اصلاً جبهه با تمام وسعتش خانه مجید بود. سنگرش خانه و جبهه حیاط خانه او بود و مجید در این هشت سال جنگ کمتر شد که پا از حیاط خانه اش بیرون بگذارد. گاه می شد تا 10 ماه جبهه می ماند. اگر هم زمانی می شد که دل از جبهه بکند تنها و تنها به خاطر مادرش بود. گاهی وقت ها که به مرخصی می آمدم سری به مادر مجید می زدم. می گفت: تو را خدا مجید را بیاورید ببینم، دلم برایش تنگ شده!
به مجید که می گفتم می آمد شیراز مادر را می دید و بر می گشت جبهه.
گاه می شد فرمانده لشکر به مجید می گفت: یک ماه مرخصی، برو شیراز برنگرد!
به اجبار می رفت مرخصی، دو روز سه روز نشده، بر می گشت منطقه!
#ﺷﻬﻴﺪﻣﺠﻴﺪﺳﭙﺎﺳﻲ
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺷﻬﺎﺩﺕ 🌷
🌺🌹🌺🌹
ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ
***
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔸 #اخرین_شبای اسفند
🔹اولین روزای فروردین
🔸کاش یه سال تو #کربلات
🔹بچینم سفره ی "هفت سین"
#شب_جمعه_ﺷﺐ_ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ💔
#کربلا
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔴 ﺣﺎﻝ و ﻫﻮا و ﺟﻤﻼﺕ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ در ﺧﺼﻮﺹ تحویل سال و ﺗﺤﻮﻳﻞ ﺳﺎﻝ
🔹مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی
ایشان همیشه قبل از تحویل سال مقید بودند که ۳۶۵ مرتبه دعای «یا مقلّب القلوب» را به طور کامل بخوانند و بعد از لحظه تحویل سال هم، مقید بودند که اوّلین چیزی که میل میکنند تربت امام حسین(ع) باشد.
🔹 آیت الله العظمی مظاهری
هر کس باید حساب گذشته را بکند و اگر گناهکار است، جداً توبه کند و با حالت توبه وارد سال جدید شود.
باید این آتش اختلاف که در همه خانهها رفته است، با دامن نزدن به آن خاموش شود و از گذشتهها هیچ حرفی زده نشود و گرمی و اتّحاد خانه و خانواده و مجالس با یگدیگر حفظ شود.
🔹آیت الله امینی
عید در صورتی مبارک است که از گناهان گذشته توبه کرده و تصمیم بگیریم در سال آینده گناه نکنیم. اگر به کسی ظلم کردهایم، در صورتی عید برای ما مبارک میشود که از ایشان طلب عفو و بخشش کنیم.
🍁🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ:
ﺩﺭ اﻳﺘﺎ :
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷هفت سین جبههها یادش بخیر...
🌷🌹🌷🌹
#ﺳﺎﻟﺘﺎﻥ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﻣﺰﻳﻦ ﺑﺎﺩ
#اﻟﺘﻤﺎﺱ_ﺩﻋﺎﻱ_ﻓﺮﺝ
🌷🌹🌷🌹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰سخننگاشت | رهبر انقلاب در پیام نوروزی سال۹۹: به حضرت بقیهالله عرض میکنیم کشور خودش را به ساحل نجات برساند.
🌷🌹🌹🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#زندگینامه_شهید_احسان_حدائق
#نویسنده_مریم_شیدا
#روایت_پنجم
#براساس_کتاب_میاندار
بچه ها یکی یکی وارد کلاس می شدند .نماینده کلاس منتظر بود تا ببیند امروز چه کسی روی تخته حدیث می نویسد. وقتی دید کسی پاپیش نمی گذارد خودش دست به کار شده حدیثی را که حفظ کرده بود روی تخته نوشت.
قال علی علیه السلام :«کل یوم لا معصیه و هو عید» هر روزی که در آن معصیت نباشد عید است.
بی اعتنا به نگاه ناجور بعضی از بچه ها سر جایش نشست. یکی از بچه های دیگر بلند شد و پای تخته رفت و با خطی افتضاح تر از او حدیث دیگری نوشت.
قال رسول الله (ص)«هر که در طلب چیزی برآید و بکوشد، بیابد»
هنوز روی صندلی ننشسته بود که نماینده گفت : «برپا»
همه به احترام دبیر بلند شدند .تازه یادش آمد که زنگ اول ادبیات دارند. زیر لب واای گفت .پس بگو چرا امروز کسی جگر نکرد به پای تخته! بگو دبیر اون وریه.
دبیرکت قهوه ای اش را درست و راست کرد .چشمان خشمگینش را به تخته دوخت .رگ گردنش باد کرده بود با خشم گفت: «غلط های زیادی سر کلاس من؟!»
تند از کلاس خارج شد توی کلاس همهمه راه افتاد.« فکر کنم امروز کلاس تعطیله» «نه بابا رفت دفتر را خبر کنه»
تا احسان آمد حرف بزند. دبیر با معاون وارد کلاس شدند. معاون خط کش بلند و چوبی اش را چند بار آرام به کف دستش کوبید و نگاهی به تخته انداخت .کراوات بلند و قرمزش را آزادتر کرد .چشمهای از حدقه بیرون زده اش را به بچهها دوخت.
_این مطلب ها را پای تخته نوشته؟
نماینده کلاس سیاست و پنهان کاری نبود بلند شد و گفت :«آقا اجازه مطلب بالایی را من نوشتم»
معاون خط کش را توی دست چرخاند و به سمتش رفت و نگاهش کرد.
_مطلب دوم رو کی نوشته؟
سکوت در کلاس حاکم بود بچهها زیر چشمی به هم نگاه میکردند معاون خط کش را به پشت کمر نماینده زد.
_برو جلو دفتر وایسا تا بیام تکلیفمون معلوم کنم!
دفتر ایستاده بود که معاون از راه رسید
_همین جا جلوی دفتر وایمیسی تا مدیر تکلیفتو معلوم کنه.
خودش به اتاق مدیر رفت احسان در چهارچوب در ظاهر شد و با خنده چشمکی زد.
_آقای مهدی رحیمی حقیقی سر کلاس نباشه ما کلاس نمیریم.
معین مدیر و معاون هر دو سراسیمه از اتاق بیرون آمدند.
_چه خبرتونه مدرسه رو گذاشتید رو سرتون؟!
احسان دوباره حرفش را تکرار کرد دبیر ادبیات هم بچهها را کنار زده و وارد دفتر شد.
_آقای مدیر این چه وضعشه؟! یک مشت بچه بچه نظم مدرسه را به هم زدند!»
معاون دوباره خط کش را در هوا تکان داد و گفت :«سریع برگردید سر کلاستون»
احسان دوباره گفت:« ما سی نفریم .سی نفر هم بر میگردیم سر کلاس»
پشت بند حرف احسان بچه ها به زمین پا کوبیدند .«رحیمی... رحیمی.... رحیمی»
آسارا صدای بچه ها چند بار دیگر هم از کلاس ها بیرون آمدند آقای هاشمی دبیر فیزیک بچهها را کنار زد و وارد دفتر شد رو به معاون و مدیر گفت: «چی شده ؟این همه سروصدا برای چیه؟!»
_این آقا خلاف مقررات مدرسه عمل کرده باید .تنبیه بشه.
_آقای رحیمی حقیقی از شاگرد های زرنگ و خوب مدرسه است. درست نیست که جلوی بچه های دیگه این برخورد باهاش بشه. بهتره بفرستینش سر کلاس اینطوری نظم مدرسه هم به هم میخوره»
دبیر ها از پشت سر بچه ها بلند بود.
_این چه وضعشه؟! تو این سر و صدا که ما نمیتونیم درس بدیم.!!
_مدیر سرش را به سمت رحیمی حقیقی برگرداند. با غیظ گفت:
_برو سر کلاست. ولی وای به حالت اگر....
🌷 🌷 🌷 🌷
در واتس آپ 👇
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
در ایتا 👇
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
با ویلچر خود را رساند به مزار فرزندش ...وقتی که رسید خود را انداخت رو مزار و گفت:
تو نتونسی بیای من اومدم دیدنت،عیدت مبارک مادر
📎مادر #شهیدارشدےمقدم
🌹🌹🌹🌹
#شرمنده_شهداییم
@shohadaye_shiraz
چند شبانه روز بود که آتش سنگین دشمن نگذاشته بود یک خواب راحت چند دقیقه ای کنیم.با حاج منصور داخل سنگر نشسته بودیم. به حاجی گفتم : "حاجی الان چه آرزویی داری؟"
حاجی همین سوال را از من پرسید.من هم آنچه در دلم بود به زبان آوردم و گفتم : "آرزو دارم 24 ساعت استراحت کنم، فقط بخوابم !"
باز سوالم را از حاجی پرسیدم. حاجی با خنده گفت : "آرزوی من این است که این جنگ به نفع اسلام تمام شود، همه با هم خارج از جبهه ها تربیت و پرورش جوان ها را شروع کنیم."
دهانم از جوابش باز ماند. این آرزویش هم تحقق پیدا کرد. بعد از جنگ تمام وقتش را صرف تربیت جوانانی کرد که یا از محیط جبهه و جنگ وارد شهر شده بودند، یا اینکه از جنگ چیزی نمی دانستند. بعد از جنگ سفارشش به ما این بود که این جوان هایی را که از جبهه به شهر بازگشته اند پرورش بدهیم و تربیت کنیم تا اخلاق و روحیات زمان جنگ همچنان در آنها باقی بماند. همیشه هم تاکیدش ادامه دادن راه شهیدان و الگو قرار دادن شهدا در زندگی بود.همیشه تاکید می کرد مراقب جوان ها باشید !
.
#آرزوی_فرمانده
#شهید_حاج_منصور_خادم_صادق
#ﺳﺎﻟﮕﺮﺩﺗﻮﻟﺪ 🌸
🌷🌹🌹🌷
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩ ﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
14.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ﺳﻔﺮﻩ ﻫﻔﺖ ﺳﻴﻦ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ #اﺳﺘﺎﻥﻓﺎﺭﺱ.. ﺷﻌﺮﺧﻮاﻧﻲ ﺷﻴﺮاﺯﻱ
ﭘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺷﻬﻴﺪ ﺩﺳﺘﻐﻴﺐ
ﺳﺎﻝ 66
🌷🌹
اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺧﺪاﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ و ﺷﻬﺪا اﻣﺴﺎل , ﺳﺎﻝ ﻇﻬﻮﺭ ﺑﺎﺷﺪ
🌺🌺🌺
#ﻛﺎﻧﺎﻝ_ﺷﻬﺪاﻱ_ﻏﺮﻳﺐ_ﺷﻴﺮاﺯ
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO
#هفت_سین_یا_ده_سین
نزدیک سال تحویل بود. همه بچه ها در تکاپوی آماده شدن برای نوروز بودند، هر کس به کاری مشغول بود، سفره هفت سین را پهن کرده بودند اما دریغ از یک سین که در آن باشد .رحیم از راه رسید و گفت: سفره هفت سین بدون سین که نمیشود، از چند روز پیش حسن تهیه سفره هفت سین را به عهده گرفته.
رحیم در پاسخ گفت:خیلی خوش خیالید اگر منتظر حسن هستید حتی یک سین هم برایتان پیدا نمیکند، مگر معجزه ای رخ دهد
اصلا حالا او کجاست؟
بچه ها گفتند خوابیده، رحیم با تعجب گفت خوابید؟تو رو به خدا بروید بیدار کنید ببینید اصلا می داند قرار است سال تحویل شود چه برسد به سفره هفت سین.
علی به سرعت به طرف حسن رفت و پس از مدت کوتاهی باز گشت و گفت این طور که شما میگویید نیست.حسن در خواب و بیدار بود که این حرفها رو به من گفت:برو تسلیحات بگو حسن گفته یک سرنیزه و اسلحه سیمینوف و یک تکه سیم خاردار بدهید. چهار سین ما بقی هم بعدا به شما خواهم داد هر سه سین را آوردیم ودر سفره قرار دادیم سفره تقریبا آماده بود البته منهای چهار سینی که قرار بود حسن بعدا بیاورد.
سه چهار دقیقه بیشتر به سال تحویل بیشتر نمانده بود که مرا پی حسن فرستادن تا چار سین باقی مانده را از او بگیرم. در همین حین حسن در حالی که سید رحیم را در بغل گرفته بود امد و گفت:
آقا رحیم هم سیده،هم ساعت داره هم کلاه سرش سبزه و هم توی جیبش سیب و سکه داره.
سید رحیم هم در ادامه گفت تازه سنجد هم دارم، دیروز که رفته بودم اهواز کباب گرفتم کمی سماق هم با کباب بهم دادن که هنوز آن را دارم بعصی از بچه ها هم مرا سعید صدا میزنند.
حسن گفت:حالا میخواهید به جای هفت سین ده سین پهن کنیم. اگر به نظرتان میرسد که هنوز هم کم است تا یکی از بچه های سروستان رو صدا کنیم بیاید سر سفره تازه دو،سه روز دیگر گردان میخواهد به سنندج برود
🌺🌺🌺🌺🌺
ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﺷﻴﺮﻳﻦ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﻓﺎﺭﺱ😁
☘☘☘☘☘☘
@shohadaye_shiraz
بخنـد ...
ای بر لبانت رنگ فروردین!
که لبخندت ،
گواهی میدهد
هـرگز زمستان بر نمیگردد ..
📎سلام ، #صبـحتون شهـدایـی🌷
▫️🌷▫️🌷▫️
https://chat.whatsapp.com/F4LSvAcL2g99PP58OICsAO