eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.2هزار دنبال‌کننده
10.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
42 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
*میهمانی لاله های زهرایی* و گرامیداشت دهه کرامت با قرائت زیارت عاشورا *حاج قاسم زارع* : دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : *پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ /از ساعت ۱۸/۳۰* ⬇️⬇️⬇️⬇️ *مراسم در و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی و با مجوز ستاد استانی کرونا برگزار می‌شود* 🔺🔹🔺🔹🔺 🔹🔹🔹🔹 پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک: http://heyatonline.ir/heyat/120
نگاهت چیزی از جنس است! سخت محتاج آن گوشه چشمت هستیم! کمی نور مهمانان کن.... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹 ٣* 🔴«قرار بود در آخرین روزهای مردادماه، انتخابات چهارمین دوره‌ برگزار شود. خیلی دوست‌ داشتم در تهران باشم؛ هم به‌ این‌ دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم، هم این‌ که در کنار بچه‌های محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر مصطفی عبدالرضا (معاون گردان شهادت) درخواست کردم که مرخصی دو ـ سه روزه‌ای بدهد تا بروم و برگردم، خندید و گفت: بین این همه رزمنده که این‌جا و جاهای دیگه‌ جبهه هستند، فقط حضرتعالی می‌خوای رأی بدی؟... 😃🌞صبح روز جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴... صبحانه را که خوردیم، نزدیک ساعت ۸ بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند... به‌جای ، پشت کارت پلاک مهر زدند. آن‌قدر سخت‌گیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند، اجازه‌ رأی‌دادن ندادند ✅ساعت ۷ صبح مقابل ایستگاه صلواتی پل کرخه رسیدیم. بچه‌ها با داد و فریاد ماشین‌ها را متوقف کردند. همه با تجهیزات کامل از ماشین‌ها پیاده شدند و سمت درب ورودی صلواتی هجوم بردند. مقابل ورودی صلواتی روی پارچه‌ای نوشته بود: « ». اما هنوز صندوقی برای رأی‌گیری نبود. بچه‌ها اسلحه‌ها را روی میزهای چوبی که داخل صلواتی بود گذاشتند و برای گرفتن صبحانه صف کشیدند. بساط نون و پنیر و چای شیرین داخل لیوان‌های پلاستیکی قرمز رو به راه بود. 🌾تازه صبحانه‌ خوردن تمام شده بود که دست‌اندرکاران اخذ از اندیمشک آمدند. ساعت ۸ بود که رأی‌گیری شروع شد و برادران ارتشی در صفوف منظم می‌آمدند و رأی می‌دادند... از مسئولین صندوق سوال کردیم: « ؟» گفتند: «باید کارت شناسایی عکس‌دار داشته باشید.» گفتیم: «کارت داریم، ولی عکس نداره. خودمون که هستیم عکس برای چی؟» گفتند: «به ما این طور ابلاغ شده.» هر چی بچه‌ها اصرار کردند فایده‌ای نداشت.😔 🍃فرماندهان اعلام کردند: «برادران! سوار ماشین‌ها شوند و کسی هم اسلحه و تجهیزاتش را جا نگذاره.» تقریبا ما آخرین نفراتی بودیم که از صلواتی کرخه بیرون آمدیم که مسئول صندوق با خوشحالی گفت: «برادرهای رزمنده تماس گرفتیم با مرکز و اجازه دادند که با کارت جنگی، شما رأی دهید.» این خبر زود میان بچه‌ها پخش شد و صدها رزمنده تیپ سیدالشهداء (ع) در یک صف شدند و رأی خود را به صندوق ریختند... روز ۲۵ مرداد ۶۴ بچه‌های رزمنده به دو تکلیف عمل کردند. یکی شرکت در «عاشورای ۳» و انهدام دشمن بعثی و دیگری شرکت در ریاست جمهوری ٣ http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * (کوشا)* * * ✅به روایت صالح اسدی بیست و پنجم اسفند ماه سال ۶۳ و عصر پنجمین روز از عملیات بدر بود. بچه های دو گردان فجر و کمیل سوار بر قایق های آماده حرکت به طرف شرق دجله بودند ‌ .در دل تاریکی برق آتش توپخانه دشمن به خوبی پیدا بود و صدای شلیک آتش سلاح‌های سنگین از دور دستها به گوش می‌رسید. منطقه عملیات در غرب هورالهویزه واقع بود که از شمال به ترابه و زجیه و از جنوب به القرنه و کانال سوئیب محدود می گردید.این منطقه توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می شود و جاده حساس بغداد _بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. ساعت سه نیمه شب به خاکریز اول جبهه رسیدیم .بچه های لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب که چندروز زیر آتش دشمن بودند از خستگی پلکهایشان باز نمی شد. صورتشان بر اثر دود و باروت سیاه شده بود ‌. بی اختیار به یاد حرف برادرم حاج جعفر قبل از اعزام افتادم. _خط اول جهنمه!! حاج محمود ستوده خاکریز را از لشکر علی بن ابیطالب تحویل گرفت و دو گردان را در کانال کوتاه و کم عرض پشت خاکریز جا داد. با طلوع آفتاب صدای (شهید) مرتضی جاویدی در خاک ریز پیچید. _بچه ها پاتک....!!!  آماده ....دفاع! دشمن با تانک های خود متر به متر می کوبید و جلو می آمد. توپخانه عراق هم آنها را پشتیبانی می کرد . لایه های دود و خاک و باروت مثل مه سنگین جلوی آفتاب را گرفته بودند. در همان مرحله اول در اثر شدت شلیک گلوله های تانک ، خاکریزی که اضطراری با لودر درست شده بود مثل برف و آفتاب تموز آب شد. ساعت ۸ صبح دیگر چیزی به نام خاکریز وجود نداشت. بچه‌ها به داخل کانال نفر خزیده بودند. نبرد تن به تن ، یا تانک به تن در گرفت. عراقی ها با تانک‌هایشان تالب کانال پیش می آمدند. مرتضی جاویدی دو نفر از آرپی جی زن های گردان را صدا زد و با هم از کانال بالا رفتند و چند تا تانک عراقی را منهدم کردند. عراقی‌ها که در عرض چند دقیقه دو سه تا تانک پیش روی خود را از دست داده بودند ترسیدند و فرار کردند. ظهر خورشید مستقیم و داغ می تابید که دشمن با تانکها و نفربرهای بی شمار، پاتک دوم را آغاز کرد . باز آتش تهیه و شلیک مستقیم گلوله های تانک از سر گرفته شد ‌‌. از شدت درگیری عراقی ها تانکهای خود را که صبح جا گذاشته بودند ، هدف قرار می‌دادند و منهدم می‌کردند و با سماجت بیشتری پیش می‌آمدند. خیلی زود رسیدن به کانال ، حداکثر فاصله ما با دشمن ۲۰ متر بود. بچه‌ها در صبح نارنجک شدند و جنگ با نارنجک شروع شد ! کسی نمی‌توانست بلند شود و از آر پی جی استفاده کند . هرلحظه امکان شکستن خط و تصرف کانال زیادتر می شد . به دلیل نبود خاکریز ، آمبولانس ها نمی توانستند زخمی‌ها و شهدا را جابجا کنند . بوی خون همه جا را برداشته بود . بالاخره با لطف خدا و شجاعت بچه‌ها پاتک دوم هم دفع شد و صدای الله اکبر بچه ها در کانال پیچید. ادامه_دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*میهمانی لاله های زهرایی* و گرامیداشت دهه کرامت با قرائت زیارت عاشورا *حاج قاسم زارع* : دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : *پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ /از ساعت ۱۸/۳۰* ⬇️⬇️⬇️⬇️ *مراسم در و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی و با مجوز ستاد استانی کرونا برگزار می‌شود* 🔺🔹🔺🔹🔺 🔹🔹🔹🔹 پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک: http://heyatonline.ir/heyat/120
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷برای دیدن یکی از دوستانم به خط رفته بودم. با دوستم صــحبت می کردم که متوجه شدم لودری در حال کار کردن است. با هم به سمت لودر رفتیم. دیدم راننده حاج منصور است. یک سنگر ویران شده بود و داشت آن را خاکبرداری می کرد. عجیب بود که اطرافش کسی نبود. نزدیک که شدیم، دیدم پاکت لودر را که خالی می کند، گلوله های جنگی سنگین از بین خاک ها خــــالی می شود! گفتم: اینا چیه؟ دوستم گفت: این سنگر مهمات بود که تخریب شد، کسی جرأت نداشت آن را تخلیه کند؛ خود آقا منصور دارد این کار را می کند. نگاه چهره اش کردم، آرام آرام بود، انگار نه انگار که اگر یکی از این گلوله ها منفجر شود، خودش و لودر پودر می شود. یاد این بیت افتادم که هر جا می رفت، می گفت روی سنگرش بنویسند: چون دل آرام میزند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم راوی حشمت الله رحیمی 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
⚘﷽⚘ پنجشنبه است... وباردیگر مزار شهدا دل ها را به سوی خود می کشاند... دل هایی که این مکان راخلوتگاه خویش قرارداده اند و یکدل سیر دلتنگی را بر مزارشان می بارند... 💔 🍃🌹🍃🌹 ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ, قرائت زیارت عاشورا 👇👇 🚨🚨🚨🚨 همینک.... ⭕️⭕️ لینک هییت آنلاین با اینترنت رایگان: http://heyatonline.ir/heyat/120 ⭕️آنلاین شوید⭕️
۷۶ هفته پیش وقتی صبح جمعه ای خبر شهادت را شنیدیم دلمان گرفت....😔 همه از زن و مرد، کوچک و بزرگ، انقلابی و‌غیر انقلابی گفتیم ما هم می خواهیم مثل شویم....🌹 و حالا ... روز انتخابات رسیده... روز آزمايش... همان روزی که رهبر و ولی فقیه مان بارها برای حضور حداکثری در آن تاکید کردند ... ❗️حالا یک لحظه تامل ❗️ اگر حاج قاسم مثل فردا بود ، چه میکرد... چقدر برای حضور حداکثری مردم تلاش می کرد ...⁉️⁉️ فردا روز آزمایش ماست ... روز لبیک به ندای رهبر....❕❕ روز لبیک به خون به ناحق ریخته شهید حاج قاسم سلیمانی ...✊ 🚨امشب شب قدر انقلاب است شبی که قول معروف عشاق امضا می‌شود.... 🔹به قول حاج قاسم برای شهید شدن باید شهیدانه زندگی کرد ...🌷 پای حرف امام بودن یعنی شهیدانه زندگی کردن ... بچه ها شرکت در انتخابات و تلاش برای یعنی مثل بودن ... 🌱🌹🌱🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⚜️❤️ ❤️⚜️ اشڪ تا باشد وضو لازم ندارد نوڪرٺ غیر بغضے در گلو لازم ندارد نوڪرٺ یا وجیها عِندَ رَبّے آبرویم را بخر تا تو باشے ، آبرو لازم ندارد نوڪرٺ 🌹🍃 🌺 🌙یاد کربلا نکنم می میرم 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱این جمعھ . . جمعه‌انتظار ، انتخاب‌و‌شایدانتقام‌باشد اےمنتظࢪمنتقم✋:) جانمانے🌱'!- 🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷 🗳 💛°`🍃-
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎐 | | 📹 ببینید | جامعه صالح 🔰حاج قاسم سلیمانی: جامعه ای صالح میشود، که افراد صالح بر آن حاکم شود. 🌹 سخنان مهم شهید سلیمانی درباره انتخاب مسئول 🌱🌹🌱🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * (کوشا)* * * ✅به روایت صالح اسدی ...... تویی غرور و لذت شکست دشمن بودم که صدای بغض آلود مرتضی جاویدی را شنیدم. _صالح به حاج اسدی بگو جلیل اسلامی شهید شد! ساعتی بعد از پشت بی‌سیم حاج محمود ستوده مرتضی جاویدی و حاج علی اکبر رحمانیان را برای جلسه قرارگاه فراخواندند.عمده تدبیر عملیات این بود که همین امشب برای دفع پاتک فردا لودرها بیایند خاکریز بزنند . ۲۶/۱۲/۱۳۶۳ محور شرق دجله نزدیک ساعت ۲ ظهر بود که حاج محمود ستوده از قرارگاه برگشت . اینجا مقر فرماندهی المهدی بود و ما از شدت آتش عراقی‌ها به خاکریز کوتاهی چسبیده بودیم . از گرسنگی چشمانمان به دیگ نهار بود. قایق‌ها دیگه غذا را کنار ساحل رها کرده و رفته بودند. ‏دیگ در نزدیکی ما بود ولی کسی جرات نزدیک شدن به آن را نداشت. یکی از بچه ها بلند شد و گفت: _زشته همه گرسنه باشند من میرم غذا بیارم! تا برخاست در کشی به کمرش خورد زانو زد و نشست . افتان و خیزان رفتم طرفش. دست به کمر داشت و خون از لای انگشتانش بیرون میزد. با کمک بچه ها انتقالش دادیم عقب. منطقه محدود بود و مختصات آن در دست دشمن . پشت و جلوی خاکریز از شدت گلوله های توپ و خمپاره چاله های سیاه به وجود آمده بود. حاج محمود با قرارگاه تماس گرفت. _زیر بارون توپ و خمپاره هستیم! پدافند غیر ممکنه! گوشی بیسیم را گذاشت و با دست به سنگر دیده بانی دشمن اشاره کرد. _به نظرم اون جا گلوله کمتر زمین میخوره بریم اونجا! سنگر دیده بانی استحکامات خوبی داشت ولی نسبت به محیط اطرافش بلندتر و کمی توی دید بود . در سنگر هم به طرف خاک دشمن. حاج محمود زد روی شانه. _صالح .من و بقیه میریم توی سنگر. اگه تونستی برامون غذا بیار. نیم ساعتی بعد از دور چشمم افتاد به جلال و اسماعیل توکلیان که با موتور از درون پرده دود و خاک بیرون می آمدند. جلویشان را گرفتم و گفتم: یکیتون بیاین پایین. اسماعیل پیاده شد تند پریدم پشت موتور و بال جلال رفتیم سنگر فرماندهی. بچه ها گرسنه بودند همین که خواستیم با موتور جلال برویم غذا بیاوریم یکباره انفجار خمپاره های سنگر را لرزاند . ترکش های خمپاره موتور را از کار انداخته بود . شب است قرارمان موتوری کنار ساحل رودخانه پنهان کرده بودیم که جلال رفت و آن موتور را آورد. با یکی از بچه ها سوار تویوتا شدیم و برای آوردن غذا راه افتادیم به سمت رودخانه . وقتی رسیدیم چند خمپاره اطرافمان زمین خورد. سریع سر دیگ غذا را پرت کردم کنار و دو ظرف زدم زیر برنج و تند پریدم عقب ماشین را رفتیم به طرف سنگر . تویی زنگنه در نفری می شدیم با دو ظرف غذا . چه درگیری و آتش طوری بود که پاهایمان برهنه بود . فرصت پوشیدن پوتین را هم نداشتیم. کف پاهایم مثل میدانم اینه عراقی‌ها همه چیز داخلش پیدا می‌شد. صدای خش خش بیسیم بلند شد. _جعفر جعفر! حاج اسدی شستی را فشار داد. _جعفر به گوشم. _گردان ابوذر داره‌میاد جایگزین بشه. در همین کمتر از ۲۴ ساعت استقرار تیپ ،خلیل مطهرنیا و معاونش حاج علی اکبر رحمانیان زخمی شده بودند. توی سنگر نشسته بودیم که جلال با موتور آمد. حاج اسدی گاو جلال برای یه سری به خط بزن و برگرد. جلال گاز موتور را گرفت و رفت بعد از چند دقیقه برگشت. _حاجی از خاک روی چیزی باقی نمانده ! بچه ها روی زمین خوابیدن و دفاع می‌کنند. ادامه_دارد ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
ﻣﺠﺮﻭﺡ شده بود, پایش توی گچ بود و به اجبار در مرخصی. گفت بیا بریم انتقال خون من خون بدم! گفتم تو با این حالت؟😳 گفت حالا که دستم از جبهه کوتاه شده, بذار حداقل خونم را برای مجروحین بدم.😔 با اصرار رفتیم... اما پرستار حاضر نشد, سعید هم اصرار. دیدم راضی نمی شود, گفتم پس من به جای تو خون می دهم.☺️ کارمان که تمام شد. هنوز سعید ارام نشده بود. دست کرد توی جیبش همه پول هایش که ۳۰ توﻣﺎن بود را در اورد و گفت:پس این را بده به صندوق کمک به جبهه!!😞 ☘🌺☘🌹☘🌺 🌹 🌷 🔺🔺🔺🔺🔺 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷تمام رفتار و منش منصور برگرفته از مولايش امام علي(ع) بود. واقعاً همه چيز را رعايت مي کرد حتي کوچکترين نکات اخلاقي را. در اين 6، 7 سالي که خدمت ايشان بودم نديدم نماز شبش ترک شود. حتی در عملیات هم بودیمخسته می آمد، اول نماز شبش را می خواند، سجده آخر روی سجاده بی هوش می شد. بعد از نماز هميشه قرآن به دست بود. بر خواندن ادعيه مثل دعاي کميل، توسل و ندبه مداومت داشت. روز پنج شنبه که می شد می گفت بچه ها حواستان جمع باشد امروز پنج شنبه است و امشب شب جمعه، خوب استفاده کنید. اکثر روز ها را هم با روزه به شب مي رساند. همين خود سازی ها به آقا منصور جذبه و روحانيت خاصي داده بود. يک روز بین دوستان بحث شد، يکي از دوستان ادعا مي کرد: در اين مدت که منصور فرمانده ما بودند هيچ کدام از ما جلو ايشان پايمان را دراز نکردیم! راوی حسن جوانمردی 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔻نماهنگ «حماسه امت» 🎤 باصدای حاج صادق آهنگران به کوری چشم دشمنان انقلاب اسلامی، ملت بزرگ ایران در این آزمون و تکلیف هم سربلند بیرون آمد 🌱🌹🌱🌹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*🔴جهاد عمومی* همه برای افزایش مشارکت در ساعات پایانی با هر وسیله ممکن قیام کنید . دشمنان وارد صحنه شده اند . این یک جهاد مقدس برای همه آحاد جامعه است . بپاخیزید انتخابات تا ساعت ۱۲ شب هست 🚨 به دوستان و اقوام تماس بگیرید اگر رای ندادند و مردد هستند حتما بگویید رای بدهند 🚨کسانی که توانی ندارند مانند افراد سالخورده را با خودرو به محل رای گیری منتقل کنید 🚨شعب خلوت تر را به دوستانی که رای ندادند معرفی کنید 🚨با استوری و پیام فوری دیگران را معرفی کنید... 🙏دعا برای سرافرازی جمهوری اسلامی، سرزمین شیعیان امیرالمومنین ع فراموش نشود🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیارت حضرت ولی عصر(عج) در روز جمعه چنددقیقه وقت بذاریم برای... زیارت امام زمان (عج)💗 دسته جمعی همه با هم بخوانیم... 💐🍃همانا برترین ‌کارها، دعا برای ‌امام ‌زمان است🍃💐گشایش کارها در آن است شاهد باش پای حرف ولی فقیه مان بودیم😭 آقاجان خودت نظری به مملکت شیعیان امیرالمومنین ع بنما .... 🤲🤲🤲🤲 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱"جان هــر زنده دلـی زنده به جان دگر است من همانم که دلم‌ زنده به یاد شهداست... 🕊️🌷🕊️🌷🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
😊 🔰 تکبیر 🔅 سال ۶۱ پادگان ۲۱ حضرت حمزه؛ ﻳﻜﻲ اﺯ ﻣﺴﻮﻭﻟﻴﻦ , آمده بود منطقه برای دیدار ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﻫﺎ و ﺑﻌﺪ .... 🔹طی سخنانی خطاب به بسیجیان و از روی ارادت و اخلاصی که داشتند، گفتند: «من بند کفش👞 شما بسیجیان هستم.» 🔸یکی از برادران نفهمیدم خواب بود یا عبارت را درست متوجه نشد، از آن ته مجلس با صدای بلند و رسا در تأیید و پشتیبانی از این جمله تکبیر گفت. جمعیت هم با تمام توان الله‌اکبر گفتند و بند کفش بودن او را تایید کردند! 😁😂 و ﭼﻨﺎﻥ اﻳﻦ ﺗﻜﺒﻴﺮﻫﺎ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺩاﺷﺖ ﻛﻪ اﻥ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪا ﺩﻳﮕﻪ اﺩاﻣﻪ ﻧﺪاﺩ 😀 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * (کوشا)* * * ✅به روایت صالح اسدی ...... صدای بیسیم دوباره بلند شد. شهید علی اصغر سرافراز فرمانده گردان کمیل مسلسل بلوار کلمات را بیرون می راند. _نیروی کمکی ، مهمات ، اوضاع خیلی وخیمه ! جلوی ما چیزی جز تانک نیست! از خشم میلرزیدم بی‌سیم را برداشتم و پرت کردم بیرون ! در همین لحظه کرامت رفیعی و (شهید) حسین ایرلو هم آمدند . احساس می کردم که آتش روی سنگر ما بیشتر می شود. اکثر بچه ها در حال تردد بودند تا گردان ابوذر را جایگزین گردان فجر و کمیل کنند . همین مرا نگران می‌کرد . دیده بان عراقی آتش خود را متمرکز کرده بود روی سنگر ما . خیلی زود خبر رسید دشمن پاتک کرده . یکباره صدای پت هلیکوپترهای عراقی را شنیدیم . آنقدر پایین پرواز می کردند که با سنگ می‌شد آنها را بزنیم . از بالا نیروهایشان را هدایت می کردند . لودرها هم کانال ضد تانک را پر می‌کردند و جلو می آمدند ‌ توی هوای خاکستری میگ عراقی هدف قرار گرفت و روی هور سقوط کرد. ساعت سه و نیم بعد از ظهر شدت درگیری آنقدر زیاد شد که از توی خط هیچ چیز جز خاک و دود دیده نمی‌شد . جمع ده نفری ما در سنگر هنوز منتظر رسیدن گردان ابوذر بود . یکباره گلوله مستقیم تانک کنار سنگر زمین خورد ! حاج محمود فکر کنم موقعیت مون لو رفته . اما دیگر فرصت نشد. همین عبارت از زبان این شهید بزرگوار گفته شد و... صدای زوزه انفجار گلوله تانک روی سنگر فرود آمد . خط خونی از جلوی چشمانم عبور کرد . آنی دنیا پیش چشمم سیاه شد و بارانی از سنگ و کلوخ بر سرم فروع آمد . انگار سقف و زمین سنگر یکی شده بود. نوری را در میان دود و خاک دیدم . احساس کردم که در سنگر است . به طرف نور حرکت کردم. یک مرتبه سرم خورد به تیره آهنی که خم شده بود و شکست . سرم را چرخاندم به داخل سنگر . همه جا تیره و تار بود و دود غلیظ همراه با بوی خون و سوختگی آنجا پیچیده بود . پاهایم می سوخت .گرد و خاک سنگر که نشست صحنه مقابلم باورکردنی نبود . بچه ها روی هم افتاده بودند . موج گلوله تانک همه را برده بود انتهای سنگر . با هر حرکتی توی خون لیز می خوردم. از سنگر آمدم بیرون یکی از بچه ها می دوید طرف سنگر. به من که رسید نفس زنان گفت : برو قرارگاه و بگو فرماندهی المهدی منهدم شد ! برگشتم توی سنگر. خون تمام سنگر را گرفته بود . نگاه کردم جلوی در . جایی که پیش از اصابت گلوله حسین ایرلو مسئول تخریب نشسته بود . اثری از اونبود .. بالای سرم را نگاه کردم. ترکش و موج انفجار حسین را چسبانده بود به سقف و تیرآهن ها .. حمیدرضا فرخی ، مسئول آموزش نظامی ،در طرف دیگر غرق در خون افتاده بود . حاج محمود ستوده ، جانشین فرماندهی تیپ ، نیمی از صورت را نداشت ! گوشه دیگر سنگر ،صورت کرامت رفیعی، جانشین طرح و عملیات را دیدم که در آن استخوانی باقی نمانده بود و متلاشی روی زمین افتاده بود. هرچه نگاه کردم حاج اسدی فرماندهی تیپ را ندیدم. حاجی بر اثر موج گلوله که پشت سنگر را خراب کرده بود از سنگر افتاده بود بیرون . آن طرف سنگر جلال کوشا جانشین اطلاعات را دیدم... .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🔰"فرصت خدمتگزاری به کشور و ملت را قدر بدانید و انگیزه‌های خدائی را همواره مدّ نظر داشته باشید." ❇️در پی حضور حماسی و شورانگیز ملت بزرگ ایران در انتخابات ۲۸ خرداد، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی پیروز بزرگ انتخابات را ملت ایران دانستند. 🔸متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم ملت بزرگ و سربلند ایران! حضور حماسی و شورانگیز در انتخابات ۲۸ خرداد، صفحه‌ی درخشان دیگری بر افتخارات شما افزود. در میانه‌ی عواملی که هریک به‌گونه‌ئی میتوانست مشارکت در انتخابات را کم‌رنگ کند، مناظر چشم‌نوازِ اجتماعات شما در مراکز رأی‌گیری در سراسر کشور، نشانه‌ی آشکاری از عزم راسخ و دلِ امیدوار و دیده‌ی بیدار بود. 🔸پیروز بزرگ انتخابات دیروز، ملت ایران است که یک‌بار دیگر در برابر تبلیغات رسانه‌های مزدور دشمن و وسوسه‌ی خام‌اندیشان و بدخواهان، قد برافراشت و حضور خود در قلب میدان سیاسی کشور را نشان داد. نه گلایه از دشواری معیشت طبقات ضعیف، نه دلتنگی از تهدید بیماریِ فراگیر، نه مخالف‌خوانیهائی که با انگیزه‌ی دلسرد کردن مردم از ماهها پیش آغاز شده بود، و نه حتی برخی اختلالات در جریان رأی‌گیری در ساعاتی از روزِ انتخاب، هیچیک نتوانست بر عزم ملت ایران فائق آید و انتخابات مهم ریاست‌جمهوری و شوراهای شهر و روستا را دچار مشکل سازد. 🔹اینجانب جبهه سپاس بر خاک میسایم و خداوند علیم و قدیر را بر توفیقی که به ملت ایران عطا کرد و نظر رحمتی که بر ایران و جمهوری اسلامی افکند، شکر بی‌پایان میگزارم. به ملت ایران شادباش میگویم و به حضرات محترمی که با انتخاب مردم به مسئولیت والای ریاست‌جمهوری یا عضویت شوراها در سراسر کشور دست یافته‌اند، همراه با عرض تبریک، قدردانی از این ملت باوفا و پایبندی کامل به وظائفی را که در قانون برای آنان شمرده شده است، یادآوری میکنم. فرصت خدمتگزاری به کشور و ملت را قدر بدانید و انگیزه‌های خدائی را همواره مدّ نظر داشته باشید. لازم میدانم از شورای محترم نگهبان و وزارت کشور و دستگاههای حافظ امنیت و سلامت و رسانه‌ی پرتلاش ملی و نامزدهای محترم و همه‌ی کسانی که به‌نحوی به این آزمون بزرگ کمک کرده‌اند تشکر کنم. 🔸به حضرت ولی‌الله‌الاعظم ارواحنا فداه که صاحب اصلی این کشور و این نظام است سلام عرض می‌کنم و درود میفرستم، علو درجات امام عزیز که سلسله‌جنبان حرکت عظیم ملت ایران بود و شهیدان والامقام را که برترین افتخارات کشورند، از خداوند متعال مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ 🎊🌷🎊🌷🎊🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷شمع محفل ما آقا منصور بود. دورش حلقه زده بوديم و هر کس چيزي مي گفت. در گرما گرم صحبت ها، يکي از بچه ها حرفي زد که بوي غيبت می داد. هنوز کلام رفیق ما تمام نشده رنگ و روي هميشه خندان منصور برافروخته شد. عصبانيت در چهره اش موج مي زد، با همان حال گفت: چرا محيط جبهه را با غيبت آلوده کردي، چرا محيط جبهه و قلب هاي خودتان را با ذکر گناه و معصيت کدر مي کنيد! از کلام دوستمان، خيلي هم برداشت غيبت نمي شد، اما حساسيت منصور در اين موارد مثال زدني بود. ...تاریک تاریک بود برای همین کمترین نور هم به چشم می آمد. نور قرمز و زرد کم سویی در انتهای خاکریز روشن و خاموش می شد. گفتم: بچه ها فکر کنم داره سیگار می کشه! منصور زد روی دوشم و گفت: برادر غیبت نکن! وقتی به آنجا رسیدیم، مجبورم کرد از آن بنده خدا رسیدیم از او حلالیت بطلبم! راوی حقیقی، دینکانی 29 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فیلم کمتر دیده شده از حاج قاسم سلیمانی | انقلاب ما به دوران نبوت خویش رسیده و باید آمادگی خود را بالا ببریم. ✍️نکته جالب : حاج قاسم برای نوع صندلی هم دقت می‌کند.... 🌱🌹🌱🌹 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ﻛﺎااش زمان جنگ و جبهه بودیم. مامان ! جنگ شد و آقا دستور جهاد دادن من میرماااا ‼️ عادت کرده بودم از علی این حرفها رو بشنوم. ... هیچ زیارتی به اندازه شلمچه براش دلنشین نبود. با حسرت فیلم های شهداء رو نگاه می کرد و آه می کشید. آرزوش شهادت بود و بس! ﺁﺧﺮﺵ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﺵ ﺭﺳﻴﺪ ﺗﻮ ﻣﺠﻠﺲ اﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ع)... اﺭﺑﺎ اﺭﺑﺎ....' 🌷🌹🌷 ﺣﺴﻴﻨﻴﻪ ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🔅🎊🌸🎊🌸🎊 روز ﻭﻻﺩﺕ ﺷﻬﻴﺪ, ﻫﺪﻳﻪ ﺑﻪ ﺷﻬﻴﺪ ﺻﻠﻮاﺕ 🌹🌷🌷🌹 : ﺩﺭ اﻳﺘﺎ : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75