eitaa logo
شهدای غریب شیراز
3.4هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
43 فایل
❇ﻛﺎﻧﺎﻝ ﺭﺳﻤﻲ هیئت ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاز❇ #ﻣﺮاﺳﻢ_ﻫﻔﺘﮕﻲ_ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﻲﻻﻟﻪ_ﻫﺎﻱ_ﺯﻫﺮاﻳﻲ ﻫﺮ ﻋﺼﺮﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ/ﻗﻂﻌﻪ ﺷﻬﺪاﻱ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺷﻴﺮاﺯ ⬇ انتشارمطالب جهت ترویج فرهنگ شهدا #بلامانع است.... به احترام اعضا،تبادل و تبلیغات نداریم ⛔ ارتباط با ادمین: @Kh_sh_sh . . #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨🚨 🚨🚨 بر اساس زندگینامه و خاطرات سردارشهید محمد اسلامی نسب 🔹🔹🔹🔹🔹 مسابقه👇 ۱.مسابقه در ۳ بخش 1⃣کتابخوانی ، 2⃣آثار نگارشی و 3⃣آثار گرافیکی و تصویری برگزار می‌شود ۲. مسابقه کتابخوانی بر اساس کتاب زندگینامه اسلامی نسب برگزار می گردد. 🔰نسخه فیزیکی کتاب 📚 در مراسم هفتگی میهمانی لاله های زهرایی / عصرهای پنجشــبه در قطعه شهدای گمنام شیراز ارائه می‌گردد ♦️نسخه الکترونیکی (پی دی اف ) از طریق کانال شهداي شیراز در دسترس عموم می باشد 👇 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 ۲. 🚨🚨جهت مشاهده سوالات مسابقه به لینک زیر مراجعه کنید ⬇️⬇️ https://formaloo.com/rd401 ۳.در بخش و تصویری📹📸 ارسال آثار از طریق شماره ۰۹۰۲۹۳۴۸۹۸۸ (در واتساپ و ایتا )و همچنین لینک زیر میباشد👈 https://formaloo.com/vq1hw ⭕️مهلت شرکت در مسابقه ۲۰ شهریور ۱۴۰۰ می باشد ⭕️ تذکر: هر فرد در هر بخش فقط می تواند یک اثر کند شرکت برای عموم نیزآزاد مي باشد ➡️ 🔹🔸🔹🔸🔹 شیراز
کتاب الماس.pdf
37.08M
نسخه پی دی اف کتاب الماس زندگینامه و خاطرات شهید محمد اسلامی نسب 👆 🔹🔹🔹 🚨طبق مجوز نویسنده کتاب ، این نسخه فقط در جهت مطالعه و شرکت در مسابقه میباشد و‌هرگونه چاپ و نشر آن غیر قانونی می باشد
🌱ڪاش ... خنثی ڪردنِ را هم ، مےدادیـد ... مےگوینــــــد : آنجا ڪہ مغلوب باشد عاشـــــــــق مےشویم 🥀 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * طلیعه آفتابی در ۳۰ مرداد ۴۹ به وقوع پیوست که برگ زرینش در دامان مادری مهربان و پدری زحمتکش برخورد و به افق جبهه‌ها رسید سخن از مجتبی برادر هاشم است. کسی که دوران تحصیلی متوسطه خود را با انقلاب اسلامی می بیند. خسرو خوش اخلاق که به همراه خانواده به صف انقلابیون می پیوندد و راهپیمایی ها و تظاهرات را با وجود خود پر می کند. در جنگ تحمیلی مجتبی جبهه را دانشگاه عظیم و جنگ را واجب تر از درس می‌داند و سال ۵۹ به عنوان یک رزمنده بسیجی به جبهه می پیوندد و سال ۶۱ لباس مقدس پاسداری به تن می‌کند. ازدواج سال ۶۲ رقم می‌خورد و هر وقت به خانه می‌آید بچه‌هایش را می بوسید و نوازش می کرد و توضیح می کرد که بچه‌ها با تربیت اسلامی و با عشق به اهل بیت پرورش یابد. برای حضور بهتر در جبهه خانواده‌ها را به اهواز منتقل می کند تا در  کانون خانواده به مبارزه با دشمنان بپردازد. سوابق حضور در جبهه بر کسی پوشیده نیست در عملیات فتح المبین به عنوان یک رزمنده اسلحه به دست می گیرد و در منطقه شوش آنجایی که صدای آرام رود کرخه سفیر جانفشانی های دلیر مردان بود.در عملیات بیت المقدس آرپی‌جی بدوش شکارچی تانک ها می شود در والفجر ۱ و ۲ به عنوان تخریبچی میادین مین را به تسلیم در می آورد. در عملیات خیبر و بدر و والفجر ۸ با گذراندن دوران آموزش سکانداری و موتور قایق به یگان دریایی می پیوندد اغلب اروندرود را می شکافد. نقشش در کربلای ۵ و ۸ و والفجر ۱۰ پررنگ بود. وقتی که هاشم در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. از خدا میخواست که توفیق شهادت بعد از هاشم نصیبش شود. جنگ تحمیلی به پایان می رسد . اوج محبت او رسیدگی به خانواده های بی سرپرست و ایتام علاقه خدمت به مردم باعث شد تا بعد از جنگ هم در سنگر بازسازی و سازندگی از جمله ساخت پل شناور بر روی رودخانه خرامه با عشق به هموطنانش خدمت کند. زمستان سال ۷۱ بود که بارندگی‌های شدید و مداوم باعث جاری شدن سیل و آبگرفتگی تعدادی از روستاهای فارس از جمله مرودشت و اطراف آن شد. استانداری وقت از سپاه کمک خواست. به همین منظور تعدادی قایق برای کمک رسانی به مردم روستاهای زرقان و بند امیر اعزام شدند که مسئولیت آنها بر عهده مجتبی شیخی بود. او که سال ها در کنار بچه‌های جبهه دوران سختی را گذرانده بود ،در غروب ۱۹ ماه مبارک رمضان هنگامی که به مردم سیل زده کمک می کرد ناگهان قایقش به مانعی برخورد می‌کند و به درون آب یله می‌شود و سیلاب بدن نازنینش را با خود می برد. ‌از آن روز جستجوها برای پیدا کردن جسد شدت یافت تا اینکه پس از ۸۳ روز  ، جستجو با دعا و توسل به اهل بیت به نتیجه رسید و در روز عرفه امام حسین جسم پاکش پیدا شد و برای خاکسپاری منتظر ماند تا پدر و مادرش از طواف خانه خدا برگردند. پس از بازگشت پدر و مادر در دهه محرم ۱۳۷۲ و طواف پیکرش در شاهچراغ ، مراسم تشییع از محله قصرالدشت به سمت گلزار شهدای قصرالدشت  انجام می‌گیرد و در کنار تربت پاک برادر شهیدش هاشم به خاک سپرده می‌شود. .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
🌷 چند ساعت قبل از عملیات والفجر ۸بود. کنار شهید حاج محمد ابراهیمی نشسته بودم. رضا پورخسروانی امد. تعدادی کالک و نقشه جلو حاج محمد گذاشت و گفت:حاجی اینا خدمت شما, من دیگه برم! حاج محمد گفت :کجا؟ رضا گفت:کار من دیگه تمومه, باید برم. حاج محمد زورش به رضا نرسید. هر چی گفت تو با منطقه اشنایی قبول نکرد و رفت. رضا رفت, اصغر امد. سیم چین و چند نقشه جلو حاج محمد گذاشت و گفت حاجی من دیگه برم. حاج محمد با ناراحتی گفت یعنی چی من برم, شما اینجا رو کابل کشیدی, اگه قط شد, شما بلدی. اصغر گفت یکی رو بردم, همه خط و نشونش دادم. حاج محمد گفت نه! یک دفعه بغض اصغر شکست. تا به حال ندیده بودم یک جوان ۲۰ ساله این جور اشک بریزه. با ناراحتی مشتش رو به گونی های سنگر می زد و می گفت حاجی تو به من قول دادی! حاج محمد سر و روی اصغر را بوسید و گفت برو, تو هم برو... روز.بعد وارد فا و که شدم, دیدم یه ماشین داره شهدا را منتقل می کنه, بالاترین شهید رضا پورخسروانی بود. وارد نخلستان که شدم, دیدم پیکر یک شهید کنار یک نخل افتاده, اصغر بود, یه تیر خوردت بود به پیشونیش! 🌷🌾🌷 هدیه به شهیدان رضا پورخسروانی, اصغر معمر, اکبر جوانمردی و حبیب الله ملک پور صلوات شهادت:۱۳۶۴/۱۱/۲۱-فاو 🌱🌹🌱🌹🌱 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫 🌷دکتر حبیبی وزیر دادگستری وقت برای بازدید به مقر لشکر آماده بود. محمد برای خوش آمدگویی پشت بلند گو رفت و پس از سلام و خوش آمد گویی رک و محکم گفت:به ما گزارش می رسد که در شهر ها عده ای دنبال ترویج مفاسد اخلاقی هستند و شما به عنوان وزیر دادگستری اگر نروید و جلو این ها را نگیرید، ما مجبوریم اینجا را رها کنیم و بیاییم این مسائل را اصلاح کنیم.... محمد خیلی جدی و با ادب ادامه داد: از طرف ما به وزرا بگویید شما توکل ندارید، اگر توکل داشتید دل از میز و صندلی خود می کندید و مستقیم به جبهه می آمدید و مشکلات رزمندگان را می دیدید. به وزرا بگوئید ترس از مرگ و شهادت نداشته باشید و نگویید اگر ما شهید شدیم کسی نیست کار ما را انجام بدهد. اینجا در جبهه فرمانده لشکر ما شهید شده است، فرمانده قرارگاه و تیپ ما شهید می شود و هر بار خداوند بهتر از او را در جایگاه او قرار داده است. پیام ما رزمندگان این است که مسئولین نترسند و به جبهه بیایند! راوی سعید حق پرست و سردار رنجبر 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 | 🔻 نماز ظهر عاشورا،دروغ صدام ... 🎙راوی: آقای 📍 شهید محمد یزدانی 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☆∞🦋∞☆ زندگے زیباستـــــ🌿 اما شهادتـــــ از آن زیبا تر استـــــ سلامت تن زیباستـــــ اما پرنده عشق،🕊 تن را قفسے میبیند ڪه در باغ نهاده باشند.... ·•شهید مرتضے آوینے•·🌿 🌹🍃🌹🍃
🌱" پلاکش " را برای ما جا گذاشت ، تا روزی بدانیم ، از جنس ما بود ... " هویتش " خاکی بود ! اما " دلش " را به آسمان زد ... گمنامی راز عجیبی است ...! _شهدایی 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌹 *میهمانی لاله های زهرایی* 🌹 🔹همراه با قرائت زیارت عاشورا 🔹 💢 *کربلایی سید مصطفی موسوی نژاد* 💢 : ◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام : ◀️ *پنجشنبه ۴ شهریور ۱۴۰۰ /از ساعت ۱۸* ⬇️⬇️⬇️⬇️ *مراسم در و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار می‌شود* 🔺🔹🔺🔹🔺 🔹🔹🔹🔹 پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک: http://heyatonline.ir/heyat/120 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا مبلغ مجلس شهدا باشید
🌹🌹🌹🌹🌹: *داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * چند سال از پایان دوران دفاع مقدس می‌گذشت سال ۷۱ مجتبی مشغول ساختن منزل و سقفی بود که با اعضای خانواده در زیر آن زندگی کنند. مدت مرخصی گرفته و تا کارهای ساختمانی را به اتمام برساند. یک روز در جمع خانواده نوار مصاحبه برادرم شهید هاشم را گذاشته بودیم یک حالت معنوی خاصی در بین ما ایجاد شده بود و بعد از دیدن فیلم مصاحبه  ،مجتبی گفت من هم شهید می‌شوم. یکی از افراد در جمع به شوخی گفت : مجتبی تو خیلی چاق شده‌ای .جنگ هم که تمام شده .چطور می‌خواهی شهید شوی.؟! مجتبی با خنده گفت: مگه من چاق نشدم .؟! می‌خوام خوراک ماهی ها بشوم. خلاصه این موضوع گذشت چندین روز بعد بارندگی شدید استان فارس را فراگرفت . سیل در شهر شیراز و مناطق استان فارس جاری شد. در منطقه شهرستان خرامه به دلیل جاری شدن سیل احتیاج شدیدی به نیروهای امدادی و کمکی اعلام شده بود .با توجه به اینکه مرخصی بود و داشت کارهای ساخت و ساز منزلش را انجام می‌داد به محل کار خود در پادگان امام حسین مراجعه می‌کند و می‌گوید من با اینکه در مرخصی هستم اصلا دلم نمیخواد برای منزل خودم آجر روی آجر بگذارد و حتماً بایستی به این ماموریت بروم و به افراد نیازمند منطقه خرامه کمک کنم. تعدادی شناور و قایق موتوری را به منطقه خرامه می بردند مجتبی هم به آنجا اعزام و با توجه به تجربه در دوران دفاع مقدس بلافاصله طراحی یک پل شناور روی رودخانه را انجام و آن را با کمک افراد احداث می‌کند. با احداث این پل جان تعدادی از ساکنان را که در محاصره سیل بودند نجات می‌دهد. زدن پل آن هم در هوای بارانی و بالا بودن آب در منطقه جسارت خاصی می‌خواهد که با روحیه جهادی و تجربه بالا و چالاک شده بود را به واقعیت پیوست. اما با این همه شجاعت خستگی ناپذیر بودن مجتبی با دست تقدیر از سوی دیگر بالا آمد و او را به نهایت آرزوها اشتباهات ترین کمال انسانی که همان شهادت باشد رساند و به خیر دوستان و همرزمانش پیوند زد. مجتبی در کنار برادرش هاشم آرام گرفت. شناور مجتبی در تلاطم بود شاید می دانست مسافری غریب در این دنیا دارد و آشنا با دنیای دیگری است . تخته سنگ سبز دراژان بود که مورد شهادت را بر سینه مجتبی زد و او را به اعماق آبهای خروشان بند امیر فرستاد . .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
💫یادی از سردار شهید محمد اسلامی نسب 💫 🌷صبح روز اول یا دوم عملیات والفجر 8بود. محمد کنار اسکله در فاو ایستاده و بلند و محکم به چند نفر می گفت: چرا نياورديد... بايد مي آورديد! جلوتر رفتم دیدم با چند سکانی( راننده قایق) بحث می کند. از صحبت های آنها متوجه شدم چند شهید در حاشیه اروند در سیم خاردار ها گیرکرده اند و محمد از این ها خواسته است آنها را بیاورند، اما آنها نتوانسته بودند این کار را انجام بدهند. گفتم: جريان چيه؟ - ما رفتیم شهدا را بیاریم، اما منطقه مین گذاری شده و دست خالی برگشتیم. حالا آقای اسلام نسب پایش را کرده توی یک کفش که حتماً باید برید شهدا را بیارید. - دیر بجنبید مَد میشه، آب جنازه ها را می بره توی خلیج! این را اسلام نسب محکم تکرار می کرد و اصرار که همین الان باید شهدا را بیارید. بعد گفت: حسینقلی تو با این ها برو! قرار شد هرجا قایق آنها به ساحل نزدیک شد، من از ساحل وارد آب شوم و شهدا را از سیم خاردار ها آزاد کنم. با همین سماجت آقای اسلام نسب، از مفقود شدن پنج شهیدغواص در خلیج فارس جلوگیری شد... راوی حاج علی حسینقلی 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید