت
🍁☘🍁☘
#ﺻﺒﺤﺘﺎﻥ ﻓﺎﻃﻤي
#شهداوحضرت_زهرا(س)
شهـدا مادری انـد💚
همین استـ که مےشوند:
❣گمنـامِ گمنـامِ گمنـام ..
همین است که اینجا عجیب
#عطر_یاس_مےپیـچد💚
#یادشهداباصلوات
#کلام_علما
💠 حجتالاسلام صبر آمیز: اگر صدیقه کبری، حضرت زهرا سلام الله علیها لیلهُ القدر است و اگر لیلهُ القدر، خیر مِن الف الشهر است، پس مجالس ایام #فاطمیه ی این بانوی ِمظلومه، خیر من الف مجالس است؛ با حضورمان در آنجا ارزاق معنوی ِ یک سال، بلکه یک عمر خود را بگیریم که تَنَزَّلُ الْمَلَائِکةُ وَالرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ سَلَامٌ هِی حَتَّیٰ مَطْلَعِ الْفَجْرِ.
👇👇👇
🆔 @shohadaye_shiraz
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_مرتضی_جاویدی
✫⇠قسمت :1⃣1⃣
#نیمه_پنهان_ماه
✍ به روایت همسر شهید
بازهم سعی می کرد که این مطالب را از من پنهان کند. فقط تا آنجا که حس کنجکاویم به دنبال این قضیه بود, فهمیدم که گردان ایشان در آن عملیات حماسه تاریخی آفریده اند که این همه مورد توجه مسئولین قرار گرفته است.
به هر شکل آن ایام هر روز در این مراسم و آن مراسم شرکت می کرد. یادم هست که در یکی از روزها کنار پنجره ایستاده بودم که متوجه شدم آقا مرتضی از ماشین پیاده شد. چند دقیقه ای با یک نفر همان پایین مشغول صحبت کردن شد. کنجکاو شدم زمانی که به اتاق وارد شد, پس از احوال پرسی مختصری رو به ایشان کردم و گفتم :
آقا مرتضی سوالی بکنم جواب قانع کننده ای به من می دی؟
گفت:بفرمایید!
گفتم:برای چه شما را مرتب در این مراسم و آن مراسم دعوت می کنند و هدیه به شما می دهند و گل به گردنتان می اندازند؟
گفت:خودم هم گیج و مبهوت هستم، مگر ما چه کرده ایم جز اینکه به تکلیف خود عمل کرده ایم!
دیگر چیزی نگفت و شروع کرد به بیرون آوردن لباسهایش.
راستش را بخواهید ته دلم از این جواب او اصلا راضی نبودم و می دانستم که حتما یک مسئله ای پیش آمده که متقابلا این رفتارها با او می شود. ولی چون متوجه شدم که خودش خیلی راضی نیست که کار بزرگ او بیان شود, من خیلی اسرار نکردم.
فقط در ادامه سوالم به ایشان گفتم پس این آقا که پایین با شما صحبت می کرد چه کسی بود؟
خندید و گفت:بنده خدا اشتباه گرفته بود. او به من گفت که عکست را در روزنامه دیده ام من هم به ایشان گفتم آن عکس چهره من نیست!
یکی دو روز گذشت یک روز صبح, یکی از همسران ساکنین هتل که خرمشهری هم بودند به اتاق ما آمد و رو به من کرد و گفت:
خانم جاویدی من عکس شوهرتان را در روزنامه دیده ام!
خبر جدیدی نبود, ولی خیلی مایل بودم که آن روزنامه راببینم. از او خواهش کردم که آن روزنامه را برایم بیاورد. ایشان به من گفت:
شوهرم که آمد از او می گیرم و برایتان می آورم.
در همان روزها بود که من بواسطه کار واجبی که برایم پیش آمد به فسا رفتم.
علت این مسافرت هم ازدواج خواهرم بود. در همان فاصله مجددا ایشان به همراه یگان خدمتشان به کردستان عزیمت کرده بودند. در آن ماموریت شدیدا مجروح شد. یکی دو روز قبل از رفتن ایشان به آن ماموریت من هم به اهواز رفتم. یک روز از کردستان با من تماس گرفت و صادقانه خبر مجروح شدنش را داد...
من خیلی ناراحت شدم و از پشت تلفن گریه می کردم و حرف می زدم. با همان حال گرفته به او گفتم :آقا مرتضی تو را به خدا بگو کجایت ترکش خورده؟
گفت:به خدا چیز مهمی نیست یک زخم سطحی بیشتر نیس...
📚 منبع:پیشانی و بوسه(جلد ۶، شمع صراط)
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @shohadaye_shiraz
🌊 دجله ... فرات ...کارون ...
همه با هم یکی شده بودند
تا اروند خروشان را بسازند
و میزان عزمِ مردان این سرزمین را
محک زنند !
باد و باران ...
دلهـا را می لرزاند ...
حال آنکه آنها "سر" سپردند و
"دل" به آب زدند ...
سالک که باشی راه می سازی
و تا خـدا امتداد می دهی !
اسمش را هرچه میخواهی بگذار
بگذار ... " والفجـر ۸ "
🔸تاریخ عملیات: ۲۰ بهمن ۱۳۶۴
🔸رمز : یا فاطمه الزهرا (س)
🔸منطقه : شبه جزیره فاو
#آغاز_عملیات_والفجر۸
#یا_زهرا_س
#یادشهداباصلوات
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💠 جشن #بعثت_انقلاب
🔸امام #خامنهای:
🔹 روز ۲۲ بهمن و راهپیمائی ۲۲ بهمن مظهر #اقتدار_ملی است؛ مظهر اقتدار ملت ایران است؛ مظهر حضور مردمی و اراده و عزم ملی ملت ایران است.
🔹 مرد و زن و پیر و جوان، در همه شرایط به خیابانها میآیند و خودشان را در سرتاسر کشور در مقابل چشم بینندگان قرار میدهند؛ این خیلی باعظمت است.
#الله_اکبر
#از_انقلاب_تا_ظهور
#ﺭاﻫﭙﻴﻤﺎﻳﻲ 22 ﺑﻬﻤﻦ
#ﻫﻤﻪ_ﻣﻴﺂﻳﻴﻢ